در تفحص شهدا،دفتریادداشت 1شهید۱۶ ساله پیدا شدکه گناهان1روز او این ها بود
۱-سجده نمازظهرخیلی طولانی نبود
۲-زیاد خندیدم
۳-هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد
#ماکجا_شهداکجا
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
شهید محمود رضا بیضایی:
سر دو راهی گناه وثواب
به حب شهادت فکرکن...
به نگاه امام زمانت فکرکن...
ببین میتونی ازگناه بگذری...؟!
ازگناه که گذشتی از جونت هم
میگذری...🕊
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🕊سخت است امّا ...
#گذشتند از هر آنچہ ڪہ
#قلبشان❤️ را
وصل زمیڹ میڪـرد !
🍁 #این_قانون_پرواز_اسٺ
" گذشتڹ براے رها شدڹ "... 🕊
🌷شهید مدافع حرم
🕊️سید مصطفی صادقی
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#انتخابات
#من_رای_میدهم
💝سخنش با تو!
رای شما دفاع از اسلام و قرآن است ....
🌷شهید محمّدعلی قیصری🌷
#شهدا_و_انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#من_رأی_میدهم
#ایران_قوی
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_دوم*
✅ به روایت کرامت ثامنی
.....
جلال بود. خندید و گفت هنوز اینجایی..
اطرافش را نگاه کرد.
_بیا توی چادر ما.
جلوی چادر اطلاعات پوتین هایم را در آوردم و رفتم تو.
_آقای ثامنی بفرمایید خرما.
نگاهی به صورت خندان جلال انداختم.
_بخور حتماً گرسنه ای!
همان طور که دانههای خرما را در دهان می گذاشتم اتفاق یک سال پیش در منطقه چیلات جلوی چشمم زنده شد.
یکی از بچه ها نفس زنان نشست روی زمین پوتین هایش را از پا کند و شروع کرد به مالیدن پاهایش.
_کف پاهام بی حس شده و ورم کرده چند مرتبه میخواستم با صورت بخورم زمین.
برای شناسایی حدود ۲۰ کیلومتر راه رفته خسته و گرسنه بودیم .علی اصغر شهاب پور اسلحه اش را گرفت.
_پاشو دیگه خیلی راه نمونده!
عرق صورتش را با آستین پیراهن خشک کرد.
_شما برید .یکم خستگی در می کنم و میام.
_جواب جلال را چی بدیم!؟
خسته و بیحال افتاد روی زمین.
_پس منو بکشید و با خیال راحت برید.
گفتم :شما برید من پیشش میمونم.
در سوراخ تپه مخفی شدیم بچه ها رفتند .با کوله پشتی آنی چشمش رفت روی هم .دلم نیامد صدایش کنم .اورکتم را دور خودم پیچیدم و خیره شدم به صورتش که با خیال راحت توی سرما خوابیده بود. چشم هایم روی هم رفته این چرت و بیداری شب صدایی شنیدم.
_کرامت ...کرامت...
چشم باز کردم و جلال بالای سرم ایستاده بود .خمیازه کشیدم تا خودم را توی سوراخ زیر تپه پیدا کردم. گفتم: یه دفعه خوابم برد.
ابروان جلال در هم گره خورده بود لبخندی که همیشه روی لب داشت محو شده بود و زبانش را بین دندانها می فشرد.
_آخه اینجا جای خوابیدن؟؟
شانه همراهم را تکان دادم سراسیمه از خواب پرید!
درس هایم سرما یخ زده بود اسلحه کلاش مثل تکه یخی در دستهایم قفل شده بود.جلال چفیه اش را باز کرد .مقداری نان و خرما داخلش بود.
_بخورید.
گرسنه بودم دانه های خرما را در دهان گذاشتم و جانی تازه گرفتم جلال اسلحه کلاش آن برادر را پشت کمر انداخت و زیر بغلش را گرفت و راه افتادیم .
صدای خنده بلند شد دستی شانه ام را تکان داد.
_کرامت حواست کجاست پسر؟!
سر برگرداندم جلال با بقیه بچهها سفره شام را میانداختند بعد از شام بچه ها سرحال تر از همیشه دور هم جمع شده بودند انگار خستگی را نمی شناختند.
حوالی ساعت ۱۲ بیرون چادر همهمه شد.
_آقای پوردست کسی توی چادر نیست!
_چطور ؟!!جلال کجاست؟!
یکباره سر و کله علیمحمد پیدا شد تیرش می زدی خونش در نمی آمد.
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫کلامی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌾ای انسان ها بیاید، بشناسید دردهای اشتباه را، ارزیابی کنید و از پی درمان آنها بر بیاید. بچه هایتان را درست تربیت کنید. نگذارید بچه های شما از اول مزه گناه را بچشند که اگر چشیدند ترک گناه برای آنها مکافات است.
نگذارید بچه های شما با آن وضع فجیع در سر چهارراه ها و خیابان ها و دنبال عیاشی ها باشند، از بچگی آنها را تربیت کنید، نظارت داشته باشید رهایشان نکنید...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدیریت جهادی؛ راه نجات کشور و عبور از مشکلات است
🔻 شهید حاج قاسم سلیمانی راهکار رهایی کشور از مشکلات موجود را مدیریت جهادی و ایمان به خدا عنوان میکند.
#سرداردلها
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
#انتخاب_آگاهانه
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✍ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ :
" اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می ماند پس از خمپاره ها و ای رگبار مسلسل ها بر بدن من ببارید و بدنم را قطعه قطعه کنید که ما در سنگر مانده ایم و آماده ایم ...
با شما مردم یک سخن دارم اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی تفاوت بمانید، شهدا روز محشر جلو شما را خواهند گرفت....
#شهیدعلی_محمدکرمی ابوالوردی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ 🌷
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
اگه کسی بهت گفت چرا رای میدی؟
بگو نمیتونم اون دنیا توی این چشا نگاه کنم بگم پا گذاشتم روی خونی که واسه من دادی...!
#حاج_قاسم پای انقلاب هستیم 🌹
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
رد ترکش های
پشت پیراهنش
و صورتی که زمین
خورده حرف ها دارد
برای خودش....❤️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
💝سخنش با تو!
خوب دقت کنید به چه کسی رای می دهید ....
🌷شهید عبّاس جوشقانی حسینآبادی🌷
#شهدا_و_انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#من_رأی_میدهم
#ایران_قوی
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_و_سوم*
عصر دستور حرکت داده شد. گردان حضرت فاطمه و کمیل به طرف خط اول محور طلایی و مناطق که روز قبل در عملیات خیبر آزاد شده بود حرکت کرد.
منطقه عملیاتی خیبر در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است . از شمال به العزیز و از جنوب به القرنه _طلاییه محدود میشود و منطقه از با دو نوع طبیعت متفاوت هور و خشکی. قسمت خشکی توسط دو محور بزرگ هورالهویزه در شهر و هور الحمار در غرب احاطه شده است.در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است.
آتش توپخانه روی منطقه بی سابقه بود و بوی دود و خاک به مشامم میخورد. خورشید که خوابید رسیدیم به خط اول جبهه .
بعد از نماز مغرب و عشا فرمانده گردان ها و گروهانها دور چراغ نفتی سنگر تاکتیکی حلقه زده بودند. جلال نقشه منطقه عملیاتی را باز کرد. به من بدی چهار گوشه آن را سنگ گذاشت و از روی نقش منطقه طلاییه را تشریح کرد با انگشت مسیر حرکت گردانها را نشان داد.
_گردان حضرت فاطمه از محور سمت چپ و گردان کمیل از محور سمت راست حرکت میکنه ، این مسیر را دور می زنید و وارد عمل میشید که حملات دشمن روی جزیره مجنون کم بشه. هدف ما گرفتن این منطقه هلالی شکل است ضمناً برای گرفتن اطلاعات چندتایی اسیر میخواهیم.
زد روی شانه (شهید) عبدالرحیم روحانیان و یکی از بچه ها.
_مسئول محور ها هم با گردانها میآیند تا راهنمایی کنند. سوالی نیست؟!
_جلال حمله که ایذایی نیست؟!
_نه به هیچ وجه باید موضوع را تثبیت کنین!
شب جمعه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۲ بود. افراد گردان مثل ریسمان تحویل سرازیرشدن داخل کانال های پشت خاکریز دشمن . هوا سرد و استخوان سوز بود و کمی بوی نفت در هوا پیچیده بود .
حوالی ساعت ۹ رمز عملیات را شنیدیم .
_یا رسول الله ..یا رسول الله .. موفق باشید .
احمد ربیعی فرمانده گردان حضرت فاطمه دستش را بلند کرد و با فریاد الله اکبر پیشروی را شروع کردیم.
قلبم از هیجان به تپش افتاده بود و بچهها با کوله قمقمه و اسلحه پشت سر هم میدویدند. ظرف چند دقیقه از خاکریز بالا آمدیم و توی تاریکی رفتیم به سمت دشمن.
_کسی جا نمونه!
_به پیش....
افراد گردان در عرض چند دقیقه داخل پایگاه شدند.
_آماده ..میشن!..
کوبش پوتینها بر زمین و فریاد الله اکبر بچهها عراقیها را وحشت زده کرده بود. سربازان آشفته عراقی یا کشته شدند یا فرار کردند.
فرمانده عراقی که گیج و منگ از سنگر بیرون آمده بود صدای دخیل الخمینی اش توی همه و گلوله ها بلند شد .
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿