eitaa logo
گمنام چون مصطفی🇵🇸
643 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
37 فایل
حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:مصطفی عزیزماست @Lilium64 👈👈مدیر کپی آزاد با ذکر صلوات هدیه به شهدای گمنام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) لینک ناشناس جهت نظرات،پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/16538503816686
مشاهده در ایتا
دانلود
مصطفی عاشق 📖📖📖کتابخوانی بود از هر فرصتی برای خواندن کتاب استفاده می‌کرد... من و مصطفی باهم میرفتیم مغازه کفاشی 🥾👞و اونجا کنار دست میرزا کار میکردیم.... هرچه به مصطفی میگفتم نیاد سرکار ولی او اصرار داشت کمک خرج مادر باشد... ولی حتی سر کار هم از خواندن کتاب غافل نمی شد.... ی روز میرزا به مصطفی گفت برو چرم ها رو بذار تو حوض آب💧💧 تا حسابی خیس بخورند میرزا منو صدا زد گفت پسر جان تو به درد کار میخوری و مصطفی به درد درس خواندن میخوره گفتم چرا؟؟ نگاه کردم دیدم مصطفی نشسته لب حوض تو گرمای تابستان با اینکه عرق می‌کرد کتاب دستش بود لب حوض نشسته روی چرم که داخل حوض آب بود....
...🕊 . 🌷 . من با موتور🛵 راه افتادم، وسط راه با خمپاره بارانی که بر سرمان می ریختند💥 زمین خوردم و پایم آسیب دید. تویوتا نگه داشت، سید سجاد👤 پرید پایین و چفیه اش را به پایم بست بعد هم خودش پرید عقب تویوتا و جایش را جلوی ماشین به من داد. با رسیدن به خط، سید سجاد پیشقدم شد و جلو رفت. بواس و برادری از لشکر فاطمیون😞 شهید شده بودند. دشمن با تانک و نفربر لحظه به لحظه جلوتر می آمد. دقیقه ای نبود که چند خمپاره💥 کنار دستمان نخورد. سید سجاد رفت و بواس و برادر افغانی را روی پتو گذاشتند و به عقب منتقل کردند. اگر سید سجاد این کار را نمی کرد، جنازه ی این دو نفر هم مانند دیگر جنازه هایی که در دست تکفیری ها ماند، هرگز به میهن باز نمی گشت . . بخش کوتاهی از 📚 « » . ‍ روایتی از رشادت مدافع حرم شهید سید سجاد خلیلی در عقب آوردن جنازه از زبان یکی از همرزمانشان @gomnam_chon_mostafa
دختر علامه طباطبایی: زمانی که مادرم بیمار شد؛ مرحوم پدرم ۲۴ روز درس و بحث را تعطیل کرد و بعد از فوت مادرم هم مجددا مدتی درس را تعطیل کرد. همیشه می‌گفت که تفسیر المیزان برای خانم است چرا که مادرم مشکلات را تحمل می کرد تا در پیشرفت پدرم خللی وارد نشود.
🚨 در منزل من، همه افراد، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. 🔘 : 💠 من اين را مى‌خواهم عرض كنم كه در منزل خودِ من، همه افراد، ، هرشب در حال خوابشان مى‌برد. خود من هم همين‌طورم. نه اين‌كه حالا وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌كنم؛ تا خوابم مى‌آيد، را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه افراد خانه ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مى‌كنم كه همه خانواده‌هاى ايرانى بايد اين‌گونه باشند. من، اين است. ✍ انتشار به مناسبت فرارسیدن 🌐 مصاحبه در پایان بازدید از نمایشگاه کتاب ۱۳۷۴/۰۲/۲۶ https://eitaa.com/joinchat/1650327598C7689162be6
مصطفی عاشق 📖📖📖کتابخوانی بود از هر فرصتی برای خواندن کتاب استفاده می‌کرد... من و مصطفی باهم میرفتیم مغازه کفاشی 🥾👞و اونجا کنار دست میرزا کار میکردیم.... هرچه به مصطفی میگفتم نیاد سرکار ولی او اصرار داشت کمک خرج مادر باشد... ولی حتی سر کار هم از خواندن کتاب غافل نمی شد.... ی روز میرزا به مصطفی گفت برو چرم ها رو بذار تو حوض آب💧💧 تا حسابی خیس بخورند میرزا منو صدا زد گفت پسر جان تو به درد کار میخوری و مصطفی به درد درس خواندن میخوره گفتم چرا؟؟ نگاه کردم دیدم مصطفی نشسته لب حوض تو گرمای تابستان با اینکه عرق می‌کرد کتاب دستش بود لب حوض نشسته روی چرم که داخل حوض آب بود....