هدایت شده از ایران همدل
📢 لبیک به حکم شرعی امام خامنهای
🔹 هموطنان عزیز میتوانند با شمارهگیری #۱۴* و یا با واریز مبلغ کمک خود
به شماره کارت
۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷و شماره شبای
IR۳۲۰۲۱۰۰۰۰۰۰۱۰۰۰۱۶۰۰۰۰۵۲۶در این پویش ملّی، مشارکت کنند. 🔹 در این مرحله نیز همانند سه دورهی قبل، همه کمکهای مردمی واریزی به حساب پویش، توسط جمعیت هلال احمر و گروههای مردمی فعّال در این حوزه برای رفع نیازهای ضروری و حیاتی مردم مظلوم فلسطین و لبنان هزینه میشود. @irane_hamdel
هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
📢 به گزارش #روابط_عمومی پایگاه المهدی "عج"، مورخ ۱۴۰۳/۰۷/۱۷ ؛ حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا برقراری، امام جمعه محترم شهرستان اسلامشهر ؛ به همراه حجت الاسلام و المسلمین قربانی، مدیر ارجمند رسیدگی به امور مساجد اسلامشهر، در جمع #هیئت_امنا و #نمازگزاران معزز مسجد جامع امیرالمومنین "علیه السلام"، #بسیجیان گرامی پایگاه های مقاومت بسیج المهدی "عج" و حضرت فاطمه معصومه "سلام الله علیها"، و رئیس محترم کلانتری ۱۹ جناب سروان اکبرپور، حضور یافتند.
🗣 امام جمعه مکرم شهرستان، ضمن شرکت در نماز جماعت مغرب و بر عهده گرفتن امامت نماز عشاء، به ایراد #سخنرانی_تبینی برای حاضرین؛ در خصوص قدرت #انقلاب_اسلامی، #محور_مقاومت و مسائل نبرد فی مابین ایران و رژیم غاصب صهیونیستی پرداختند.
💠 ضمن این حضور، #حکم امام جماعت مسجد جامع امیرالمؤمنین "ع"، حجت الاسلام و المسلمین #ولی_نورالهی ؛ تمدید و توسط حاج آقا برقراری به ایشان اهدا گردید.
📝 همچنین در این جلسه، احکام #هئیت_امنا گرانمایه مسجد، توسط امام جمعه معظم شهرستان؛ تقدیم هئیت امناء موقر مسجد شد.
📣 روابط عمومی پایگاه المهـבے "عج"
꧁ @SᗩⓂᘿηᓍᒪⓂᗩᕼᕲᓰ ꧂
هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم اعطای #حکم #امام_جماعت محترم مسجد جامع امیرالمومنین "علیه السلام"، وَ احکام #هیئت_امناء معز مسجد؛ توسط حاج آقا برقراری ، امام جمعه محترم شهرستان اسلامشهر
📆 ۱۴۰۳/۰۷/۱۷
📣 روابط عمومـے پایگاه المهـבے "عج" ☟
♕@🆂🅰🅼🅴🅽🅾🅻🅼🅰🅷🅳🅸
#سخن_نوشت
عامل های پیروزی دشمنان
🔺️ #حجت_الاسلام_نظافت
.: ایتا ...
📲 کانال خادمین حرم شهدای گمنام فاطمی شهرک امام خمینی "ره"
﴾•﴾ @𝕘𝕠𝕞𝕟𝕒𝕞_𝕤𝕙𝕠𝕙𝕒𝕕𝕒𝟙𝟛𝟝 ﴿•﴿
#قسمت_هشتم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
بعد از این که او رفت . رفتم حرم و یک دل سیر گریه کردم . خیال می کردم تحویلم نگرفته است . خیال می کردم اصلاً مرا نمی خواهد . فکر می کردم اگر دلش می خواست می توانست مرا هم با خودش ببرد . دلم هوای اهواز و جنگ را کرده بود . انگار گریه و دعاهایم در حرم نتیجه داد . چون فردایش تلفن زد . صدایم از گریه گرفته بود . گفت " صدات خیلی ناجوره . فکر کنم هنوز از دست من عصبانی هستی ؟ " گفتم " نه . " هرچه گفت ، گفتم نه . آخرش گفتم " مگر خودتان چیزی بروز می دهید که حالا من بگویم ؟ " گفت " من برای کارم دلیل دارم " داشتیم عادت می کردیم که با هم حرف بزنیم . گفت " تنها وقتی که با خیال ناراحت از پیشت رفتم ، همان شب بود . فکر کردم که باید یک فکری به حال این وضعیت بکنم " احساساتی ترین جمله ای بود که تا به حال از دهان او شنیده بودم . ولی می دانستم این بار هم نشسته حساب و کتاب کرده . این عادت همیشه اش بود . این که یک کاغذ بردارد و جنبه های مثبت و منفی کاری را که می خواهد انجام بدهد تویش بنویسد . حالا هم مثبت هایش از منفی هایش بیشتر شده بود . به او حق می دادم . من دست و پایش را می گرفتم . اسیر خانه و زندگیش می کردم و او اصلاً آدم زندگی عادی نبود .
بهمن ماه ، لیلا سه ماهه بود که دوباره برگشتیم اهواز . سپاه در محله ی کوروش اهواز یک ساختمان برای سکونت بچه های لشکر علی بن ابی طالب گرفته بود . هر طبقه یک راه روی طولانی داشت که دو طرفش سوییت های محل زندگی زن و بچه بود که شوهرانشان مثل شوهر من سپاهی بودند . این جا نسبت به خانه ی قبلی مان این خوبی را داشت که دیگر تنها نبودم . همه ی زن های آن جا کم و بیش وضعی شبیه من داشتند . همه چشم به راه آمدن مردشان بودند و این ما را به هم نزدیک تر می کرد . هر هفته چند بار جلسه ی قرآن و دعا داشتیم . بعد از جلسه ها از خودمان و اوضاع و هر کداممان می گفتیم . وقتی می دیدیم جلوی در یک خانه یک جفت کفش اضافه شده می فهمیدیم که مرد آن خانه آمده . بعضی وقت ها هم می فهمیدیم خانمی دو اتاق آن طرف تر می نشست ، شوهرش شهید شده ."
🌸پايان قسمت هشتم داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💔
مادرش خوابش را دید
در خواب به مادر گفت:
برای زمینه سازی ظهور امام زمان (عج)،
تنها شعاردادن کافی نیست
باید حرکت کرد و در عمل، ارادت خود را نشان دهید.
#شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن)
#شهید_مدافع_حرم
#امام_زمان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
6214c7a198ffb0c5c9baaf45_-1963292514866432137.mp3
4.48M
💫🌺🍃
🌺
❇️ #شب_های_انتظار
💠 نوآهنگ| آقای خوب و مهربونم
به دنبالت کدوم سو رو نگشتم
کدوم روز از خیالت دور بودم
کدوم راهی که رفتم اشتباه بود
حلالم کن اگه مغرور بودم
🤲 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَجَ 🤲
⚡️بحق فاطمه سلام الله علیها⚡️
#امام_زمان علیهالسلام
#جمعه
🌺
💫🌺🍃
شهید حسین خرازی.mp3
18.21M
.
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: #فرماندهان⚜
🔹قسمت پنجم🔹
🧡شهید حسین خرازی🧡
(ماجرای گرفتن سنگرهای دشمن)
🔴 حاج حسین به فرمانده عراقی گفت: من یه پات رو قطع کردم، میخوام بیام پای دیگهت رو هم قطع کنم...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#قسمت_نهم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
حول و حوش عملیات خیبر بود . خیلی وقت می شد که از مهدی خبر نداشتم . از یکی از خانم ها که شوهرش آمده بود پرسیدم " چه خبره ؟ خیلی وقته که از آقا مهدی و بچه ها خبری نیست " گفت شوهرم می گوید " همه سالم اند ، فقط نمی توانند بیایند خانه . باید مواضعی را که گرفته اند حفظ کنند . " هر شب به یک بهانه شام نمی خوردم یا دیر تر می خوردم . می گفتم صبر کنم شاید آقا مهدی بیاید . آن شب دیگر خیلی صبر کرده بودم . گفتم حتماً نمی آید دیگر . تا آمدم سفره را بیندازم و غذا بخورم ، مهدی در زد و آمد تو . صورتش سیاه سیاه شده بود . توی موهایش ، گوشه چشم هایش و همه ی صورتش پر از شن بود . بعد از سلام و احوال پرسی گفتم " خیلی خسته ای انگار . " گفت " آره چند شبه نخوابیدم . " رفتم غذا گرم کنم و سفره بیندازم . پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم همان جا ، دم در ، با پوتین خوابش برده . نشستم و بند پوتین هایش را باز کردم . می خواستم جوراب هایش را در بیاورم که بیدار شد . وقتی مرا در آن حالت دید عصبانی شد . گفت " من از این کار خیلی بدم می آید . چه معنی دارد که تو بخواهی جوراب من را در بیاوری ؟ " بلند شد و دست و صورتش را شست دو سه لقمه غذا خورد و رفت خوابید .
سر این چیزها خیلی حساس بود . دوست نداشت زن بَرده باشد . می گفت " از زمانی که خودم را شناختم به کسی اجازه ندادم که جوراب و زیر پوشم را بشوید . " خودش لباسهای خودش را می شست . یک جوری هم می شست که معلوم بود این کاره نیست بهش می گفتم ، می گفت " نه این مدل جبهه ای است . "
آن شب بعد از چند ساعت بیدار شد . نشستیم و حرف زدیم . از عملیات خیبر می گفت . می گفت " جنازه ی خیلی از بچه ها آن جا مانده و نتوانستیم برشان گردانیم . " حمید باکری را گفت که شهید شده . حالا من وسط این آشفته بازار پرسیدم " اصلاً شما ها یاد ما هستید ؟ اصلاً یادت هست که منیری ، لیلایی وجود دارد ؟ " چند ثانیه حرف نزد . بعد گفت " خوب قاعدتاً وقتی که مشغول کاری هستم ، نمی توانم بگویم که به فکر شما هستم . اما بقیه ی وقت ها شما از ذهنم بیرون نمی روید . دوستانم را می بینم که می آیند به خانه هایشان تلفن می زنند و مثلاً می گویند بچه را فلان کار کن . ولی من نمی توانم از این کارها بکنم . " آن شب خیلی با هم حرف زدیم . فهمیدم که این آدم ها خیلی هم به خانواده شان علاقه مندند ، ولی در شرایط فعلی نمی توانند آن طور که باید این را بگویند .
🌸پايان قسمت نهم داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷
می گفـت :
حضرت آقا یا نماینده ایشان
امر ڪنند ڪه برو رفتگر محلہ باش ؛
نظام بہ جارو ڪردن نیاز دارد
مــن می روم ...
مهدی #مطیع_امر_ولایـت بود
و همیشہ وسط میدان معرڪہ بود ...
#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید #مهدی_نوروزی
#شیـر_سـامرا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از ثامن المهدی(عج)
🕌 مراسم دعای پرفیض ندبه
👈بانوای مادحین اهلبیت علیهم السلام
🌸زمان: جمعه ۲۰ مهر ماه ،۱۴۰۳ ساعت ۷،۳۰صبح ، همراه سفره احسان صبحانه
🕌مکان:مسجدجامع امیرالمؤمنین علیه السلام
قبولی احسان احسان کنندگان و تمامی زحمتکشان در این مراسم ، مستمعین و حاضرین و التماس دعا گویندگان ، صلواتی هدیه مینماییم.
"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"
✅بعد از دعای ندبه :
۱.صبحانه
۲.آموزش روخوانی قرآن
۳. ورزش
#مسجد_جامع_امیرالمؤمنین_ع
#پایگاه_مقاومت_بسیج_المهدی
#پایگاه_مقاومت_بسیج_حضرت_فاطمه_معصومه_س
#محله_اسلامی_شهرک_امام_خمینی"ره
هدایت شده از آرزو شده حرم🖤
✨#مولایغریبم
🌱به امیـدِ دَم زیبـای وصـالِ رخ تو،
زنده در سِیرِ جهانِ گذرانیم هنوز...
🌱تاکه توکِی بِرسی زین سفرِ دور و دراز
حیف وصدحیف که ازبی خبرانیم هنوز...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شب_جمعه تونمهدوی🌙
خسران واقعی اینه که تو زنده باشی
امامت هم زنده باشه
اما هیچ ارتباطی بین شما وجود نداشته باشه.
امام زمان غریب ما