eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
در 🔹🔹🔹🔹🔹 برادران : حجت الاسلام کشاورز و کربلایی محمود زاهدی : چهارشنبه ۷ تیرماه از ساعت ۱۶.۳۰ : دارالرحمه_شیراز/ قطعه شهدای گمنام 🔹🔹🔹🔹 🚨زائرین محترم لطفا کتاب دعا، همراه داشته باشند 🌷🍃🌷🍃
🌷🕊🍃 وقتی می خندی صبـح 🌤 ازگوشهٔ لبانت طلوع میکند بخند که دنیا بهانه ای برای صبح ندارد...! 🌷 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌟 🌟 2⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ باقی مانده است.. ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ فَضائِلَ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِبٍ عِنْدَ اللَّهِ - عَزَّوَجَلَّ وَ قَدْ اَنْزَلَها فِى الْقُرْآنِ - اَكْثَرُ مِنْ اَنْ اُحْصِیَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ اَنْبَاَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ. ✅ هان مردمان! برتر ی های بن ابیطالب نزد عزّوجل - که در قرآن نازل فرموده - بیش از آن است که من یک باره برشمارم؛ پس هرکس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت، او را باور کنید. 📚فرازی از بخش یازدهم خطبه شریف ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰به مناسبت ۶۷/۴/۴ سالروز تک ناجوانمردانه دشمن در جزیره مجنون 🔹یادشهدای امام رضایی جزیره مجنون🔹 💢هوا خیلی گرم بود آن هم در تیرماه منطقه جنوب و خوزستان و جزیره مجنون که گرمای بسیار سوزناک و اذیت کننده داشت. در آخرین شب کاری، بچه ها پس از برگشت از خط، داخل سوله ی فلزی که پنکه های سقفی خیلی کوچکی داشت، شروع به استراحت کردند. ربع ساعت بیشتر نشد که صدای فریاد شهید خورشیدی که در بیرون سنگر خوابیده بود، بلند شد. در ورودی سوله ایستاده بود و بلند فریاد میزد و به بچه ها می گفت: بلند بشید... دشمن شیمیایی زده...! من همیشه احتیاط لازم را انجام می دادم، حتی وقتی هم که می خوابیدم، ماسک شیمیایی را بالای سرم می گذاشتم. به محضی که سردار بچه ها را صدا زد و گفت: عراق شیمیایی زده، اولین کاری که کردم ماسکم را به صورتم زدم. با سر و صدای شهید خورشیدی بچه ها بلند شدند. منتهی بعضی ها دیر بلند شدند و همان چند لحظه ای که دیرتر بلند شدند باعث شد که تعدادی به گازهای شیمیایی آلوده شوند. به گمانم اولین کسی هم که شیمیایی شد، خود سردار خورشیدی بود. بدنش به شدت شروع به لرزش کرد. ماسکی را پیدا کردم و روی صورتش زدم که ایشان به علت سرفه شدید بر اثر استشمام گاز شیمیایی ماسک را از صورت خود جدا کرد. دوباره دو سه نفر دورش جمع شدیم، ماسک را به صورتش زدیم و دستانش را گرفتیم که ماسک را بر ندارد، اما شدت استشمام گاز به حدّی بود که کنترل از ایشان صلب شده و نمی¬توانست ماسک را روی صورت خود نگه دارد. در این بِین بود که پنج شش تا از بچه¬های دیگر هم مورد اصابت گاز شیمیایی قرار گرفتند. کاری نمی¬شد کرد. آخر سنگر، یک قسمت انباری درست کرده بودند، سه چهار تا از دوستانی که از وضعیت عادی خارج شده بودند را داخل این انبار گذاشتند که محافظت شوند. آنهایی هم که خوابیده بودند فقط چند نفر زنده ماندند. یک عده¬ای از دوستان هم در بیرون داخل پشه بند خوابیده بودند که هیچ کدام بیدار نشدند و در همان حالت افتادند. در عین حال چند تا از بچه ها زنده بودند و چند نفر با همان وضع به شهادت رسیدند، یا لحظات آخرشان بود. یکی از آنها برادریوسف شجاعی بود، در آن لحظات آخر قرآن می خواند و فریاد می زد امام را تنها نگذارید... 🍃🌷🍃🌷 هدیه به سردار مفقود الجسد سردار خورشیدی و ۲۵۰ شهید استان فارس جزیره مجنون که در سال ۶۷ در سالروز ولادت امام رضا ع به شهادت رسیدند ، 🍃🌷🌱🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * _یا حسین (ع).... چند نفر به سمت ما میدویدند .کسی بازویم را گرفت و پرسید: طوری» شدی؟ نشستم و سر تکان دادم. کمکم ،کرد .ایستادم یکی دیگر از رزمندگان به کمک غلامعلی رفته بود دوباره رو به روی هم ایستادیم قیافه هایمان دیدنی بود. سرتا یا خاک آلود مانند مجسمه های باستانی بودیم به هم زل زدیم و بعد هر دوخندیدیم. - مثه اون وقتایی که کانال میزدیم مگه نه؟ :گفتم «ها، یادمه... خدا رو شکر که سالمی طوریت نشده لبخند زد گفتم بذار وضعیت منطقه رو برات توضیح بدم. همانجا نشستیم روی خاک با انگشت خط کشیدم و موقعیت منطقه را برایش تشریح کردم و :گفتم سمت راست منطقه با تو.» _ان شاء الله. _مشکلی نیس؟ _نه _خوبی شما اینه که مربی شون بودی و بچه ها از تو حرف شنوی دارن _توکل به خدا از دست بالا دور شدم و به سمت دیگری .رفتم بی سیم چی در اثر شلیک تیربار تانک تی ۷۲ شهید شده بود. گلوله ای پیشانیاش را سوراخ کرده بود .بیسیم را از پشتش باز کردم. چشمانش را بستم و پیشانی اش را بوسیدم. بیسیم را به خودم بستم و به سمت شیار ربوط به راه افتادم .قبل از رسیدن به ،شیار تپه ای بود که عراقیها روی آن تسلط داشتند . به بچه ها گفتم :خط آتیش میخوام تا خودم رو به ربوط برسونم.» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
25.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸راست قامتان مجنون... حکایتی از شجاعت و ایثار رزمندگان استان فارس در ۴.۴.۶۷ در جزیره مجنون ... 🌱🌷🌱🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙سردار شهید حاج محمد باصری از شهدای ۶۷.۴.۴ جزیره مجنون 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💔 دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر که گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا کسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر (ع)🥀 🥀 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
(ﻋﺞ ) و 💢حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🌹🌷 طرح و ذبــح گوسفــند، جهت ﺗﻌﺠﻴــﻞ از امر فرج ✋✋ در عید قربان 🔻🔻🔻🔻🔻 شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ مشارکت(روی عدد بزنید کپی میشود)
6037997950252222
بانك ملی . مرکز نیکوکاری شهدای گمنام 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 عَـجیب‌دلم‌گِرفتِه.. دِلـم‌یک‌دُنیآ‌میخواهَـد‌شبیہ‌دنیـآی‌شُما کِہ‌هَمه‌چیزِش بوۍخُـــدا‌بِدهـَـد . . شُھداگاهۍنگاهۍ..💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 🌟 1⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، بزرگ باقی مانده است.. ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبایَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْلیمِ عَلَیْهِ بِاِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ اُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعیمِ. ✅ هان مردمان! سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی او و سلام کنندگان بر او با لقب ، رستگاران اند و در بهشت های پُربهره خواهند بود. 📚فرازی از بخش یازدهم شریف ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاج‌محمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم. من رانندگی می‌کردم. حاج‌محمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمی‌زد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر می‌کرد. من هم چیزی نمی‌گفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاج‌محمـد سکوتش را شکست و بی‌مقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده! گفتم: چیا؟ گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم! با خودم گفتم تو چه فکر‌هایی است حاج‌محمـد. گفتم: ان‌شاالله که هر چی خیر است پیش میاد! وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش! حاج محمد ابراهیمی 🌿🌷🌿🌷🌿 : http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید