eitaa logo
خادمین شهدای گمنام فاطمی (شهرک امام خمینی رحمةالله علیه)
198 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
103 فایل
کانال در راستای اطلاع رسانی، با رویکرد اعلام برنامه ها ومراسمات مرتبط با شهدا،و همچنین موضوعات آموزشی با محوریت جهادتبیین میباشد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱 🌸🌱🌸🌱 🌱🌸 🌸 قسمت 25 با عمه و مادرم روبوسی کردیم برای زیر لفظی یک النگو خریده بودند که آن هم کوچک درآمد قرار شد ببرند عوض کنند دستبند بخرند.یک چمدان پر از وسیله هم آورده بودند قرآن ،چادر نماز، اسپند، مسواک به همراه یک ادکلن خیلی خوشبو که همه را حمید با سلیقه خودش انتخاب کرده بود. وقتی داشتیم از محضر بیرون می آمدیم حمید به من گفت : وقتی رفته بودم کربلا می خواستم برات چادر عروس بخرم ولی گفتم شاید به سلیقه تو نباشه ان شاءالله با هم کربلا رفتیم با سلیقه خودت یه چادر عروس قشنگ می خریم. مراسم که تمام شد سعید آقا که آن ها هم نامزد بودند گفت : شما تازه عقد کردین با ماشین ما برین بیرون شام بخورید. سعيد آقا مامور نیروی انتظامی بود و معمولا برای ماموریت و دوره آموزشی سيستان و بلوچستان می رفت خیلی کم پیش می آمد که قزوین باشد، حتی روزی که صیغه کردیم و همه فامیل مهمان ما بودند آقا سعيد زاهدان بود. حمید گفت : نه داداش شما تازه از ماموریت اومدی با خانمت برو بیرون ما پای پیاده رفتنمون بد نیست. از بقیه خداحافظی کردیم و بعد از خواندن نماز در مسجد به سمت بازار راه افتادیم .به خاطر رانندگی شوماخری حمید و نحوه پارک کردن ماشین و افتادن در جوی آب فرصت نکرده بودم دنبال جوراب بگردم با عجله یک جفت جوراب سفید پوشیده بودم، به حمید گفتم:با این جوراب سفید من خیلی معذبم، اولین مغازه ای که دیدیم بریم جوراب مشکی بخریم. پای پیاده نبش چهار راه عدل به خرازی رسیدیم فروشنده گفت: جوراب نازک بدم بهتون یا ضخیم؟ گفتم مهم نیست فقط رنگ مشکی که توی چشم نباشه، حمید بالافاصله گفت: نه خانم ،ضخیم باشه بهتره. خنده ام گرفته بود این رفتارش خیلی تو دل برو بود این که احساس می کردم همه جا حواسش به من هست. سبزه میدان که رسیدیم به رستوران رفتیم حمید طبق معمول کوبیده سفارش داد،تا غذا حاضر بشود پانزده هزار تومان شمرد به دستم دادو گفت : این هم مهریه شما خانوم!. پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! حمید خندید و گفت: هزار تومان بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که اونجا بود انداختم و گفتم: نذر سلامتی آقای من! ادامه دارد....
🌸🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸 🌱🌸🌱 🌸🌱 🌸 قسمت 26 دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز و زمستان خورده بود لحظات دلنشینی بود، تنها اشکالش این بود که روزها خیلی کوتاه بود ،سرمای هوا هم باعث می شد بیشتر خانه باشیم تا اینکه بخواهیم بیرون برویم. فردای روز عقدمان حمید را برای شام دعوت کرده بودیم ،تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها که زنگ خانه به صدا در آممد، حدس می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل حمید خیلی زود به خانه ما بیاید ،از روزی که محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم زودتر می آمد دوست داشت دستی برساند،این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید. حمید بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه همراه من به آشپزخانه آمد، گفت: به به ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا زحمت کوکوها رو مامان کشیده من فقط می خوام سرشون کنم، روغن که حسابی داغ شد شروع کردم به سرخ کردن کوکوها. حمید گفت: اگه کمکی از دستم برمیاد بگو، به حمید گفتم: پاک کردن نرغ بلدی؟ بابا چند تا مرغ گرفته می خوام پاک کنم کمی روی صندلی جابجا شد و گفت: دوست دارم یاد بگیرم و کمک حالت باشم ،خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل عمه من باشه و دختر عمه ها همه کارها رو انجام بدن، شما پسرها نباید عملا از کار خونه داری سر رشته ای داشته باشید. گفت این طورها هم نیست فرزانه خانوم باز من پیش بقیه آقایون یه پا آشپز حساب میشم چون وقتایی که میریم سنبل آباد من آشپزی می کنم برادرام به شوخی بهم میگن یانگوم! صحبت با حمید حواسم رو پرت کرده بود، موقع سرخ کردن کوکوها روغن روی دستم پاچید تا حمید دید دستم سوخته گفت : بیا بشین روی صندلی من بقیه رو سرخ می کنم ،باید سری بعد برات دستکش ساق بلند بخرم که روغن روی دستت نریزه. ادامه دارد....
🌱 🍃وقتی خدا با شماست اهمیتی نداره چه کسی با شما نیست💚 《و هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنتُمْ》 و اوبا شما ست هر جا که باشید 💌(۴-حدید )
اینک که شهدایمان فریادشان بلند است که ای انسانها بخود آئید و در خود بنگرید ، بیائید کمی در کارهایمان فکر کنیم و بنگریم که ما برای چه آمده ایم و هدفمان چیست و از چه معبری باید عبور کرد . اینک شهدا به ما می گویند شما در قبال خون ما مسئولید و اگر خدای نخواسته کوتاهی کردید ، در پیشگاه خداوند و رسول الهی شرمنده خواهید شد و هیچ جوابی ندارید که بدهید . شهید_والامقام محمدعلی آسفی
مداحی آنلاین - نماهنگ مجنون - جواد مقدم.mp3
5.4M
✅شب جمعه شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🔅هر شب باید مجنونت شم 🔅لیلا کیه لیلا تویی قربونت شم 🎙 سلمان مدیا
شهید : 🔹 اهل دل دو خصلت دارد: دلی سخن پذیر و سخنی دلپذیر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید...
آرامش 04.mp3
8.45M
۱ـ سخت‌گیری نسبت به خود و دیگران ۲ـ نق و غر دائم، نسبت به وضع موجود ۳ـ درگیر شدن قلب در زرق و برق زندگی مدرن چونان امواجی مهیب و مداوم، دریایِ آرام وجود شما را متلاطم میکنند.
✍ _ زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر میگشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید: کجا میرین؟ مرد گفت: کرمانشاه. علی گفت: رانندگی بلدی گفت بله بلدم. علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب. مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ اون هم مثل من میلرزید، لبخندی زد و گفت: آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس... ...🌷🕊 عاقبتتان شهدایی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌷بسم رب الشهداء والصدیقین🌷 "ولا تحسبنَّ الّذینَ قُتِلوا فی سبیلِ اللّهِ امواتاً بل أحیاءٌ عِندَ ربِّهِم یُرزَقون" البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند ، بلکه زنده اند ( به حیات ابدی و ) در نزد خدا متنعّم خواهند بود. سوره آل عمران آیه 169 درود خداوند بر تمامی برادران و خواهران با بصیرت ،که ارزش های بدست آمده از خون شهیدان را پاس می دارید و گرد و غبار غربت و فراموشی را از کتاب ارغوانی جهاد و شهادت بر می گیرید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بدینوسیله مراتب سپاس و تشکر خود را از زحمات بی دریغ فرمانده محترم پایگاه بسیج المهدی (عج) و فرمانده محترم پایگاه حضرت فاطمه معصومه (س) و خواهران و برادران بسیجی مخلص و بی ادعا ، امام جماعت محترم مسجد حضرت امیرالمومنین(ع)، هیئت امنای محترم مسجد در برگزاری مراسم باشکوه غبار روبی مزار شهدای گمنام شهرک امام‌خمینی(ره) ،اِبراز و از خداوند مهربان برای همه بزرگواران توفیق روز افزون مسئلت نموده و امیدوارم شفاعت حضرت سیدالشهداء (ع) و همه شهدا شامل حالشان شود. قرارگاه مشترک حوزه ۲۸۳ مقاومت بسیج حضرت مسلم بن عقیل (ع) و حوزه ۲۸۴ مقاومت بسیج حضرت خدیجه (س) ۶ مهرماه ۱۴۰۲ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈✨🔸✨◈┅┄ همان ضعیف نحیف سربه‌زیر همیشگی هستم. همان که گفتی حتی حریف مگسی نیستم! آیات عذابت را می‌خوانم و بر خود می‌لرزم 😭 تو را به لحظه‌های صبحگاهی قسم! به همین ثانیه‌ها که بندگان مخلصت به مناجات می‌ایستند، به این بدن ناتوان و ضعیف رحم کن! مرا به آتش خشمت نسوزان! 😭 ┄┅◈✨🔸✨◈┅┄
آخر‌وصیت‌نامه اش‌نوشته بود؛ وعدۂ‌‌مابهشت.. بعدروی‌بهشت‌روخط‌زدہ‌بود، اصلاح‌کردہ‌بود: وعدۂ‌ما‌جَنَّتُ الْحُسِیْن‌علیه‌السلام:)! -شهیدحجت‌اسدی
حاج حسین یکتا می گفت: برا خدا ناز کنید ؛ شهدا برا خدا ناز می کردن. گناه نمی کردن ولی عوضش برا خدا ناز می کردن ، خدا هم نازشون رو می خرید! حاج احمد کریمی تیر خورد ، وقتی رسیدن بالا سرش. می‌گفت: من دلم نمی خواد شهید بشم! با تعجب گفتن: یعنی چی نمی‌خوای شهید بشی؟ برا خدا داری ناز میکنی؟ گفت: آره من نمی‌خوام اینجوری شهید بشم ، میخوام مثل اربابم امام حسین ارباً اربا بشم... حاج احمد رفت به سمت آمبولانس، بیسیم چی هم حرکت کرد ، علی آزاد پناه هم حرکت کرد ... یکدفعه یه خمپاره اومد خورد وسطشون، دیدم حاج‌ احمد ارباً اربا شده. همه‌ حاج احمد کریمی شد یه گونی پلاستیکی! دوست داری برا خدا ناز کنی؟ خدا هم بخرتت؟ تو بخوای معشوق باشی ، خدا هم عاشقت میشه ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوڪر براے آنڪه دلَش را جَــلا ڪند یا آنڪه فڪر سینہ‌ےِ پُرمبتــلا ڪند باید بلافاصلہ بعدِ بیدار باش صبــــح با یڪ سلام روبه سوے ڪربلا ڪند ‌‌ ‌‌ السلام علیک یا اباعبدالله ♥️ صبحتون حسینی☀️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‌گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی ، مرا از یاد تو دور نکند . - شهید چمران
📌خطبه وداع: آخرین نماز جمعه حجت السلام والمسلمین محمدی در شهر واوان| جمعه ۷ مهرماه 💠 پس از ۱۰ سال حضور فعال و تاثیر گذار حجت السلام و المسلمین محمدی، به عنوان امام جمعه واوان این هفته وی آخرین نماز جمعه را اقامه خواهد کرد و با مردم این منطقه وداع خواهد کرد.. 💠حجت السلام و المسلمین محمدی از سال ۱۳۹۳ به عنوان امام جمعه واوان منصوب شده بودند که پس از ۱۰ سال تلاش و مجاهدت طی حکمی از سوی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور به عنوان امام جمعه شهر قدس منصوب شد.
🟢 هر لحظه ، هر روز ،هر جمعه "السلام علیک یا صاحب الزمان" 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ... 🔻سلام بر گوشه‌ی روشن قبایت که آسمان را بر ما زمینگیران دوری‌ات می‌تکاند. 🔻سلام بر تو و بر ریسمان مهربان دستانت که تنها راه نزول ملکوت آسمان‌ها بر برهوت غفلت زمین‌اند... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰
چقدر شـهدا شبیه یکدیگرند! وما همچنان در حسرت جاماندن از شهدا.. 🥀سمت راست: شهید دفاع مقدس🥀 🥀سمت چب: شهید مدافع حرم🥀 شادی روح همه شهدا صلوات...❣