eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🔻سپهبدحاج‌قاسم‌سلیمانی: مهم ترین جاذبه‌ای که این جوان ها را به سمت خود می‌کشاند، جاذبه‌ی است. جاذبه‌ی شهادت یعنی حیات ابدی. یعنی همین که امام فرمودند: ما از درک مقام شهدا عاجزیم همین بس که آنها عند ربهم یرزقون اند، که پای همه می‌لنگد در تفسیر و تحلیل و فهم این آیه. اشتیاق به شهادت جاذبه‌ی کوچکی نیست. این تیزهوشی میخواهد، این یک عامل بزرگ و جذاب است مثل یک مدار مغناطیسی عظیم است. انسان های مستعد را به سمت خود می‌کشد این کاری به فرمان حکومتی ندارد. راه را هم ببندند، راه پیدا می‌کنند. 🌱🌷🌱 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🕊 ✨مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده 🍃وقتی می‌خواست به مسجد برود، بهترین لباس‌هایش را می‌پوشید. اگر در آن لحظات، کسی محمدرضا را می‌دید که داشت به موهایش اتو می‌کشید و لباس نو می‌پوشید یا کفشش را واکس می‌زد، فکر می‌کرد محمدرضا به مراسم عروسی می‌رود یا جایی دعوت است؛ درحالیکه می‌خواست به مسجد برود، نماز بخواند و برگردد. 🍃حرفش هم این بود که حزب‌اللهی باید شیک و مجلسی باشد. با دو کلمه شیک و مجلسی، همه آن فعالیت‌هایی را که می‌کرد، به طرف مقابلش نشان می‌داد. همیشه می‌گفتم تو می‌خواهی بروی نماز بخوانی و بیایی؛ اتوکشیدن مویت برای چیست؟ برای چی لباست را عوض می‌کنی؟ آخر کفشت نیاز به واکس ندارد! اصلا با دمپایی برو! 🍃می‌گفت من دلم می‌خواهد وقتی به عنوان یک بسیجی وارد مسجد می‌شوم و وقتی از در مسجد بیرون می‌آیم، اگر کسی من را دید،‌ نگوید که حزب‌اللهی‌ها را نگاه کن! همه شلخته‌اند! ببین همه‌شان پیراهن این مدلی دارند و کفششان لخ‌لخ می‌کند. ✍راوی:مادر شهید 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
عج و شهدا عج 👇👇 💢در این ایامی که با نام کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشدو در آستانه شب‌های قدر، باز هم میخواهیم کاری کوچک برای نیازمندان و ایتام شهرمان کنیم .... 🔻🔻🔻 🔴شماره کارت جهت مشارکت در تهیه و توزیع بسته های معیشتی : 6037997950252222 *بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام* 🔹🍃🔹🍃🔹 🔹 🔹 شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🚨با نشر مطلب در ثواب کار شریک شوید !
🌙 🗓 🌹 محسن جعفری 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌿•[نعمت‌ِآسمان‌فقط‌باران‌‌نیست گاهے‌خٌدا؛کسانی را‌نازل‌میکند🌷 به‌زلالےباران... مثلِ‌ شما❤️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷 چند روز قبل از شهادت؛ "سید جواد" شیرینی در دست وارد مقر شد. خوشحال بود و می گفت: بخورید... این شیرینی خوردن دارد، آخه شیرینی شهادت منه... من دیگه بر نمی گردم... بعدا نگید شیرینی نداده رفت. همه خندیدم و کسی حرف جواد را جدی نگرفت. جواد راننده بود زیرا به این کار علاقه داشت. از ابتدای وردوش در سوریه رانندگی به او محول شده بود. عملیات آغاز شد. خبر رسید چند تن از بچه ها شهید شدند. ولی به علت محاصره نتواتسند پیکر شهدا را به عقب برگردانند. بعد از اتمام محاصره فرمانده گفت: چند نفری داوطلب می خواهم تا پیکر شهدا را برگردانیم. "سید جواد" سریع دستش را بالا برد. فرمانده اعتنایی به حرکت سید نکرد. "سید جواد" به سراغ فرمانده رفت و شروع کرد به اصرار کردن ولی فرمانده مخالفت کرد. بچه های داوطلب وقتی اصرار"سید جواد"را دیدند رو به فرمانده گفتند: ما مراقب سید هستیم. به هر حال فرمانده راضی شد و پذیرفت. و گفت به شرطی که نگذارید جواد جلو برود. عملیات شروع شد. جواد پیشتاز بود. هر چه سعی کردیم که جلوی او را بگیریم نشد. پس از کمی درگیری جواد به شهادت رسید و ما پیکر شهدا و جواد را به مقر برگرداندیم. وقتی پیکر خونی "سید جواد" را دیدم یادم به خنده ها و شیرینی شهادتش افتاد... تیپ فاطمیون 🍃🌷🍃 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. ✅به روایت محمدنبی برزنده .همرزم شهید از آسمان و زمین بر سرمان آتش می بارید. عراقی ها دست بردار نیستند. مثل اینکه عصبانیت شان تمامی ندارد. هر چه هست اما نمی دهند کسی از جایش تکان بخورد.همه نگران اما نگرانی حاج مهدی چیز دیگری است. ناراحتی از خطوط درهم چهره اش پیداست. متفکرانه می گوید: باید فکری کرد این جور نمیشه! می‌گویم: حاجی وضع خیلی خرابه. به نظرم باید دستور عقب نشینی را بدین. به آتش و دود ای که منطقه را پوشانده نگاه می‌کند و می‌گوید: «نه با توکل به خدا ادامه میدیم. حیف این همه زحمت به هدر بره» خش خش بیسیم در فضا پیچید. بیسیمچی ناشناس با دلهره پشت سر هم صدا می‌زند: «مهدی مهدی قاسم» حاجی عباس را روی خاک آلود رو به من می کند و با اشاره به سر از من می‌خواهد تا جواب دهم. قاسم فرمانده گروهان سوم است با نگرانی می‌گوید «اینجا وضع خیلی مشکوکه یک نفر را برای بررسی بفرستید» بر نگرانی ما آن افزوده می‌شود نمی‌دانیم دست تقدیر چه چیزی را برایمان رقم زده. باورمان شده که امروز حادثه‌ای رخ داد.حاج مهدی از برادر فلاح می خواهد که جلوتر برود تا اوضاع را برانداز کند.بانک خستگی و نگرانی در چهره فلاح موج می‌زند و گلوله‌های خمپاره مثل نقل و نبات بر سر ما نمی ریزد بدون هیچ حرفی با شتاب به راه می‌افتد.ولی چیزی نمی گذرد که خاک آلود و نفس زنان بر می گردد و می گوید:«جای نگرانی نیست . نیرو و مهمات یه مقدار کم داریم که بایستی هرچه زودتر درخواست کنیم» حاجی قانع نمی‌شود و نگران تر از پیش دستم را می‌گیرد و می‌گوید: «این آتش سنگین بی جهت نیست, حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه است. ممکن فلاح دقت نکرده باشه حاضری بریم برای شناسایی؟!» بدون اینکه منتظر جواب من باشد به راه می‌افتد. دلم راضی نمی شود تنهایش بگذارم. از سنگر بیرون می‌روند و خودم را به او می رسانم.همانطور که آتش سنگین دشمن در شراب جهنمی از دود و آتش مبدل کرده به طرف خط حرکت می‌کنیم. حاجی می‌دود و قبل از من خودش را به خط می رساند.کماندوهای عراقی با پشتیبانی نیروهای زرهی ترک کرده‌اند و برای تصرف خاکریز ما تلاش می‌کنند. تعدادشان زیاد است و بچه‌های ما به سختی مقاومت می‌کنند برتری با آتش آنهاست. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷بارها دیده بودم که خانمیرزا در نمازهایش می لرزد و اشک می ریزد، یک روز پیله کردم و گفتم تا نگویی چرا در نماز اشک می ریزی رهایت نمی کنم! گفت:هر کس که کسی را دوست داره، یه جور دیگه متفاوت با بقیه باهاش حرف میزنه، من فکر میکنم خدا من را خیلی دوست داره! -چه طور؟ -وقتی فکر میکنم که این توفیق را به من داده که این ساعت بیایم و در برابرش بایستم، می فهمم که چقدر من رو دوست داره! -خوب. -خوب همین طور که خدا من رو دوست داره، من هم اون را دوست دارم. وقتی در برابرش می ایستم نمی توانم خودم را کنترل کنم. چون دوسش دارم، کلمات و آیاتی را که در برابرش میگم با احساسی میگم که نمی توانم خودمو کنترل کنم و اشکم جاری نشه. از طرف دیگر بار گناه روی دوشم سنگینی می کنه، باید یک جوری آن بار رو سبک کنم، این اشک ها باعث می شه بار گناهام هم سبک بشه. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
سالگرد شهادت🌸🍃 سردار رشید اسلام شهید رضا چراغی یکی از فرماندهان غیور لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) فاطمه خواهر رضا روایت میکند موقعی که پدرم پیکر رضا را داخل قبر گذاشت صورت رضا را بوسید و از داخل قبر بیرون آمد بعد از چند وقت رضا را در خواب دید که روی گونه اش چیزی مثل ستاره می درخشید پدرم در خواب از رضا پرسیده بود آن چیست که روی صورتت می درخشد؟ رضا گفت وقتی که شما مرا داخل قبر گذاشتی و صورتم را بوسیدی یک قطره اشک چشمت به روی صورتم افتاد این همان قطره اشک است که می درخشد ❣❣❣❣❣ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊🎊🎊یا امام حسن ع🎊🎊🎊 زهرا پسر آورده قرص قمر آورده💐 برای حیدر حیدر آورده💐 ✨🌺 ✨🌺 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📿حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی...، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها☺️. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های ‌شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.🌹 راوی فرزند شهید شیخ شعاعی 🌷🌱🌷🌱 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸 فرازی از 🍃اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذی اَدْعوُهُ فَیجیبُنی وَ اِنْ کُنْتُ بَطیـئاً حینَ یدْعوُنی.... 🔹ستایش خدایی را که می‌خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتی می‌خواندم به‌کندی به درگاهش روم 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 داداللّه شیبانی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
✨اول امام زاده ي دنيا خوش آمدي ابن الكريم اُمّ ابيها خوش آمدي🌸 ✨اول پدر به حضرت حيدر تو گفته اي پيش از همه به فاطمه مادر تو گفته اي🌸 💚💚💚 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
ع 🔰وقتی پولی می‌داد ببرم مسجد و به نیازمندان کمک کنم و برمی‌گشتم می‌گفتم: که نیازمندان چقدر خوشحال شدند. می‌گفت: مادر دیگر این را نگو این پول مال من نبوده، بگویی عُجب من را می‌گیرد. می‌گفت: نگو تا از ذهنمان هم نگذرد، چون شاید یک لحظه فکر کنم که من کاری کرده‌ام. با اینکه جز من و محمد کسی از این کار خبر نداشت. 🔰شاعر اهل بیت بود مخصوصا برای امام حسن مجتبی (علیه‌السلام). همیشه می‌گفت: امام حسن (ع) خیلی غریب و مظلوم بودند. می‌گفت: اینکه انسان در خانه خودش هم غریب باشد و با همسرش اینقدر غریب باشد خیلی سخت است. او همیشه می‌گفت: من فدایی امام حسنم و اگر من شهید شدم روی قبرم بنویسید امام حسن... تا حسن کریم مونه آره ما همه گداییم آره ما همون کسیم که دنبال نون و نواییم. محمد مهدوی 🌱🌹🌱🌹 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. ✅به روایت محمدنبی برزنده .همرزم شهید حاجی دوربین به دست کنارم نشسته و نیروهای دشمن را زیر نظر دارد. دشمن بی مهابا جلو و جلوتر می آید. هدف آنها تسلط و تنگه و دور زدن خاکریز است. به چشمان ریز و نافذ حاجی نگاه می‌کنم به نظر می‌آید جاده تاکتیک دشمن شده است . آرپی جی را برمیدارد و به طرف تنگه می دود.شلیک گلوله ها و انفجارهای مهیب مانع می شود که همراهش باشم. مثل اینکه عراقی‌ها مطمئن هستند که ما دیگر قادر به حفظ خط نیستیم.تعداد بچه ها و مهمات کم است و به نظرم تا دقایقی بعد خط سقوط میکند. به اطراف نگاه می کنم اثری از حاجی نیست. فقط دود است و آتش و صدای انفجار. دلشوره بر قلبم سنگینی میکند. راهی را که حاجی رفته پیش میگیرم و میروم. شاید بتوانم کمک حالی برایش باشم. به تپه بلندی که مشرف به تنگه است میرسم و چشم چشم می کنم و دنبال حاجی میگردم. چند بسیجی در تنگه مقاومت می کنند.تانکهای عراقی بارانی از آتش بر سر ما می ریزند به طوری که شدت آتش خاک را به خطی سرخ تبدیل کرده است. مات و مبهوت دلاوری بسیجی‌ها هستند که یک باره همه چیز عوض میشود. از طرف خاکریز خودی آتش شدیدی به سوی دشمن روان می شود.روشنای امید به قلبم می تابد و به نظرم می آید که نیروهای کمکی رسیده‌اند. نفس راحتی میکشم .رو برمیگردانم آتش و دود از تانکها و نفربرهای دشمن زبانه می کشد.حاج مهدی را میبینم که روی تپه کنار صندوق ای زانو به زمین زده و با هر فریاد الله اکبر نارنجکی را به طرف نیروهای دشمن پرتاب می کند.سراسر وجودم را خوشحالی پر می کند با لذت به صحنه نگاه می کنم. صحنه جنگ برای عراقی ها گرداب مرگ است ،پا به فرار گذاشته اند. مدتی می‌گذرد هوا تاریک می‌شود و صحنه درگیری را سکوتی مرموز فرا می‌گیرد. برای لحظه ای فکر می کنم تمام اینها را در خواب دیدم. اثری از نیروهای خودی نیست. اجساد دشمن در گوشه گوشه منطقه افتاده است.در میان دودی که با باد می رود حاج مهدی را می‌بینم که اسیر را جلو انداخته می آید. با خوشحالی به طرفش میدوم. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردار کاجی از همرزمان حاج قاسم: به شهید فخری زاده اجازه نداد برای زیارت به عراق برود و گفت مثل من زیاد است اما شما جایگزین ندارید. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷خیلی ما سه فرزند آخر خانواده را دوست داشت و حواسش به تربیت ما بود. به من می گفت "صد من گلاب"، به خواهرم می گفت "صد من نمک" و اسم برادرم هم "خمپاره" بود. وقتی شیطنت میکردیم، کافی بود تنها یک گوشه چشم به ما بیاندازد، آب می شدیم و در زمین فرو می رفتیم و این سخت ترین تنبیه اش برای ما بود. نُه سالم بود. نیمه شب از خواب پریدم. چشمم به جای خالی خانمیرزا افتاد. دنبالش گشتم. دیدم گوشه ای نماز می خواند. کنار سجاده اش خوابیدم و محو نماز خواندنش شدم. بی صدا در نماز اشک می ریخت و همه بدنش می لرزید. یک ساعتی بی آنکه متوجه حضور من شود نماز می خواند. بعد نماز چشمش به من افتاد. گفت صد من گلاب اینجا چی کار می کنی؟ گفتم داشتم نگاه می کردم یاد بگیرم. با محبت دستی به سرم کشید. گفتم: چرا این وقت شب نماز می خوانی؟ انگشتش را گذاشت روی بینی و گفت: هیس! به کسی نگی ها، بعضی وقتها خوبه آدم این وقت شب، نماز بخونه و با خدا صحبت بکنه! تو هم همیشه سعی کن نصف شب ها بلند شی و نماز بخونی، این طور به خدا نزدیکتر میشی. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🌟در زندگی، آدمی موفق تر است که، در برابر عصبانیت دیگران " صبور " باشد و کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود ... 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ازشناسایی آمد و خوابید.. بچه‌ها چون میدونستن خسته اس، بیدارش نکردن ✨بیدار که شد با ناراحتی گفت: "مگر نگفتم نمازشب بیدارم کنید؟!" آهی کشید وگفت: "افسوس که آخرین نماز شبم قضا شد.."😔 فردایش مهدی شهید شد.🕊 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰 شهدایی 🔻شهیداحمدعلی‌نیری: شکر پروردگار عالمیان که ما را برانگیخت و ما را لایق دانست و هدایت کرد. و رسولان متعددی بلاخص رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) را بر ما ارزانی داشت تا بتوانیم ره گشای خوبی در این جهان باشیم در مقابل شیاطین. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌙 🗓 🌹 عباس دوران 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75