✳️ چگونه انتظار داشته باشم که پاسخ دهی...
🔻 [جابربنعبدالله انصاری از صحابهی بزرگوار رسول خدا و از شیفتگان اهلبیت علیهم السلام که نابینا شده بود، توانسته بود خود را به #کربلا برساند. او در #کوفه مهمان عطیه بود و همراه وی به کربلا آمده بود. عطیه نقل میکند:]
🔸 همراه جابربنعبدالله انصاری به قصد زیارت قبر #امام_حسین علیه السلام حرکت کردیم. به نهر فرات که رسیدیم جابر نزدیک چشمه شد و #غسل زیارت انجام داد و با دو لباس خود را پوشاند. سپس کیسهای را که حاوی #مُشک بود باز کرد و بر بدن خویش مالید. جابر در هر گامی که برمیداشت خدای متعال را یاد میکرد تا نزدیک قبر رسید و به من گفت: دست مرا روی قبر بگذار. من نیز چنین کردم اما جابر طاقت نیاورد و بیهوش روی قبر افتاد. مقداری آب به صورتش زدم. وقتی به هوش آمد سه بار گفت: حسین! حسین! حسین!... سپس افزود: دوستی که پاسخ دوستش را نمیدهد. و به خودش پاسخ داد: چگونه #انتظار داشته باشم که پاسخ دهی در حالی که رگهای گردنت بریده و خونش بر گلویت ریخته و میان بدن و سرت جدایی افتاده است...
📚 کتاب #حسین_از_زبان #حسین
📖 صفحات ۲۷۵ و ۲۷۶
👤 #حجت_الاسلام #محمدیان
💬 حرف حساب: ارباب! ظاهرا آنجا پاسخ جابر را ندادی اما به سرازیری باب القبله، در سرازیری #قبر تنهایمان نگذار... آن لحظه منتظرت هستیم...
در لحظهی ورود، به #فریاد ما برس
محتاج یک #نگاه تو هستیم، آن نفس
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود...
@gonagon_n