در كشور عشق مقتدا خامنه ايست
فرماندهي كل قوا خامنه ايست
ديروز اگر عزيز مصر يوسف بود
امروز عزيز دل ما خامنه ايست
رهبرم فقط #سید_علی
@gomnam_chon_mostafa
.¸¸.•°˚˚°❃◍⃟🇮🇷◍¸.•
.¸¸.•°˚˚°❃.¸¸.•
🇮🇷
✧↭ فرمـان جهــاد ↭✧
#ایران_قوی
#جهاد_تبیین
AUD-20220207-WA0078.mp3
2.63M
ازوقتیہڪہگوشہگیرم
تادوبارهکربلانرم
هیچجانمیرم..(:
#شب_جمعه🕊
#السلامعلیکیاایہاارباب✋🏻🥀'!
#السلامعلیکیاقمربنےهاشم✨
#گمنامچونمصطفی
@gomnam_chon_mostafa
هدایت شده از گمنام چون مصطفی🇵🇸
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام مولاے من ، مهدے جان
سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید
سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش
سلامے از چشمانے منتظر به زهرایے ترین یوسف
سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے
دردم را میدانے
اندوهم را میبینے
دلواپسےام را شاهدے
صدایم را میشنوے
و
دعایم میکنے ...
در افق آرزوهایم
تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم...
#آقاےمهربانغزلهاےمنسلام✋
(دعای فرزند شهید)🖐🏼🌱
🔴فروردین 94 که به پابوس امام رضا رفتیم، حسین آقا دائماً به بچهها میگفت «دعا کنید بابا شهید بشه.» بچهها هم اشک در چشمهایشان جمع میشد و بعد که اصرارهای بابا را میدیدند، میگفتند «باشه. دعا میکنیم.» هرچند زینب مقاومت میکرد و میگفت «اگر شهید شوی من دیگر بابا ندارم!» حسین هم میگفت «شهید بشم براتون یه خونه خوشگل میخرم تو بهشت تا بیاین.»
یکبار که از زیارت برگشتیم، محمدمحسن گفت «مامان من برای بابا دعا کردم.» گفتم «چقدر خوب. چه دعایی مامان جان؟» گفت «دعا کردم بابا شهید بشه!» یک لحظه یخ زدم! گفتم «چرا؟» گفت «خب اگه شهید بشه که بهتر از مُردنه!» از حرفهای پسرم محمد محسن زبانم قفل شد.
(شهید مدافع حرم محمد حسین حمزه)♥️
@gomnam_chon_mostafa
#رهبرانه
صد شکر که دستان ولی بر سر ماست
دستان اباالفضـــــــل علــی یاور ماست
ما فاتح فتـــــــــــــنه های دورانیم چون
سید علی خامنه ای رهبــــــــر ماست
🌹 خاطـره
#طنزراهیاننور 😂👇
یادمه از اولین دوره های راهیان نور که رفته بودم وقتی وارد هویزه شدیم
قشنگی فضاش ما رو گرفت☺
کسایی که رفتن هویزه میدونن چے میگم... جلوی درش کفشاتو میگیرن و واکس میزنن👞
از تونل سر بندها که عبور میکنے،
میرسی به یه حیاط که دو طرفش شهدا دفنن💚
و چند تا درخت رو مزار بعضی شهدا سایه انداخته و دلچسبی فضا رو دو چندان میکنه😊
یادمه وارد شدیم و راوی روایت گری میکرد
یکی از بچه ها که سابقه دار بود اصرار کرد
بچه ها بریم سر قبر شهید علی حاتمی💚
پرسیدیم چرا بین اینهمه شهید به اونجا اصرار داری؟؟ گفت:بیاین کارتون نباشه😬😁 رفتیم رو مزار شهید و مشغول فاتحه و صحبت و...
دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایستادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت میکشیدن جلو بیان😕🙄
برام جای تعجب بود😮
خوب بقیه شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحه بخونن😯
که این رفیقمون گفت:
آخه این شهید مسئول کمیته ازدواجه 💞😀
هر کے با نیت بیاد سر خاکش سریع ازدواج میکنه😅
(پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن😂😂) ما هم از قصد هے کشش میدادیم و از روی مزار بلند نمیشدیم...😌 یهو راوی اومد بلند جلومون با صدای بلند و خنده گفت:
آقایون!
این شهید شوهر میده ها...
زن نمیده به کسی 😂😂 یهو همه اطرافیا و اون خواهرای پشت سری خندیدن 😐😐
و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم 😞😞😬☹️ البته راویه الکے میگفت😂
خیلی بچه ها با نیت اومدن و ازدواج هم کردن😂😂 اقایون و خانمایے که راهیان میرید،
مزار شهید علی حاتمی تو هویزه فراموش نشه😅😉✌️
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@gomnam_chon_mostafa
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••