┄┅─✵💝✵─┅┄
بنام و با توکل به
اسم اعظمت
میگشاییم دفتر
امروزمان را
ان شاالله در پایان روز
مُهر تایید
بندگی زینت
دفترمان باشد
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#گمنام_چون_مصطفی
@gomnam_chon_mostafa
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلىللهعليهوآلهوسلم و بدترين امور بدعت هاست (پديده هاى مخالف دين).✨
موضوع: #حضرت_محمد_ص #اخلاقیات
#گمنام_چون_مصطفی
@gomnam_chon_mostafa
📸شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت!
🔸اسمش عبدالمطلب اکبری بود.
زمان جنگ توی محل ما مکانیکی میکرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخرهش میکردن.
یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“.
🔹عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“!
ما هم خندیدیم ومسخرهش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…
🔸فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرهش کردیم!
🔹وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
” بسم الله الرحمن الرحیم “
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف میزدم.
آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
#شهید_عبدالمطلب_اکبری
گمنام چون مصطفی🇵🇸
#هنرستان👨🏻🎨 #مصطفی بعد از دوره ی ابتدایی به دبیرستان سعدی رفت. در آنجا یکسال بیشتر حضور نداشت!
#هنرستان👨🏻🎨
ادامه ...
مدتی بعد بین دو نماز برای بچه ها از احکام و مسائل دین میگفت🙂 بعد از آن، در همان نمازخانه ی هنرستان کتابخانه راه انداخت.📚 به بچه ها کتاب میداد و آنها را با مسائل روز آشنا میکرد👌 #مصطفی یک مربی شده بود برای همه ی بچه ها. چندین بار نیز با دانش آموزان و معلمان مدرسه بر سر اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران بحث کرده بود😉
تفریحات بچه ها برای او هیچ جایگاهی نداشت! پسرانی که بعد از تعطیلی مدرسه به کنار رودخانه میرفتند و به انواع کار های خلاف مشغول میشدند😕 اما #مصطفی راهش را از آنها جدا کرده بود😌
اهل شادی و خنده و شوخی بود اما نه از نوع حرام👌
***
سال دوم هنرستان تازه آغاز شده بود؛ در آن سال شرایط آموزش و پرورش به نحو دیگری تغییر کرد. مبارزه با تمام دستورات دین در دستور کار دولتمردان آن زمان قرار گرفت😟
برای دبیرستان پسرانه، دختران جوان بی حجاب را به عنوان دبیر فرستاده بودند و برای مدارس دخترانه برعکس!!!😬
یک روز #مصطفی زودتر از قبل به خانه برگشت😐
با تعجب پرسیدم: چیزی شده؟! چرا زود برگشتی؟!🤨
خیلی ناراحت بود. حرف نمیزد 😞
بعد از چند دقیقه گفت : امروز معلم زن اومد سر کلاس ما، من هم سرم روز انداختم پایین، به معلم نگاه نمیکردم😣
اون خانم اومد جلو، دستش رو گذاشت زیر چانه من و سرم رو بلند کرد😥 من چشمانم را بسته بودم، میخواست حرف بزند که من از کلاس دویدم بیرون😓😁 از مدرسه خارج شدم. من تصمیم گرفتم دیگه به هنرستان برنگردم!😕
به روایت علی ردانی پور
#شهیدمصطفیردانیپور
#رفیقشهیدم❤️
#مسابقه
#گمنامچونمصطفی
@gomnam_chon_mostafa
بابالحوائج لقب کیست؟
چرایی ملقب شدن امام کاظم(ع) به بابالحوائج
کاربرد بابالحوائج برای امام هفتم شیعیان ریشه حدیثی ندارد. بنا به گفته ابنشهرآشوب (درگذشته ۵۸۸ق) در کتاب مناقب آل ابیطالب امام کاظم(ع) پس از دفنش در مقبره قریش در بغداد به این لقب مشهور شد.همچنین به گفته ابنحجر هیتمی (درگذشته ۹۷۴ق) از علمای اهلسنت امام کاظم(ع) نزد عراقیان به باب قضاء الحوائج عندالله (درِ برآوردنِ نیازها نزد خدا) معروف بود. شبلنجی از علمای شافعی نیز علت ملقب شدن امام کاظم(ع) به بابالحوائج را برآوردهشدن حاجات کسانی دانسته که به او متوسل میشوند. به نوشته دائرة المعارف تشیع، سنیان و شیعیان برای برآوردهشدن حاجات، به قبر امام کاظم(ع) متوسل میشوند.
گمنام چون مصطفی🇵🇸
#هنرستان👨🏻🎨 ادامه ... مدتی بعد بین دو نماز برای بچه ها از احکام و مسائل دین میگفت🙂 بعد از آن، در
#رویایعجیب😴
تصمیم گرفته بود که به مدرسه برنگردد. خیلی توی فکر بود. میگفت : دوستدارم بروم حوزه ی علمیه اما .. اما نمیدانم الان بروم حوزه یا اینکه درس هنرستانم را تمام کنم بعد برای حوزه اقدام کنم😕
فردا صبح رفت دنبال ثبت نام حوزه؛ پرسیدم : چیشد؟ تصمیم گرفتی طلبه بشی؟🧔🏻
مکثی کرد و ادامه داد : دیشب خواب عجیبی دیدم! از حاج آقا تعبیرش را سوال کردم گفت : تعبیرش این است که شما عالِم و یاور دین میشوی!😇 اما تاخیر نکن، باید سریع اقدام کنی👌
با تعجب گفتم : چه خوابی دیدی؟؟؟
مکثی کرد و گفت : رفته بودم توی مسجد امام اصفهان، همینطور که قدم میزدم صحنه ی عجیبی دیدم! آقا امام حسین "علیه السلام" در یکی از حجره های بالای مسجد زندانی شده بود😢
آقا مرا صدا زدند و گفتند : بیا در را باز کن!
من هم گفتم : چشم، اجازه بدهید بروم و برگردم.
ایشان فرمودند : همین الان بیا
من هم دویدم به سمت بالا و در را باز کردم. در همین لحظه هم از خواب بیدار شدم😞
****
صبح روز بعد خیلی زود از خانه خارج شد. #مصطفی در #حوزهیعلمیهیذوالفقار در بازار اصفهان ثبت نام کرد. او به عنوان یک #طلبه، تحصیل را با جدیت شروع کرد🤓
درسش خوب بود؛ همیشه اهل مطالعه بود📚 استعداد و علاقه عجیبی هم به دروس حوزوی داشت😍 برای همین مراحل علمی حوزه را خیلی سریع پشت سر میگذاشت☺️
اتفاق ناگواری در همان سال اول تحصیل او رخ داد که همه ما از جمله مصطفای پانزده ساله را متاثر کرد؛ مشهدی باقر، پدر زحمتکش ما، دار فانی را وداع گفت😔
او پس از تحمل چندین سال بیماری از دنیا رفت و در تخت فولاد آرام گرفت🖤
مصطفی خیلی پدر را دوستداشت😞 لقمه ی حلال و تربیت صحیح پدر، راه رشد معنوی همه ی ما را هموار کرد.
طی دوسال در مدرسه ی علمیه ی ذوالفقار دروس مقدمات را خواند؛ بعد هم به توصیه ی اساتیدش برای ادامه تحصیل راهی #قم شد.
به روایت علی ردانی پور(برادر شهید)
#شهیدمصطفیردانیپور
#رفیقشهیدم❤️
#مسابقه
#گمنامچونمصطفی
@gomnam_chon_mostafa