eitaa logo
گناه یعنی دورشدن از مـــ💚ـــدی(عجل الله)
1.6هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
15.6هزار ویدیو
20 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ترک هر گناه قدمی برای ظهور امام زمان عج❤ 🌷پایگاه خبری شهید علی اکبر عزیزی🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹با خدا باش و پادشاهی کن🌹 🍁 حضرت موسی (ع) از کنار باغی می گذشتند که مرد جوانی از ایشان برای خوردن سیب به باغ دعوت کردند. حضرت وارد باغ شدند و از عظمت و وسعت و نعمت‌های باغ در حیرت فرو رفتند. 🍁حضرت موسی از چگونگی دست یافتن به این باغ سوال کرد. آن جوان گفت: من زمان مرگ پدرم چیزی نداشتم و پدرم انسان نیکوکار و اهل بخشش بود. زمانی که از دنیا می رفت به من گفت:  پسرم من درست است مال دنیای زیادی از خود باقی نمی‌گذارم ولی خدای بزرگی دارم که تو را به او و امید و کرمش می‌سپارم. 🍁پدرم از دنیا رفت در حالی که از او به من فقط 5 سکه طلا ارث رسیده بود. با این 5 سکه در بازار می‌رفتم ، مرد ثروتمندی را دیدم که از مرد فقیری باغی خریده بود که چشمه آن خشک شده بود و ثروتمند به زور می‌خواست باغ را پس بدهد ولی فقیر نداشت. باغ را به 20 سکه خریده بود ولی به 5 سکه پس می‌داد که فقیر هیچ در بساط نداشت. 🍁جلو رفتم و 5 سکه دادم و خریدم تا آبروی آن مرد فقیر را حفظ کنم.  همه مرا مسخره کردند و گفتند: باغی که چشمه آن خشک شده است ، بیابان است چون به باغ رسیدم ، دست به دعا برداشتم که خدایا از فضل خود بی‌نیازم کن.  صبح دیدم سنگ بزرگی که در وسط باغ بود، کنار رفته و چشمه‌ای پدید آمده است. 🍁این معجزه در شهر پیچید و آن مرد ثروتمند مرا راضی کرد به 100 سکه که آن باغ را بفروشم.  من فروختم. بعد از چند روز سنگ برگشت و چشمه خشک شد و  آن مرد ثروتمند مجبور شد به 10 سکه آن باغ را به من بفروشد. من خریدم. 90 سکه داشتم که مالکان باغ‌های مجاور باغ من،مرا انسان درویش مسلکی دیدند و باغ‌های خود از ترس خشکسالی ، ارزان به من فروختند  و من که لطف خدا را در قبال نیت خیر دیده بودم،همه را به امید خدا خریدم و بعد از چند روز دوباره چشمه جوشان شد واین همه باغ به خاطر 5 سکه ارث پدری و توکل پدرم در زمان مرگش به خداست. 🍁ندا آمد ای موسی(ع) به بیابان برو. مردی دید که تا گردن در ماسه خود را پنهان کرده بود، علت را پرسید. مرد گفت: پدر من ثروتمندترین مرد شهر بود، زمان مرگش من گریه می کردم ،  مشتی بر گردن من کوبید و گفت: فرزند، مرد ثروتمندی چون من گریه نمی‌کند، حتی خدا هم به تو چیزی ندهد، پدرت آن قدر باقی گذاشته است که 10 نسل کاری نکنید و بخورید. 🍁سالی نکشید همه ثروت من بر باد رفت و اکنون دو سال است حتی لباسی بر تن هم ندارم واز ترس طلبکاران در ماسه‌های بیابان از شرمم پنهان شده‌ام. شب‌ها در تاریکی چون حیوانات بیرون می‌روم و شکاری می‌کنم وروزها برای حفظ بدنم از سرما در ماسه‌ها پنهان می‌شوم. 🍁 ندا آمد ای موسی (ع)آن جوان صاحب باغ بی‌کرانه، نعمت من برای پدری بود که کار نیک کرد وبخشش به خاطر من به فقرا نمود و زمان مرگش جز چشم امید به کرم من چیزی در بساط نداشت.و این‌که می‌بینی، سزای کسی است که ثروت خود را نبخشید وسهم فقرا را نداد به امید این که فرزندانش بعد او از ثروت او بی‌نیاز شوند. 🍁به آن جوان صاحب باغ بگو،  پدرت با من معامله کرد و من کسی هستم که یا با بنده‌ام تجارت نمی کنم و رهایش می کن و یا اگر تجارت کنم، چه بخواهد چه نخواهد،  غرق نعمتش می‌کنم... 🍁حتی هر چه را می‌بخشم او ببخشد، باز از سیل رحمت و ثروت من نمی‌تواند خود را رها سازد و به این جوان هم بگو دیگر بر ثروت هیچ‌کس تکیه نکند وتوبه کند و یقین کند جز من کسی نمی‌تواند ببخشد  چنانچه جز من کسی هم نمی‌تواند کانال گناه یعنی دور شدن از مهدی(عج) https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi
👇 ⭕️ بچه علی‌ نقی کیست ؟ علی‌ نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ‌گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی‌کردند. در عوض این معلم جلسات دینی در صف اول نماز جماعت دیده می‌شد. یک عمر جلسات مذهبی در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه‌انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...😔 آن‌هایی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..! آخر بعضی‌ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..! علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینه‌توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علی‌نقی آمد دم درب ... مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا این‌ها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!😞 قهقهه مردک و صدای گریه علی‌نقی قاطی شد ... كنار در نشست و دستانش به بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابت‌تان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را و دینت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 13 فرزند به علی‌نقی داد كه اولین‌شان همین حاج آقا محسن است .. 😊 کانال گناه یعنی دور شدن از مهدی(عج) https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi