eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹توی محوطه حوزه شهید نجابت بودم، دیدم جــــواد رد مــی‌شود، رنگ از رویش پریده و دستش روی شکمش بود. به سمتش رفتم و گفتم: جواد آقا چیزی شده؟ در حالی که شکمش را فشار می‌داد گفت: سید دلـــــم خیلی درد می‌کنه، نفسم را بند آورده! به شوخی گفتم: می‌خوای دست بزارم رو شکمت، خوب بشی! نگاهی به من کرد و گفت: تو سیدی، چرا که نه! پیراهنش را بالا زد و دستم را گرفت و روی شکمش گذاشت و ‌چیزی گفت. دستم را برداشتم. دیدم رنگ و رویش برگشت. گفت: سید خوب شدم! گفتم: شوخی نکن، من شوخی کردم! گفت: نه جدی میگم، دیگه اصلاً دردی ندارم. ساعت بعد، پای درس آیت الله نجابت نشستیم. جواد جریان شکم دردش و خوب شدنش را گفت. آقای نجابت گفتند: این به خاطر عشق و ارادت و اعتقادی است که شما به ائمه‌اطهار داری، حتی دست یک سید هم درد شما را شفا می‌دهد! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﺷﻬﺪا🌹 🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم. سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود: چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند. کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم. شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا... إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ... [...خدايا اگر مرا بر جُرمم‏ بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.] ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم... 🌷🍃🌷🍃 ﻫﺪﻳﻪ حاج مجید سپاسی، حسن حق نگهدار و مسلم شیرافکن ﺻﻠﻮاﺕ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 نگاه هاے شمـا چیزی از جنس نجات است! چشمتان کہ بہ گوشہ این شهر مےخورد... یادتان باشد ... سخت گوشہ چشمتان هستیم! کمے نور مهمانمان ڪنید .... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
سلام-بر-ابراهیم.pdf
3.54M
🚨🚨مسابقه بزرگ کتابخوانی کتاب سلام بر ابراهیم(زندگینامه شهیدابراهیم هادی) 💢همراه با اهدای ۵ کمک هزینه سفر مشهد مقدس به مبلغ ۱.۲۰۰ میلیون تومان 🎁🎁 به برندگان مسابقه به قید قرعه : لطفا به نکات زیر بفرمایید .👇👇 1️⃣ مسابقه ویژه می باشد. 2️⃣ جهت دریافت جوایز حضور در مراسم قرعه کشی در تاریخ پنجشنبه ۲۴ اسفند ماه(اولین ماه مبارک ) در قطعه شهدای گمنام شیراز از ساعت ۱۶ الزامیست. 3️⃣ کپی برداری از پاسخ نامه شرعا مجاز نیست( این مسابقه جهت ترویج فرهنگ کناب خوانی و آشنایی با سبک زندگی شهید ابراهیم هادی طراحی شده پس لطفا کتاب را مطالعه بفرمایید) 📕کتاب سلام بر ابراهیم به عنوان منبع سوالات بصورت فایل pdf ،بصورت رایگان ضمیمه شده است 📝جهت تکمیل پرسشنامه کتاب خوانی شهید ابراهیم هادی وارد لینک زیر شوید: 👇👇👇👇👇 https://digiform.ir/shahidhad_shiraz 🔸🔸🔸🔸🔸🔸
💠آب گرفتگی شلمچه، یک مانع مصنوعی بسیار پیچیده بود که از یک طرف پوشیده از انواع موانع از سیم خاردار، هشت پری و انواع مین ها بود، از طرف دیگر متوسط عمق آب 40 سانتی متر بود، یعنی عمقی که نه می شد در آن غواصی کرد، نه قایق رانی. مشکل اصلی ما حمل نیروها با قایق از این آب گرفتگی بود. قبل از کربلای ۴، من و برادرم "شــهید مجتبی شیخی" هر شب یک نوع قایق توی این آب گرفتگی می بردیم و آزمایش می کردیم. هر قایق باید هشت نفر را حمل می کرد. شهید حاج مجید سپاسی و حاج رسول استوار هم برای کمک می آمدند، ما بقی وزن را هم با ریختن سنگ در قایق پر می کردیم. شاید هشت نه مدل قایق را آزمایش کردیم و هیچ کدام جواب نداد و موتور همه با سنگین شدن، در گل و لای گیر می کرد. به این ترتیب عملاً امکان ترابری نیروها با قایق در این آب گرفتگی ممکن نبود. یک روز ظهر در پادگان شهید دستغیب اهواز بودم. برادرم مجتبی پیش من آمد و گفت: من مشکل را حل کردم! به سمت مقر یگان دریایی رفتیم. دیدم پاشنه قایق را با جوشکاری بالا آورده است و موتور را از جای معمول خود بالا تر نصب کرده است، به نحوی که به راحتی در عمق کم پروانه بدون گیر کردن به گل و لای حرکت می کرد. شب قایق را در آب گرفتگی شلمچه آزمایش کردیم خیلی خوب جواب داد. حالا مشکل این بود که ما برای شب عملیات 75 قایق نیاز داشتیم. خود مجتبی تیمی از بچه ها را جمع کرد و شبانه روز مشغول جوشکاری و اصلاح ساختار قایق ها شدند تا برای شب عملیات آماده شدند. مجتبی شیخی 🌱🍃🌱🍃🌱🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
Part03soleymany-1.mp3
12.33M
📕🎙کتاب صوتی ✉️خاطرات متفاوت و‌خوانده نشده از شهید حاج قاسم سلیمانی 💠قسمت 3⃣ 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه مبارک رمضان ... ♨️ ده توصیه امام رضا علیه السلام برای پایان ماه شعبان... خدایا ما را ببخش و پاکیزه وارد ماه رمضان کن ♻️در این ساعات پایانی ماه شعبان این کلیپ را ببینید و برای دیگران ارسال کنید ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹جواد با سخنرانی‌ها و مداحی‌های زیبایش همه پایگاه‌های خط را به فیض می‌رساند. یک روز نزدیک نماز مغرب بود و باید به یکی از پایگاه‌ها می‌رفتیم. جواد پشت سرم نشسته و با موتور تریل 250 با سرعت زیاد از کنار خاکریز لبه جاده می‌رفتیم. ناگهان جواد زد روی شانه‌ام و گفت: بایست... بایست... عمامه‌ام! سرعتم را کم کردم، ناگهان هیکل گنده یک کمپرسی مایلر از درون خاکریز عمود بر جاده بیرون آمد. محکم ترمز را گرفتم. موتور چند سانتی این غول ناخوانده ایستاد. قلبم هم همراه موتور ایستاد. رنگ از روی راننده کامیون هم پریده بود. اگر با همان سرعت اول ادامه داده بودم الان زیر کامپرسی بودیم. جواد سریع از موتور بیرون پرید و به سمت عمامه‌اش که در فاصله دوری روی زمین افتاده بود دوید. وقتی آن را برداشت و خاکش را تکاند شروع کرد به بوسیدن آن و مرتب می‌گفت: قربونت برم که اگه نیافتاده بودی، الان من و مهدوی مثل پشه کوره چسبیده بودیم به بدنه کمپرسی! 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | مقام معظم رهبری(مدظله العالی) اونایی که شهید می‌شن... خداوند بیشترین لطف رو به اونها می‌کنه...! ‌ شهید🕊🌹 🌱🌷🌱🌷 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
گلزار شهدا
#کمک_مومنانه #نذر ظهور منجی موعود #به_نیابت امام زمان عج و شهدا 🔻🔻🔻🔻 در ایام اعیاد شعبانیه و پایا
♨️یک لحظه توجه.... ♻️تو همین یکی دو هفته اخیر بالای بیست تا خانواده تحت پوشش خیریه تماس گرفتن و درخواست کمک داشتن... خیلی میخواد غرورت را زیر پا بذاری و گوشی را برداری و تماس بگیری و بگی چیزی ندارید بما کمک کنید این دم عیدی 😔 الان ۱۰ روزه طرح جمع آوری مبالغ جهت بسته های معیشتی جهت نیازمندان اعلام کردیم... حدود ۱۰۰۰ نفر مطلب را دیدن ... 👈ولی متأسفانه فقط چیزی حدود ۲ میلیون جمع آوری شده ...😔 💢می دانیم شرایط زندگی خیلی ها سخت تر شده ولی یادمان باشد که افرادی هستند که چشم به راه همین کمک های ناچیز ما هستند ... ❌اینکه فقط از سیره شهدا بخوانیم ولی عملمون مثل آنها نباشه هیچ فایده ای نداره باید مثل آنها ، حتی از آبرومون برای کمک به نیازمندان خرج کنیم... پس یه یاعلی میخواهیم این آخر سالی .. حداقل ۱۰۰ خانواده نیازمندان که همه تحقیق کامل انجام شده ، منتظر کمک های شما هستند و حداقل ۱۰۰ میلیون نیاز هست .... تبلیغ را برای کسانی که میشناسید بفرستید باهاشون صحبت کنید ✋ انشاالله در دو سه روز آینده بتونیم جمع بندی کنیم و دل این خانواده ها را شاد کنیم ...
6037997950252222
شماره کارت مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز(روی شماره کارت بزنید کپی میشه)
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 میهمانی لاله های زهرایی 💢گرامیداشت شهدای جاویدالاثر و شهدای عملیات بدر 💢 برادران داوود دهقان و مرتضی رستنی 💢 : حاج امیر حسین راستی : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۲۴ اسفند / از ساعت ۱۶ 🔺🔺 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌷🕊🍃 🌤صبح را دوست دارم اگر سرآغازش، سلام بر شما باشد. سلام بر شما، صبح مرا بخیر میکند✨ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
💠در مقر ۳۵کیلومتری اهواز خرمشهر بودیم.نیمه شب می خواستم تمرین جهت یابی کنم. از مقر فاصله گرفتم. از پشت خاکریزی صدایی می آمد. رفتم به آن سمت. عبدالعلی در سجده بود. اشک می ریخت و شانه هایش می لرزید. گفت خدایا من چقدر باید بی لیاقت باشم که پرپر شدن همشهری هایم را ببینم. خدایا اگر من لیاقت ندارم, فرماندهی سپاه و فرماندهی گروهان را از من بگیر... عبدالعلی نکوئی 🌹🌱🌹🌱🌹 ڪانــــالـــ_گلزارﺷﻬـــﺪاے_ﺷﻴــﺮاﺯ https://eitaa.com/shohadaye_shiraz ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ
Part04_سلیمانی عزیز.mp3
10.48M
📕🎙کتاب صوتی ✉️خاطرات متفاوت و‌خوانده نشده از شهید حاج قاسم سلیمانی 💠قسمت 4⃣ 🌱🌷🌱🌷🌱 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨🚨اعضای محترم کانال فردا اول ماه مبارک رمضان هست و طبق روال ذبح قربانی داریم عزیزانی که می خواهند مشارکت کنند مبالغ را به همان شماره کارت مرکز نیکوکاری واریز نمایند 👇👇👇
6037997950252222
گلزار شهدا
🚨🚨اعضای محترم کانال فردا اول ماه مبارک رمضان هست و طبق روال ذبح قربانی داریم عزیزانی که می خواهند
ضمنا عزیزان قیمت یک راس گوسفند حدود ۱۰ میلیون می‌شود 🙂 لذا دوستان مثل قبل واریز نکنند 😇 یکم باید بیشتر صدقه بدهند😅
⭐️یادی از طلبه شهید جواد روزی طلب⭐️ 🌹محرم سال ۶3 بود. شیخ جواد هم روحانی گروهان بود و هر شب در یکی از پایگاه‌ها نماز جماعت می‌خواند و کمی سخنرانی و توسل و نوحه خوانی. من هم که عاشق صدا و صحبت‌هایش بودم او را هر شب همراهی می‌کردم. مدتی که گذشت شیخ جواد گفت: قاسم می‌شه دیگه من را به پایگاه‌ها نبری؟ با تعجب گفتم: چرا؟ محجوب گفت: آخه بالای بیست شب است که می‌ریم پایگاه‌ها، راستش من دیگه مطلب جدیدی برای صحبت ندارم، همین قدر مطالعه و مبحث آماده کرده بودم، که همش را گفتم. من خیلی وقت نیست که طلبه شدم و مدت کمی هم هست که سخنرانی می‌کنم! متعجب نگاهش کردم. ادامه داد: چون شما رو خیلی دوست دارم و شما را مثل برادر بزرگتر خودم می‌دونم بی‌تعارف می‌تونم حرف دلم رو بزنم و دروغ نگم. می‌تونستم یه بهانه یا دروغی بگم که دیگه نیام، حتی بیام حرف تکراری یا من در آوردی بزنم، ولی مـــن حقیقت رو می‌گم، من هرچی مطلب آماده کرده بودم شما این مدت گوش کردی، دیگه نمی‌تونم الکی از خودم اراجیف درست کنم. باید متن و مبحث جدید آماده کنم که متأسفانه اینجا کتاب و منبع هم ندارم. از شهامت و رو راستی و صداقت این جوان متحیر مانده بودم. 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/golzarshohadashiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 ▪️از جبهه به سمت تهران برمی‌گشت، راننده‌ی اتوبوس آهنگ ترانه گذاشت تا بدین وسیله خوابش نبرد، ابراهیم برای اینکه کار بد او را گوشزد کند، قرآن را باز و شروع کرد بلند بلند قرآن خواندن! راننده آهنگ را خاموش کرد! این طور هم راننده خوابش نبرد و هم آهنگ پخش نشد✌️ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 نشردهید