eitaa logo
گلزار شهدا
5.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
✍بخشی از دست نوشته عباس دوران در تاریح هشتم تیرماه سال 60 👇👇 🌸...دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند. دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند، غرور و شادی را در چشم های همسرم دیدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمین را که دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم. ولی همین که پایم به خانه رسید، دیگر طاقت نیاوردم. حواله زمین راپاره کردم، ریختم زمین. یعنی فکر می کنند ما پرواز می کنیم و می جنگیم تا شجاعت های ما را ببینند و به ما حواله خانه و زمین بدهند؟😔 باید بازبان خوش قانعش کنم که انتقال به تهران، یعنی مرگ من...😞 چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است... 🌺☘🌺☘🌺 🌷 🌺🌹🌺🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 بدون تعارف با جانشین 🔺 ناگفته هایی از شب شهادت حاج قاسم از زبان سردار حجازی 🌷 جانباز شهید سردار حجازی، خار چشم دشمنان که عصر دیروز به دیدار یاران شهیدش شتافت، چند ماه پیش در گفتگو با برنامه بدون تعارف، از روابط نزدیکش با سردار دلها گفت... 🌹 روحش شاد و راهش پر رهرو باد. ╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
17.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎐 🎥 زینب سلیمانی: 🔸سردار حجازی یکی از ارزشمند ترین یادگاران دفاع مقدس و جبهه مقاومت بود؛ با رفتن سردار داغ دلمان تازه شد 🔰 نشر دهید 🌷🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
بیست و ششمین مرحله عج و شهدا 🌿🌿🌿🌿🌿 امام خامنه ای : *همه کمک کنند نهضت کمک مومنانه به برسد (رمضان ۱۴۰۰)* 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 تهیه بسته های مواد غذایی و معیشتی و توزیع بین نیازمندان در ایام ماه مبارک رمضان 🔹🔸🔹🔸🔹 شماره کارت جهت مشارکت(دریافت نذورات و صدقات و...) 👇👇 6037997950252222 *بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام* 🌱🌹🌱🌹 تحویل حضوری کالا( شامل برنج ، گوشت ، مرغ ، حبوبات ، رب و ماکارانی و....) تلفن هماهنگی: ۰۹۰۲۴۱۶۸۹۸۸ ⬇️⬇️⬇️⬇️ مراسم میهمانی لاله های زهرایی عصر هر پنجشنبه. دارالرحمه شیراز . قطعه شهدای گمنام 🔺🔺🔺🔺🔺 * شیراز*
دل من تنگ‌ همین یڪ لبخند... و تو در خنده مستانہ خود میگذرے! نوش جانت اما...✨ گاه گاهے بہ دل خسته ما هم‌ نظرے !! 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
هدایت شده از سربندهای گمشده
🔰 دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان 🌹 🔸 اللهمّ اعنّی فیهِ علی صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. 🔸 خدایا یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. ╔═ 🍃🌺🍃 ═══╗ ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz ╚═══ 🍃🌼🍃 ═╝
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سردار حجازی در گفتگو با "المیادین" : نقش اساسی سردار سلیمانی در شکل گیری و انسجام نیروی قدس سپاه * 🌷* http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb *🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋*
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * پیاده ها آن طرف جویی می ایستادند دقایقی و از کناره‌های جمعیت نام صاحب تابوت را می‌پرسیدند و گاه ناباورانه مبهوت و گریان می پیوستند به جمعیت.یا به جنبش سری با «خدا رحمتش کنه »«معلومه آدم خوبی بوده »به راهشان ادامه می دادند.به میدان شاهزاده قاسم رسیده به و سینه زدن و بعد به دارالرحمه! زنها نمی توانستند داخل قبر را ببیند .چند تایی مواظب مادر و همسرش بودند و بقیه چشمی به لایه‌های حلقه دور قبر می انداختند و ناله می کردند. انگار رابطه ایست بین لحظه پایان مراسم تشییع و خاکسپاری عزیزی از دست رفته با آغاز واگویی خاطراتش که بسته به شخصیتش، تا روزها ،ماه ها و گاه سالها ادامه دارد. باد می آمد و هر یک پراکنده می شدند به سویی. هر چند نفرباهم میرفتند باز باد می آمد و باد. برگ چنار های دارالرحمه زرد میشد و سبز و باز ،زرد و باد می پیچید در آن ها و برگها را که انگار دستی با انگشتان جمع شده بودند در حاشیه ای روی هم می انباشت.غریبه‌ای تنها دست در جیب و سر زیر انداخته پا روی برگ های مچاله می گذاشت. «قرچ قرچ» از نظر دور می شد تا خاطرات او را با ثانیه های سیاهی که در راه بودند در میان بگذارد. «همین دیروز بود خاکت کردیم. حالا سه سال است سه سال!! دنیا همینطور می گذرد. آدم نمی فهمد رفتن یعنی چه! تا هست قدر هم را نمی داند. حالا محمد مهدی پنج سال شده. دیروز با آقایحیی دیدمش. حواسش نبود من هم هستم. دقیق شد به صورت آقا یحیی. گفت:« عمو شما چقدر به بابام شباهت دارین!»خبرش را دارم راضیه و مرضیه هم خوب درس می خوانند.شنیده ام اصرار دارند به خاطر محمدمهدی هم که شده فامیلشان را بگذارند خادم صادق! خیلی به او نزدیک اند. انگار نه اینکه فقط از مادر یکی هستند. های حاجی..! میدانستم خیلی دل حوصله نداری شهربازی بروی. این را از روحیاتت می خواندم.ولی به خاطر بچه ها و مادرشان که شادی آنها مهم‌ترین لذت برایش بود،میرفتی و طوری تظاهر میکردی که انگار به تو هم خیلی خوش می گذرد.و چقدر آفتاب که عصر آن روز از شیشه جلوی ماشین تو می آمد،لذتی را که درصورت میدرخشید خوب نشان می‌داد،وقتی یکی از دخترها بعد از ماهها زندگی بلاخره «بابا» صدایت کرد. یادم نرفته اندوه همیشگی چشمهایت را .وقتی عصر آن روز با بابا صدایت کردند ناگهان خاموش شد آن اندوه و گونه هایت از لذتی موهوم گل انداخت. افسوس که دیگر نمی آید آن غروب،که زیلوها را بیندازیم روی چمن های دروازه قرآن و سفره پهن کنیم رویش و اولین ستاره که در آسمان آمد،تو از پیراهنت ،مهری در آوری و روی چمن ها بگذاری،و روبه قبله بایستی .وقتی به سجده بروی و به رکوع،من متعجب که تو کی دست نماز گرفته ای؟! از حلقه های خانوادگی دورمان چند نفر چپ چپ نگاه کند و با هم پچ پچ کنند و من هم آن وقت در چشم هایشان می خواندم که دارند تو را به خاطر قسط های عقب افتاده یا بالا رفتن اجاره خانه شان و بعضی به خاطر نداشتن بیشتر از یک ماشین و یک خانه به پای میز محاکمه می کشند در ذهن ،و وقتی مهرت را به جیب پیراهنت برگرداندی و تنگ شربت را برداشتی به چند حلقه دور و برمان تعارف کردی،می‌دانستم بعضی شان باز هم تو را به پای محاکمه می کشانند و دوست داشتم بلند شوم یقه شان را بگیرم و داد بزنم ولی تو بارها به من گفتی در سکوت راز بزرگی خوابیده و گذشت زمان خیلی چیزها را به بشر می فهماند. ادامه دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
رو به مسؤلینی که خبر شهادت حسین را اورده بودند گفتم, من می توانم پسرم را شناسایی کنم. مرا بردند کنار شهیدی که امده بود. لباس روی سینه اش را کنار زدم. اشک در چشمانم پیچید. گفتم خودش است حسین من! گفتند چطور؟ گفتم پسرم عاشق امام حسین بود, در کودکي وقتي برای عزاداري سرور و سالار شهيدان به «مسجد جامع سعادت آباد» مي رفت آن قدر با دستانش محکم بر سينه مي زد که جاي انگشتانش بر روي سينه ي سمت چپ او باقي ماند! حسین باقری 🌹 🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪاﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ اﺟﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ویژه 📌«وَ مٰا رَمَیتُ اِذْ رَمَیتْ» 🎤حاج حسین یکتا 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✨یک بار دو نفری بر سر موضوع فرماندهی سوریه صحبت می کردیم؛ حاج قاسم در حالی که تبسم می کرد فرمودند: فرمانده کل قوا در سوریه، حضرت زینب (س) است. ✨حاج قاسم با آن اقتدار و بزرگی، زمانی که به در آستانه حرم حضرت زینب (س) می رسیدند چنان متواضعانه و متضرعانه و مؤدبانه صورت بر زمین می گذاشتند و گریه می کردند که قطرات اشک بر روی کاشی حرم سر می خورد. ✨معتقدم حاج قاسم توانست قدرتمندانه در سوریه فرماندهی کند، چون به این موضوع باور داشت که فرمانده کل قوا در سوریه حضرت زینب (س) است. ✍🏻 راوی: سردار نوعی اقدم http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
بہش گفتم: چند ۅقتیھ بھ خآطر مسخڔم میڪنن....😔 بھم‌گفـٺ: براۍ اونایـی‌ڪھ اعتقاداتتون‌ رو‌😡 ‌میڪنن‌، دعآڪنین‌خدآبھ عشق❤️ '' دچاࢪشون‌ڪنھ😍 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb