eitaa logo
گناباد۲۰؛اخبار و صدای مردم گناباد
5.6هزار دنبال‌کننده
55.5هزار عکس
13.4هزار ویدیو
502 فایل
اخبار گناباد و مطالب عمومی ارتباط با ادمین: @gonabad20 @gonabad2020 🔹 تبلیغات @gonabad20
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویر صفحه نخست روزنامه‌های شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تسنیم ۱ ❇️ به صدای مردم گناباد(گناباد٢٠) بپیوندید👇 https://t.me/+VGmYXSUiNZs4OTdk 🆔 🔰در همراه ما باشید 👇 https://eitaa.com/gonabad20ir @gonabad20ir
تصاویر صفحه نخست روزنامه‌های شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تسنیم2 ❇️ به صدای مردم گناباد(گناباد٢٠) بپیوندید👇 https://t.me/+VGmYXSUiNZs4OTdk 🆔 🔰در همراه ما باشید 👇 https://eitaa.com/gonabad20ir @gonabad20ir
⭕مراسم صهیون تحقیر کن ایران در روسیه 🔹️سفارت ایران در روسیه در روز ارتش میزبان وابستگان نظامی بیش از 80 کشور بوده و به تشریح عملیات وعده صادق پرداخته ✍خلاصش: ارشد نظامیای ۸۰تاکشور بردیم توسفارتمون تو روسیه و اونجا نحوه تحقیر و جر دادن جهود رو براشون قشنگ بارسم شکل و نمودار و..تشریح دادیم 📡 @gonabad20ir
‍ ✨﷽✨ 🔅امروز سالروز زميني شدن توست … راستي از آسمان چه خبر!؟ 🟢 مسابقات شروع شد. ابراهیم همه را یکی یکی از پیش‌رو برمی ‌داشت. با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهایی رسید. کشتی‌ ها را یا ضربه می‌ کرد یا با امتیاز بالا می ‌برد. در فینال و در حالی که همه پیروزی هادی را پیش‌ بینی می‌ کردند، او کشتی را واگذار کرد و نایب قهرمان شد. یکی از دوستان ابراهیم هادی خاطره آن روز را این طور نقل کرده است: «پس از پایان مسابقه رقیب ابراهیم در فینال سراغم آمد و بی ‌مقدمه گفت آقا عجب رفیق با مرامی دارید. من قبل از مسابقه به آقا ابرام گفتم شک ندارم از شما می‌ خورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم. بعد ادامه داد: رفیقتون سنگ تموم گذاشت. نمی‌ دونی مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گریه ‌اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کردم. به جایزه نقدی مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمی ‌دونی چقدر خوشحالم.» مانده بودم که چه بگویم. کمی سکوت و به چهره‌ اش نگاه کردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده است. بعد گفتم: «رفیق جون، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمی‌ کردم. این کارا مخصوص آدمای بزرگی مثل آقا ابرامه...» یاد تمرین ‌های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم. یاد لبخند‌های آن پیرزن و خوشحالی آن جوان. یک دفعه گریه ‌ام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم! 💠 ، شهیدی که باید او را از نو شناخت؛ 🔴 یکم اردیبهشت ماه سال ١٣٣۶ در خانواده «هادی» در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان در تهران فرزندی به دنیا می آید که نامش را «ابراهیم» می گذارند. ابراهیم از شعله های آتش بسیاری می گذرد و بیست و دوم بهمن ماه ١٣۶١ برای همیشه در فکه می ماند. 🟡 آخر آذرماه بود. با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود. می گفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقه دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خود دعا می کنی که گمنام باشی!؟ منتظر این سوال نبود. لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که می خواستم نگفت. 🔵 ابراهیم هادی در عملیات والفجر مقدماتی به مدت ۵ روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد، اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید. 💠 را باید از کسانی شنید که شنیده ها را دیده‌اند. 📍 را یاد کنید حتی با یک صلوات ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ منابع: 🔺برشی از کتاب سلام بر ابراهیم 🔺دفتر خاطرات ناب «ابراهیم هادی» پایگاه رسمی اطلاع رسانی دکتر هادی محمدپور نماینده منتخب مردم شریف شهرستان های گناباد و بجستان در دوازدهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی ❇️ به صدای مردم گناباد(گناباد٢٠) بپیوندید👇 https://t.me/+VGmYXSUiNZs4OTdk 🆔 🔰در همراه ما باشید 👇 https://eitaa.com/gonabad20ir @gonabad20ir