eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
✨اقتدارتان بہ صلابت ڪوه ڪہ می‌ڪند آنچه ڪفر و تڪفیر... اما امان از آن لبخند زیبایتان ڪہ می‌کند دلِ تنـگ ما را.. 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
🔰✍ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ : توصیـــه یک شهیـــد به مسئــولین👆 🔰شمـــا با خون صدها ، معلول و مجــروح و جانباز روی کــار آمده اید پس مواظب باشید از این امکانات سو استفاده نکنید و مصلحت اندیشی وسازش و بی تفاوتی هم کنار بگذارید....😞 🔰" اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می ماند پس از خمپاره ها و ای رگبار مسلسل ها بر بدن من ببارید و بدنم را قطعه قطعه کنید که ما در سنگر مانده ایم و آماده ایم ... با شما مردم یک سخن دارم اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی تفاوت بمانید، شهدا روز محشر جلو شما را خواهند گرفت.... ابوالوردی 🌷 🌷🍃🌹🍃 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
part19_salam bar ebrahim.mp3
13.07M
📢کتاب صوتی (جلد دوم) 💢بر اساس زندگینامه شهید والامقام ابراهیم هادی 💠قسمت نوزدهم 🍃🌷🍃🌷 ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 کانال گلزار شهدا http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
43.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻 شهادت در خان طومان 🎙 برشی از روایتگری جانباز مدافع حرم،امیر حسین حاجی نصیری 🌹راویت عروج شهدا 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷در مورد مسائل مختلف صحبت و تبادل‌نظر می‌کردیم. شهید محمود خضرایی فرمانده پایگاه شکاری همدان گفت: بچه‌ها شنیدید صدام اعلام کرده می‌خواهد اجلاس جنبش عدم تعهد را در بغداد برگزار کند! بعضی از دوستان گفتند: بله، ما هم شنیده‌ایم، اما ما اجازه نمی‌دهیم! حاج محمود ادامه داد: صدام اعلام کرده که بغداد بعد از مسکو دومین شهر امن دنیاست! ناگهان عباس که ساکت گوشه‌ای نشسته بود از جا پرید و محکم گفت: صدام غلط کرده، به او نشان می‌دهیم! حاج محمود گفت: اتفاقاً باید کاری کنیم که این اجلاس در بغداد برگزار نشود. چند روز بعد مأموریت ناامن کردن بغداد به پایگاه همدان اعلام شد. بلافاصله عباس که برای عملیات رمضان به امیدیه رفته بود به همدان برگشت. من افسر دفتر فرماندهی بودم که یک سرهنگ از تهران برای ابلاغ مأموریت آمد. عملیات را برای فرماندهی و عباس که لیدر گروه بود شرح داد. در آخر توضیحاتش بیان کرد که احتمال زنده برگشتن از این مأموریت فقط 5 درصد است! عباس با خنده گفت: حالا کی خواست برگردد! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
وقتی ڪار فرهنگی شروع می ڪنید با اولین چیزی ڪہ باید بجنگیم خودمان هـستیم وقتی ڪہ ڪارتان می گیرد تازہ اول مبارزہ است شیطان بہ سراغتان می آید 🌷 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
(ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه محرم الحرام (شنبه ۸ مرداد )ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد✋ 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
《🌿🕊》 ✨ستارھ‌ها هـیچوقت از یادِ آسمان نمےروند! بگذار دلِ من آسمان باشد و یادِ تـو ستارھ...✨ 🥀💔 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔰ماه های اول جنگ بود. خبر دادند [شهید] سید امین آل علی مجروح شده است. با سید رضا به ملاقاتش رفتیم. یک پای سید امین قطع شده بود. گریه کنان به او گفتم : سید چه شده ؟ با خنده گفت که الحمدلله پایم قطع شده . من که دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم . سید عبدالرضا مرا از اتاق بیرون آورد و گفت: دست ، پا ، چشم ، و ... و همین اعضای بدن ما مال کیست؟ گفتم : مال خدا. گفت : پس چیزی که مال خداست و داده و حالا پس گرفته، ما چرا حرص آن را بزنیم ، ما چه کاره هستیم. بعد گفت سید امین پایش زودتر از خودش به بهشت رفته است. و بعد کمی آرامم کرد! 🔰زمان تشیع سید رضا من منطقه بودم. حاج شیرعلی سلطانی را دیدم. برایم تعریف گفت جنازه سید رضا را برای دیدار در ساختمان توحید بردیم. از مادرت خواستیم بیاید برای آخرین بار سید رضا را ببیند. مادر بلندگو را گرفت، بالای بلندی رفت بی آنکه گریه کند گفت: من از مادر وهب کمتر نیستم، چیزی را که در راه خدا دادم دیگر نگاهش نمی کنم! سید عبدالرضا سجادیان 🍃🌷🍃 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
part20_salam bar ebrahim.mp3
12.27M
پایان 📢کتاب صوتی (جلد دوم) 💢بر اساس زندگینامه شهید والامقام ابراهیم هادی 💠قسمت بیستم* پایانی* 🍃🌷🍃🌷 ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 کانال گلزار شهدا http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات طنز و جالب اصغر نقی‌زاده و داوود امیریان از قطعنامه۵۹۸👌 ها 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷سحرگاه سی‌ام تیرماه، پس از آمدن همه بچه‌های گروه، تجهیزات پرواز را برداشتیم. از اتاق تجهیزات که بیرون می‌آمدیم شنیدم عباس به منصور کاظمیان،‌ اتاقک عقبش می‌گوید: منصور اگر اتفاقی افتاد من را ایجکت نکنی! به منصور گفتم: عباس چه می‌گفت؟ - از من خواست او را ایجکت نکنم. - منصور به حرفش گوش ندهی، اگر اتفاقی افتاد تو حتماً اهرم ایجکت را بکش! خودم را به عباس رساندم. گفتم: عباس دیوانه نشو،‌ برای چه از منصور خواستی تو را ایجکت نکند؟ عباس با خنده گفت: کاکو اگر اهرم ایجکت من را کشید، ‌من بدون چتر پائین می‌آیم! با شناختی که از عباس داشتم می‌دانستم که این کار را می‌کند. خیلی جدی باکمی عصبانیت گفتم: عباس دیوانه نشو. یعنی چه ایجکت نکن،‌ کردی با چتر نمی‌آم؟ گفت: کاکو اکبر، تو که می‌دانی بدن من پر از پلاتینِ، ‌اگر ایجکت بشم،‌ قبل از اینکه به زمین برسم همه استخوان‌هایم خرد می‌شود،‌ بعد هم اگر من زنده اسیر عراقی‌ها بشوم، ‌معلوم نیست با من چه‌کار می‌کنند، ‌من تحمل یک دقیقه‌اش را هم ندارم. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🎥 *روایتی از گردان ۱۵۴و شهید مبارکی 💢سردار شهید حاج حسین همدانی در وصف رشادت های این سردار اوزی چنین بیان داشتند که: «اگر بخواهیم عملیات افتخار آفرین تنگه مرصاد را ارزیابی کنیم باید بگوییم که *۵۰ درصد نقش پیروزی در عملیات مرصاد را مدیون سردار شهید بهرام مبارکی* فرمانده دلاور گردان ۱۵۴ حضرت علی اکبر هستیم.» بهرام مبارکی 💠💠💠 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* ⭕️گرامیداشت شهید جاویدالاثر ، شهید اکبر سبزی 🎙*سخنران: حجت الاسلام کیخا* : برادر *حاج هادی خلقی* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۶ مرداد/ از ساعت ۱۸* 🔹🔹🔹 🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🍃در هیاهوے این شهرِ آلوده‌ هوا! که نه دستت به مشـــــهد می‌رسد نه به کـــــربلا نه به نـــــجف و نه حتے به قم ! دنج ترین جا براے پر کردن خلاءقلبت❤️ همیـن‌ جاست .. جایے کنار ... 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
🌷هر شب براي نماز بر مي خاست و با حالتي وصف ناپذير،با خداي خويش راز ونياز مي كرد . يك شب كه در سنگر خط اول بوديم با صداي خفيف از خواب بيدار شدم. آهسته بلند شدم و پشت سنگر را نگاه كردم. در آن سكوت شب ودر آن سرماي شديد محسن ديدم را كه لباسهاي بچه هاي سنگر را جمع كرده وهمه را شسته بود وداشت روي يك بخاري كوچك ،آنها را خشك مي كرد . ديگر همه چيز دستگيرم شد و به رازلباسهاي شسته هر شب ، پي بردم . . فردا محسن را گوشه سنگر تك و تنها گير آوردم . وقتي فهميد از كار او سر درآورده ام مرا قسم داد و از من قول گرفت كه به بچه ها چيزي نگويم . (راوي ، همرزم شهيد ) ﻓﺎﺭﺱ🌷 🌷🌹🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌼داستان روزانه هر روز یک قسمت🌸 * * کدوم ده رو دیدی که اینقدر کدخدا و زارعش با هم صمیمی می باشند؟! پوشه سبز رنگ را که برداشتم این تنها جمله‌ای بود که از آن همه حرف در ذهنم باقی مانده بود ا.ز قول شهید مهدی زارع نقل میشد .مدت گذشت تا توانستم جوابش را پیدا کنم. لایحه هیاهوی عبور ماشین ها و رهگذران که به سرعت از نظر محو می شدند تمام حواسم به پوشه بود. کنجکاوی بیش از حد نگذاشت تا خانه صبر کنم و در در مسیر شروع کردم به ورق زدن .همان نگاه های گذرا کافی بود تا مرا در عمق لحظاتش فرو ببرد. حضور کسی دیگری را کنارم حس میکردم خیلی چیزها از مغزم رد شد .گاهی به تمام قراردادهایی که بشر برای رساندن احساس و اندیشه‌هایش به آن‌ها متوسل می‌شد شک می کنم. نمی دانستم چطور حقایق در قالب روزمره واژه ها قرار خواهند گرفت واژه هایی که آنقدر محدود شده اند که فرصت تأملی برای انسان باقی نگذاشته اند. پیاده در همین افکار تمام مسیر را طی کرده بودم .از پله ها بالا آمدم و وارد اتاق شدم .همه چیز مثل همیشه خیلی معمولی. از لای کرکره به آسمان نگاه کردم .قطعات موازی آسمان هم تغییر خاصی نکرده بود. پرده ها را بالا بردم و از پنجره به دوردست ها خیره شدم .صدای بوق ماشینی از خیابان پایین پنجره رشته افکارم را پاره کرد. نگاهم به پوشه سبز رنگ گوشه اتاق افتاد. رویش با خط سیاه درشتی نوشته بود:« سید محمد کدخدا» http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷عباس و کاظمیان هواپیمای اول بودند من و سرگرد اسکندری هواپیمای دوم. طبق توجیه عباس ما برای نا امن کردن بغداد برای عدم برگزاری اجلاس سران غیرمتعهد باید دو کار انجام می دادیم. اول بمباران پالایشگاه الدوره بود، چون دود حاصل از انفجار مخازن نفت تا چند روز در شهر بغداد می ماند و عراقی ها نمی توانستند آن را کتمان کنند. دوم شکستن دیوار صوتی روی شهر بغداد بود تا دولت بغداد انفجار پالایشگاه را به خرابکاری داخلی نصبت ندهند. سخت ترین بخش عملیات چرخش بلافاصله روی پالایشگاه به سمت بغداد بود، چون هم سرعت هواپیما گرفته می شد، هم پشت هواپیما در معرض موشک ها و توپهای ضد هوایی قرار می گرفت. انقدر گلوله به کف هواپیما می خورد که گویی روی جاده شنی رد می شویم. بعد از بمبباران موفق پالایشگاه، در چرخش، یک موشک رولند فرانسوی به هواپیمای عباس خورد، یک گلوله زمانی هم در کابین ما منفجر شد... کاظمیان بیرون پرید، اما عباس هواپیمای در حال سوختن را به قلب بغداد کوبید. ما هم از بغداد عبور کردیم تا با برگشت سالم یک هواپیما مأموریت عباس را کامل کنیم. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره کم کم تموم میشه یه سال چشم انتظاریمون😭💔 یه چند روز دیگه مونده تموم شه بی قراریمون💔😢 سلام بر 💔 🌙دلم کربلا می خواهد😭 🌷 🏴🔹🏴🔹🏴🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💚 -إِنَّهُم‌‌یَرَوْنَهُ‌بعِیداوَنَراهُ‌قَرِیبا.. 🌱و‌‌من‌هـر روز‌ در‌انتـظار‌آمدنت‌هستـم هرلحضه‌بیشتر‌حس‌می‌ڪنـم‌ ڪه‌آمدنت نزدیڪ‌است‌ ❬🌹أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🌹❭ 🕊 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @shohadaye_shiraz
✍وصــیت زیباے شهیــد: مــادرم! انسان‌ســـازترين مكان خــاكى اســـت. آن هـــم سنگــرِے كه بر عـــليه ظلم و ستـــم باشــد.✅ اين را هم بايد بدانیـــد كه گرامے‌ترين مرگـــها در راه خــداست..... منطق شهيد منطقى است آميخته با منطق عشق الهى.....💖💕 از يك طــرف و منطـــق اصلاح و مصلــح از يك طــرف ديگر.. اما روى سخنم به شــما خواهران مسلـــمان است كه حجاب اسلامى خودراحفظ كنـــيد، كه حفظ حـــجاب شماهاكوبنده ترازســـلاح من است و در زندگى زيـــنب وارباشـــيد.... شهید 🌹 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * نمی دانم که لای کاغذهای پوشه گم شده بودم .صورتم را از روی کاغذ ها که بلند کردم چشمانم بی اختیار بسته شد. دور از تلاطم غریبی دور و برم احساس میکردم .مثل وقتی که قرار است اتفاق مهمی بیفتد اولین گریه کودکی تمام هیجانات اطرافم را به سادی تبدیل کرد. _خداراشکر شما هم بعد از مدتها به آرزو نرسیدیم یک پسر صحیح و سالم.. انگار تمام صداهایی که در فضا پخش می شد به سمت من حرکت میکردند. نگاهم به تقویم آویزان شده روی دیوار افتاد. برگهای تقویم یکی یکی جدا می‌شدند و به پرواز در می‌آمدند حس میکردم زمان در قالب باد آن ها را به حرکت در می آورد .کودک روز به روز بزرگتر می شد و با لحن شیرین بچه گانه اش در دل تمام فامیل جا باز میکرد. از سر و صدای توی خیابان می شد فهمید که مدرسه ها تعطیل شده اند به سمت پنجره رفتم مثل کسی که دغدغه رسیدن دوستی در دلش زیر و بالا می شود ،حرکات بازیگوشانه با کیفهای روی کول افتاده.. دو تا سه تا و حرف های همکلاسی ها.. _چند روز پیش آقا معلم من از محمد درد پرسید نتونست جواب بده همه بچه ها زدند زیر خنده به جاش امروز امتحانش رو ۲۰ گرفته. _شما کدوم مدرسه درس میخونی؟ _مدرسه صدرا از صدای توپ فوتبالی که بغل دستم به دیوار خورد به خودم آمدم آنقدر از تومان میخندیدند که دلم نیومد چیزی بگویم .با لبخند برایشان دست تکان دادم. هر روز همین موقع از لوله پنجره رد میشوند. کلاس پنجم و دوره راهنمایی را در مدرسه محمود نعمت حمام کرد و به هنرستان نمازی رفت سالی که دیپلم گرفت مصادف بود با سال وقوع انقلاب. http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از امیرخلبان سرلشکر شهید عباس دوران 💫 🌷سال 81، قرار شد، تعدادی از شهدای ما که در اردوگاه‌های عراق به شهادت رسیده بودند را با جنازه سربازان عراقی که در ایران پیدا شده بودند مبادله کنیم. من خیلی امید داشتم که پیکر "شهید عباس دوران" هم در بین شهدایی که قرار بود به ایران تحویل داده شوند باشد. در آن مبادله، پیکر 570 شهید توسط دولت عراق در مرز خسروی به ما تحویل شد. برای تحویل شهدا به مرز خسروی رفتم. وقتی از تهران حرکت کردم، در دل خودم گفتم: خدایا اولین شهیدی که در این خیل شهدا می‌بینم، شهید عباس دوران باشد! وقتی به مرز خسروی رسیدم، شهدا را تحویل گرفته و در یک سالن چیده بودند تا برای مراسم استقبال آماده کنند. برای دیدن شهدا وارد سالن شدم. روی نیتی که داشتم، چشمم را بستم، انگشت اشاره‌ام را بلند کردم و به سمت تابوت‌های شهدا حرکت کردم. رفتم تا انگشت اشاره‌ام به یک تابوت نشست. چشمم را روی تابوت باز کردم. دیدم روی آن نوشته‌شده است: طیار ایرانی عباس دوران! از خوشحالی روی پا بند نبودم. با یک قلم سبز که همراهم بود روی آن کاغذ نوشتم: خلبان ایرانی، عباس دوران، شیرمردی که در قلب بغداد حماسه آفرید! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ماجرای کربلا لبریز از اشک و غم است پرچم صاحب زمانش را بگیرد آن کسی که میان دسته ها بر دست و دوشش پرچم است هر کسی که ماه نیست که! هرکه مشکی پوش بوده قطعا مَحرم است🏴💚 ماه ماه عزای اهل بیت تسلیت🏴🥀 💚 🍃🌱🍃🌱
(ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه محرم الحرام (شنبه ۸ مرداد )ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد✋ 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75