رواقِ دل
کار هر شبش بود با اینکه از صبح تا شب کار و درس و فعالیت میکرد، نیمههای شب بلند میشد نماز شب میخ
.
نمازهایترا عاشقانه بخوان؛
حتی اگر خستهای یا حوصله نداری
که تکرار هیچچیز جز نماز در این دنیا
قشنگ نیست ...✨
📎🦋به سبک شهید مصطفی چمران
#سبک_زندگی_حسینی|#سبک_زندگی_شهدا
#سخن_از_عشق_میگوییم
آدم متظاهری نبود.وقتی کاری را انجام میداد از روی ایمانی که به آن عمل داشت انجام میداد... دوستش بارها دیده بود وقتی نماز را به جماعت در مسجد دانشکده میخواند، یکبار هم در اتاقش فُرادی می خواند و در جواب اینکه چرا این کار را می کند گفته بود: احساس کردم اون نمازم برای خدا نبود توی دلم گفتم الان فلانی من رو می بینه که دارم نماز جماعت میخونم. اومدم دوباره برای خود خدا نماز بخونم...
🦋🏴به سبک شهیدروح الله قربانی
#سبک_زندگی_شهدا
#سخن_از_عشق_میگوییم...
#برای_خدا_بمان... #اصولِ_عاشقی
#فرزندان_فاطمه
چقدر شهید بهشتی قشنگ میگند :
برادرها و خواهرها عاشـق شويد ...
زندگی به عشـق است،مسلمان عاشق است :) ،عاشقِ خداست،عاشقِ حق است،عاشقِ عدل است،عاشقِ انسان شدن،عاشقِ ملکوت است ...✨
#همیشه_حق_باخداست
#عشق_را_باید_سَر_کشید...
#سبک_زندگی_شهدا
رواقِ دل
چیزی به ایامِ پربرکتِ فاطمیه؛مُحرمِ مادر عزیزمون خانوم حضرت فاطمـه نمونده ؛وهمه میدونیم ایامِ فاطمی
با نامحرم زیاد و بی دلیل صحبت
نکنید زیرا که حیا و عفت شما از دست میرود...
- 🪴شهید ذوالفقاری
#همیشه_حق_باخداست #سخن_از_عشق_میگوییم
#سبک_زندگی_شهدا #سبک_زندگی_فاطمی
#ادبِ_بندگی
هدایت شده از رواقِ دل
20.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙شما صدای شهید فخری زاده را میشنوید
🔻جز شهادت هیچ راه دیگری نیست که انسان با خیال راحت بخواهد عبور کند.
نه من برای شما کار میکنم;
نه شمای برای من;
همه مان وظیفه داریم به هم کمک کنیم برای یک هدف مقدس...
#فخر_ایران
#سبک_زندگی_شهدا
رواقِ دل
خاطره ای از زندگی سردار شهید مهندس مهدی باکری منبع: کتاب مهدی باکری صفحه ۱۲و100 #سبک_زندگی_شهدا
خاطره ای از زندگی سردار شهید
مهندس مهدی باکری
منبع: کتاب شام عروسی ،صفحه ۵۱
#سبک_زندگی_شهدا #سبک_زندگی_حسینی
#برای_خدا_بمان... #در_مسیر_عاشقی
#سویِ_نور
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه اتفاقی واسه ما افتاد که انشاءالله خیره ،اگه یه اتفاقی افتاد بدونید که ما لیاقت شهادت رو نداشتیم ؛ماهِ رجب بود در رحمت خدا خیلی باز بود...✨️🦋
_شهید مصطفی صدرزاده
#سبک_زندگی_شهدا #اصولِ_عاشقی
#سویِ_نور
رواقِ دل
همیشه هرکجا که بود تا صداے اذان رو مےشنید نمازش رو مےخواند . حتے گاهے اوقات در جلسات در حین حرف زدن
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فاطمه اذعان میکند که به واسطهی دخترِ عماد مغنیه بودن احساس مسئولیت میکند.دائما باید سخاوتمند باشم...
باید عشق به مردم را بلد باشم...
نباید زود عصبانی شوم...
باید دائما با مردم در ارتباط باشم و
با آنها بگویم و بشنوم...
میپرسم اگر میشد یک بار دیگر با پدرت بنشینی چه میگفتی؟!جواب میدهد:
خیلی دوست میداشتم که با او در موضوعات فرهنگی حرف بزنم...
شاید به این دلیل که من دوست دارم جامعهمان مشخصا در این زمینه پیشرفت کند،دوست دارم فرهنگ جایگزینی داشته باشیم که بتوانیم با آن در مقابل فرهنگ غرب بایستیم.اگر میشد، با او دربارهی این صحبت میکردم که چطور حوزههای علمیه بیشتر با واقعیت زندگی ما مرتبط باشند و اینکه چطور دروسی که در آن ارائه میشود روانتر باشد و نزدیکتر به فهم عامهی مردم … او ادامه میدهد ؛حتی بعد از شهادتش هم، هنوز امنیتی را که وجود پدر به دخترش میبخشد حس میکند.
در حضورش و در غیابش احساس امنیت میکردم و میکنم ،حس میکنم دشمنم طعم آرامش را نخواهد چشید.
گفتگویمان با فاطمه با این جمله به پایان میرسد؛از او تشکر میکنیم!
با لهجهی محلی لبنانی میگوید
یه لحظه صبر کنین، هنوز ازتون پذیراتی نکردم ،اصرار میکند از خرمای خشک و گردو بخوریم ،بعد با لبخندی که خیلی شبیه لبخند حاج عماد است بدرقه مان میکند ...
🌸✨️فاطمه مغنیه فرزندِشهید حاج عماد مغنیه
#سبک_زندگی_شهدا #اصولِ_عاشقی
#شهدا_رو_باذکر_صلوات_یادکنید
رواقِ دل
من مهدی باکری نیستم! 🌧🪽بیز مخلص و صالح انسان لارادن چوخ واریمیزدی ترکی قوم دا... #در_مسیر_عاشقی
گام برداشتن در جاده ی عشــق
" هزینه "میخواهـد؛ هـزینههایی که
انسان را عاشــق و بعد شھـید میکند...
_🌱سَردارِشھیدمھدیباکری
#سبک_زندگی_شهدا #اصولِ_عاشقی
#سویِ_نور #الله_بنده_سی
هدایت شده از رواقِ دل
نذرِ چشـمانت ✨
محمدرضا موقعیتهای زیادی داشت و میتونست کارهای زیادی که همه جوانان میکنند را انجام دهد اما محمدرضا در چارچوبهای مشخص حرکت میکرد.
با تمام وجود میگفت "من سرباز امام زمانم " و سر این موضوع میایستاد.
یکبار صحبت ازدواج محمدرضا شد ،من گفتم: محمدرضا از فاصله خانه تا دانشگاه روزی صدتا عروس میبینه ،این جمله رو که گفتم: محمدرضا اینقدر مسخرهبازی و بگو بخند کرد و گفت «صدتا چیه دویستتا سیصدتا، بیشتر مامان چشمات رو بستی»
به محمدرضا گفتم وقتی بیرون میری مگه چشمبند میبندی که اینها رو نمیبینی
اما محمدرضا طفره میرفت.خیلی پیگیر شدم تا آخر گفت« مامان به خدا قسم نمیبینم،اگر من بخوام سرباز امام زمان بشم و با این چشمام صورت امام زمان رو ببینم آیا با این چشمام میتونم آدمهای اینجوری رو ببینم؟! میتونم نامحرم خودم رو به راحتی بدون عبایی بببینم! »
محمدرضا به خاطر این چیزها بود که با خدا معامله کرد،در این دنیا هم اهل معامله بود
و هر وقت من رو با موتور میبرد بیرون
میگفت کرایهات اینقدر شده و
تا ندی من داخل نمیام :)) !
در آن معامله که با خدا کرد به خدا گفت خدایا من یک حاجت دارم و حاجتم شهادته و شما میگید که این کار حرامه باشه انجام نمیدم:) ... خدایا من دربست در اختیار شما هستم و یک حاجت دارم که اون رو برآورده کنید. محمدرضا در این راه سماجت کرد و با چشم باز به سوریه رفت.
_نقل از مادر بزرگوار شهید
🌸🍃به سبکِ شهید محمدرضا دهقان
#سبک_زندگی_شهدا #مردان_خدا
#صدیقین #عشق_را_باید_سَر_کشید...
هدایت شده از رواقِ دل
✨نذرِ چشـمانت...
توی شهر سوریه اصلا سرش را بالا نمیگرفت. روز هایی که برای تهیه مایحتاج به شهر حلب میرفتیم مدام سرش پایین بود. نمیخواست چشمش به دختر های بی حجاب سوری بیفتد. آن ها هم که اکثرا بی حجاب بودند. هر چقدر هم آقاتقی با لحن شوخش میگفت: بابا کله رو بیار بالا. اینا همشون اینجورین.اما او باز هم سرش را بالا نمیگرفت. یک بار باهم برای خرید وسایل نظامی بیرون رفته بودیم.محمدرضا به داخل فروشگاه رفت اما چشم بر هم زدنی برگشت و گفت: اینجا چیزی که به درد ما بخوره ندارد. اما حرفش باور کردنی نبود،فروشگاه مجهزی بود و مگر میشد هیچ وسیله ی بدرد بخوری نداشته باشد.بعد فهمیدم او بخاطر دختری که داخل مغازه بود برگشته بودکه نگاهش به او نیفتد .
چشمانش نذر کس دیگری بود. تهران، حلب یا دمشق برایش فرقی نداشت. چقدر حضرت صاحب الزمان برایش نزدیک و در دسترس بود :)
_ نقل از دوست و همکار شهید
🌸🍃به سبک شهید محمدرضا دهقان | ولادت : ۲۶ فروردین ۱۳۷۴،
شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴
#سبک_زندگی_شهدا #مردان_خدا
#صدیقین #عشق_را_باید_سَر_کشید...
هدایت شده از رواقِ دل
جانشین فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(علیهالسلام) ،سردار حمید اباذری :
یکی دو هفته از شهادت عباس می گذشت. شبی در عالم رویا او را دیدم. گفتم: «عباس! چه خبر؟ تو رو بخدا دست ما رو هم بگیر...»
گفت:«ما پیش امام حسین(علیهالسلام) هستیم همه اینجان؛ جامون خیلی خوبه، جای شما خالیه... » گفتم:«سفارش ما رو هم بكن شهید بشیم...»
این را گفتم و ناگاه از خواب بیدار شدم. ساعت را نگاه کردم. نزدیک اذان صبح بود.شهید خیلی تاکید به خواندن نماز اول وقت داشت...
شهید عباس دانشگر ⚘️| به بهانه سالروز شهادت
#عاشقانه_زیستن #سبک_زندگی_شهدا
#ابد_درپیش_داریم #صدیقین