🥵 از گرمای هوا شده بودم یک پارچه اب.
زیر پوشم را در آوردم و نشستم به شستن. یکی از دوست هام رسید. گفت چیکار می کنی⁉️
گفتم: نمی بینی, زیر پیرهنم کثیف شده می شورم❗
گفت تو این گرما⁉️
گفتم خوب همین یکی را بیشتر ندارم,باید بشورم که بپوشم❗
گفت:اخه, پسر مسؤل تدارکات که یک انبار جنس دستشه باید یه زیرپیراهن داشته باشه!😳
دیدم راست میگه. رفتم سراغ بابا, گفتم :حاجی یه زیرپیراهن به من میدی⁉️
گفت:مگه نداری⁉️
گفتم:چرا, فقط یکی!
گفت :خوب بیشتر رزمنده ها یکی دارن!
گفتم :اما همه باباشون مسؤل تدارکات نیست!😁
گفت: تو هم مثل همه, طبق قانون سهمیه تو هر شش ماه یکی هست!😠
برگشتم. چند ساعت بعد سربازی بسته ای به من داد. از طرف بابا بود. باز کردم, دیدم یک زیرپیراهن سفید است, دست دوم بود, اما تمیز, بوی بابا را می داد, لباس خودش بود😇
#شهیدموسےرضازاده
#شهدای_فارس. کازرون
🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75