eitaa logo
رادیو مائدةٌ مِن السـماء
1هزار دنبال‌کننده
808 عکس
135 ویدیو
7 فایل
مائده‌ای از آسمان🌱، اما در زمین، در پی دیدنِ آنچه نیاز به نگاهِ عمیق است!🌟 بیوتکنولوژیستیِ که معلم گشته است و عاشق و دلداده نوشتنِ حقایقِ خود و دیگران!🖐️ حرفتو با من ناشناس بزن 🤩🍃 https://daigo.ir/secret/457624277
مشاهده در ایتا
دانلود
«پیوندِ خاندان» شبیه پدر‌بزرگم بود. معروف به «پسرعمو‌جان رضا». هربار می‌آمدیم تهران مهمان خانه‌اش بودیم. مهربان و باصفا مهمان‌نوازی می‌کرد از‌ ما. من و خواهرم نوه‌های عموجان بودیم و تودل برو. دکلمهٔ با موضوع مادر یاد گرفته بودم برای اولین‌بار در خانه‌شان با همان حرکت دست و زبانِ خودم، خواندم. سالِ پیش در مسیر کربلا بودیم که خبر فوت را شنیدم. دلم می‌خواست برگردم و بروم مراسمات را اما امکان پذیر نبود. امسال تلاش کردم تا هر طور شده سالگرد را شرکت کنم. اولش برنامهٔ دانشگاه جور نمی‌شد بعد هم سرکار. آخر سر گفتم:« خدایا خودت می‌دونی‌ها، من می‌خوام بِرَم ولی کارم جور نمیشه!» راهی شدم همراه خانواده، برای عرضِ تسلیت و دیدارِ دوباره فامیل. شبِ سالگرد همهٔ فامیل دورِ هم جمع بودند و به یاد بزرگانِ خاندان. « بزرگا پیر شده بودند و کوچکترا، بزرگ!» حرفی بود که در رویارویی با فامیل‌ها زدم. راستش به بهانهٔ پسرعمو بعد هشت سال دیدار تازه کردم. افرادی که از کودکی ندیده بودم حالا به عنوان دخترِ بزرگِ مادرم احوال پرسی می‌کردم با آنها. خوش گذشت اما جایِ خالی پدر‌بزرگم، عمه‌ها و عموهای مادرم و پسرعمو جان‌ها حس می‌شد. آخرش سعی کردم اشک‌هایم را جمع کنم و با لبخند بگویم:« چقدر دلم برای چنین جمع‌هایی تنگ شده پسرعموجان خدا رحمت‌تون کنه که باعث شدید دیدارها تازه بشه...!» ✍️نویسنده: مائده اصغری @gomnamradio