eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
547 عکس
161 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین آوج 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت۳۰۴): فراتر از تعارض منافع!! (بخش۶۴) 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۵) 🔥استشهادیه جهنمی کفتارها تبانی عنکبوت‌های کوچه جهنمی! دخالت در کوچه جهنمی، برای بعضی‌ها ممنوع، برای بعضی‌ها ممدوح! یارو طی تماسی، ۲۷۰ ثانیه، حرف مفت زد تا بگوید که بنده حق «دخالت در امور خانوادگی»!! آنها را ندارم و بلافاصله تماس را قطع کرد! ⁉️آیا براستی؛ عنکبوت‌هایی که درخواست نامشروع و نامتعارف پیوست را امضاء کرده‌اند، دخالت‌شان منعی ندارد اما روشنگری بنده ممنوعیت دارد؟! زهی به عدالت و شرافت نداشته شما! کفتارهایی مثل ممدننگی، حسن‌تیسنا، علی‌حیلی و سایر تفاله‌های معطوف به دفینه‌ها و نان‌کلی شیاد، با زنجیره‌ای از خیانت‌ها و شرارت‌ها، حق دخالت دارند ولیکن بنده حق روشنگری اطرافیانم در کانالم را ندارم؟! گفتن کله‌پوک، حداقل توهین است وگرنه مستحق بدترین تحقیرهاست! ⁉️آیا فضولی نانکلی جهنمی، دخالت در امور خانوادگی شما نیست؟! ⁉️آیا ممدننگی شرور، از نان‌کلی شریر، عنوان و مهر «لعین اوقاف» را گرفته تا سیدقاسم و سیدسعید را از مراجعه به دادگاه برای احقاق حقوق خود، محروم سازد؟! آنهم در حالی‌که عنکبوت‌های افعی‌صفت، نوبتی علیه آن‌ها شکایت می‌کنند! ⁉️آیا مستأجری که دمپائی‌لیس نان‌کلی اوقاف لوطی‌خور شده، از طرف اهالی نماینده شده تا از مهر شورای خائن علیه حقوق اهالی سوءاستفاده کند؟! به کجا چنین شتابان؟!! اوباش این «استشهادیه غیرقانونی»، مستحق محکومیت قضایی هستند. ..ادامه دارد ✍️حسینی(منتظر) ۲۴ اسفند۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۰۵): صفت داودی و برادران یوسف! (۱۸) 👌 از آن‌جا که مسئولین ادارات شهرستان آوج، بوئین، قزوین و حتی تهران هم‌، به جمع مشتریان این کانال، پیوسته‌اند، لذا عبارت «و مسئولین شهرستان» هم به عنوان مخاطبین پیام‌های اطلاع‌رسانی بنده افزوده شده است. چنانکه نان‌کلی شیاد در شکایت خود علیه بنده به دادسرای ویژه روحانیت قزوین، به نوشته‌های بنده در کانال گنبد فیروزه (البته بصورت گزینشی!) استناد کرده بود! بویژه به پیام شماره ۱۱۶ با عنوان «غلامان پُر شَرر در معرض خطر»! (از میان صدها پیام بنده، چرا به این یکی حساس شده بود؟!) شکایت کیفری حاج‌صفوت داودی علیه عموزاده‌های بنده (سیدرضا و یداله و علی)، باعث شد که بنده هم در جلسه ذی‌ربط دادگاه مورخه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج، شرکت بکنم و لازمست نکاتی را معطوف به آن، خدمت مخاطبین اطلاع‌رسانی خود تقدیم نمایم: ۱) جلسه مذکور در چند قسمت برگزار گردید: قسمت اول: با حضور صفوت داودی بعنوان شاکی و دخترش بعنوان وکیل او در یکطرف دعوا و یداله و برادرزاده‌اش علی به همراه وکیل‌شان و نیز سیدرضا به همراه بنده بعنوان سخنگوی ایشان در طرف دیگر دعوا در محضر قاضی. قسمت دوم: با حضور کلیه افراد طرف دوم دعوا بدون حضور طرف اول دعوا (که مورد اعتراض حاج‌صفوت قرار گرفت) در محضر قاضی. قسمت سوم: با حضور سیدرضا و صفوت و بنده در محضر قاضی. قسمت چهارم: با حضور بنده در محضر قاضی بدون هیچکدام از طرفین دعوا. قسمت پنجم: با حضور بنده و سیدسعید در محضر قاضی. از آنجا که بنده در کلیه قسمت‌های دادگاه مذکور حضور ثابتی داشتم، این شائبه بوجود آمد که جلسه مذکور را لابد بنده مدیریت می‌کردم! و ظاهراً حاج‌صفوت علیه قاضی رحمانی (شعبه دو) در نزد قاضی محمدی (شعبه یک)، سعایت کرده است! و حال آنکه حضور بنده در این جلسات پیاپی، موجب هیچ‌گونه اعمال نفوذی در رأی دادگاه نبود که لازمست روشنگری بکنم: ۱) در قسمت اول جلسه، وکیل یداله به شرکت غیرقانونی وکیل داودی، اعتراض کرد تا قاضی را وادار نماید که خانم داودی را از محضر دادگاه اخراج نماید که اگر قاضی تقبل می‌کرد، قاعدتاً بنده را هم (که حضورم غیرقانونی بود)، باید اخراج می‌کرد ولیکن خوشبختانه قاضی بیش از آنکه اسیر مقررات باشد، در صدد کشف واقعیت دعوا بود. در عین‌حال بنده که مصمم بودم صرفاً بعنوان مستمع آزاد در جلسه حضور داشته باشم، (با این احتمال که ممکنست اخراج شوم)، ناچار شدم، پیش‌دستی کنم و در موضوع دعوا، ورود نمایم. ناگفته نماند که قبل از ورود به محضر دادگاه، سیدعلی با دیدن من نگران شد و لذا تصریح و تأکید کرد که در دادگاه برنامه دفاع در برابر حاج‌صفوت را ۱۰۰٪ به وکیل آن‌ها بسپارم و من در دفاعیه وکیل آن‌ها هیچگونه دخالتی نورزم! به همین علت من هم پذیرفتم که در دعوای طرفین، سکوت اختیار بکنم! البته زمانی که آ.سیدرضا در تهران از بنده خواست که به کمک او بروم، گمان می‌کردیم، آقای داودی از عموزاده‌های بنده، جدا جدا شکایت کرده است و لذا بر این تصور بودیم که دادگاه صرفاً علیه سیدرضا برگزار می‌شود ولی در دادسرای آوج متوجه شدم که دادگاه مشترک است و حال آنکه من چندان تمایلی به حضور در دادگاه یداله و برادرزاده‌اش را نداشتم. بنابراین دو دل شدم که اساساً وارد دادگاه بشوم یا نه؟!! نهایتاً با در نظر گرفتن همه جوانب و اینکه این دادگاه فرصتی برای من است که به شخصیت‌شناسی حاج‌صفوت بپردازم، صلاح در این دیدم که صرفاً بعنوان مستمع آزاد حضور پیدا بکنم و در صورت لزوم به دفاع از سیدرضا بپردازم. بینی و بین‌الله بجز این هیچ نیت و قصدی هم نداشتم ولیکن خوب شد که حضور یافتم و به نکته خیلی مهمی پی بردم که به منافع اهالی امامزاده معطوف است. با گیر دادن وکیل یداله به رسمیت حضور وکیل داودی، احتمال دادم که او در صدد زمینه‌سازی برای اخراج من از دادگاه است! زیرا همچنان که من تمایلی به دفاع از موکلین وی نداشتم آن‌ها هم ناشی از توهمات خود، نسبت به من بدبین بودند و گمان می‌کردند که ممکنست باعث بشوم که دفاع آن‌ها شکست بخورد!! قاعدتاً قاضی اگر خانم داودی را اخراج می‌کرد، مرا هم باید اخراج می‌کرد (به درخواست قانونی صفوت یا یداله) فلذا ناچار شدم به پیش‌دستی تا اگر لازم شد که دادگاه را ترک بکنم، محترمانه صورت بگیرد! اسم و مشخصات وکیل صفوت (دخترش) در پرونده ثبت نشده بود و همانند من حق شرکت در دادگاه را نداشت. همچنانکه مشخصات من هم ثبت نشده بود. زیرا نه شاکی بودم، نه متهم بودم و نه وکیل و نه حتی مطلع یا شخص ثالث ذی‌نفعی که مدارک لازمه را پیشاپیش به دادگاه ارائه داده باشم! ولیکن قاضی رحمانی، همچنان که به حضور وکیل صفوت، سخت نگرفت، حضور مرا هم تحمل کرد. البته خانم داودی ادعا کرد که ... ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ گروه سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۰۶): صفت داودی و برادران یوسف! (۱۹) (ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج) وکیل حاج‌صفوت (دخترش)، ادعا کرد که مشخصات او در سیستم ثبت شده ولیکن بعلت اقدام دیرهنگام وارد پرونده نشده است! و قاضی هم پذیرفت که او در دادگاه باقی بماند ولیکن حضور قانونی من متزلزل بود و هر لحظه ممکن بود با تقاضای صفت داودی یا متهمین او، از دادگاه اخراج بشوم. ولیکن دو مسئله باعث شد که من از سکوت خود منصرف بشوم؛ یکی تقاضای وکیل یداله برای اخراج وکیل صفت که حضور رسمی مرا هم زیر سؤال برد. دوم شروع هوچی‌گری یداله پشت‌بند وکیلش (و حال آنکه قرار بود ۱۰۰٪ دفاعیه آن‌ها به وکیل آن‌ها سپرده شود!) این دو اقدام یداله و وکیلش مرا واداشت که ناچاراً خود را درگیر بکنم و لذا از قاضی، محترمانه خواستم که سؤالی را مطرح بکنم و خوشبختانه قاضی هم پذیرفت. البته قبلش پرسید که شما طرف کدام‌یک از طرفین هستید؟ که گفتم؛ بنده ذی‌نفع هستم و می‌شود گفت در مقابل آقای داودی هستم! (قاضی رحمانی یا خود آقای داودی و یا وکیل او و حتی یداله و برادرزاده‌اش و یا وکیلشان، می‌توانستند با طرح این ادعا که اسم من در پرونده ثبت نشده، فلذا مانع حضور بنده در دادگاه بشوند) من قبل از آنکه سؤالم را بپرسم، جملاتی را بیان کردم که بوی تعریف و تمجید از عملکرد حاج‌صفوت داشت. گفتم؛ جناب آقای داودی! از اینکه شما انسانی کارآفرین و خیر هستید بنده بنوبه خود سپاسگزارم و شما را تحسین می‌کنم. به هر حال روستای ما زیارت‌گاه است و وقتی زوار محترم آن، وارد منطقه ما می‌شوند با محیطی سرسبز که شما پدید آورده‌اید، نشاط و ابتهاج پیدا می‌کنند. فلذا فعالیت عمرانی و آبادانی شما بنفع روستای ما هم است. ولیکن ... در اینجا بود که یداله عین اسپند روی آتش، شروع کرد به تخطئه حرفهای آغازین من و خیلی سعی کرد با هوچی‌گری و جنجال، مانع ادامه صحبت من بشود!! تا اینکه قاضی (که مشتاق سؤال من شده بود) مکرراً به آن‌ها تذکر داد که ساکت بمانند و بنده بعد از دو سه بار قطع و وصل صحبتم بالاخره سؤال خود را تکمیل کردم و پرسیدم: جناب آقای داودی، صرف‌نظر از ظاهر کارکرد شما، آیا بهتر نبود قبل از شروع به عملیات و زحمات خودتان برای آبادانی محل، از ما صاحبان آن اراضی و حق‌آبه مربوطه، اجازه و مجوزی می‌گرفتید؟! تحلیل این بخش از ماجرا: ۱) قاضی متوجه شد که حاج‌صفوت به اراضی و حق‌آبه ما تجاوز کرده است و همین نکته در قالب سؤال، حقانیت آقای داودی در ذهن قاضی را همان اول بسم‌الله، منهدم کرد! ۲) وکیل صفت، چون حضورش در دادگاه، ارفاق‌آمیز بود، نتوانست یا نخواست شرکت مرا در دادگاه، تخطئه کند و یا اینکه نمی‌دانست که می‌تواند تقاضای اخراج مرا داشته باشد! بنابراین در امر وکالت خود، ضعیف عمل کرد. ۳) خود حاج‌صفوت هم که می‌توانست خواستار اخراج بنده از دادگاه بشود، تعریف و تمجیدهای بنده از او و همزمان هیاهوی یداله علیه من، موجب انحراف منطقی او شد و نتوانست به اخراج بنده اصلاً فکر کند! فلذا ضعیف عمل کرد. او که بعنوان شاکی در دادگاه شرکت کرده بود بجای حفظ موضع تهاجمی خود، با سؤال بنده به موضع تدافعی افتاد! ۴) یداله و برادرزاده‌اش بعلت عدم توان کافی در تحلیل صحیح و عمیق مسائل، گمان کردند که صحبت‌های بنده به ضرر آن‌ها و به نفع شاکی آنهاست فلذا بیهوده شلوغ کردند که مورد کراهت قاضی هم قرار گرفت. ۵) نکته دیگری که موجب شد تا قاضی مرا شخصی بی‌طرف و منصف، ارزیابی کند، اشاره بنده به یک فضای معنوی بود که گفتم: پدر بنده روحانی بود و در روستای آقای داودی، مکتب‌خانه داشت و مرا هم که بچه بودم با خودش به آنجا می‌برد و ای‌بسا من با آقای داودی در آنزمان همبازی بودیم و ایشان، قرآن‌خوانی خود را از پدر بنده آموخته باشد. در هر حال من مایل بودم در شرایط مناسب‌تری با ایشان ملاقات و گفتگو بکنم اما نمی‌دانم چرا مقدر شد که ما برای اولین‌بار همدیگر را در دادگاه و در مقابل یکدیگر ببینیم!! البته ایشان هم پیغام داده بودند که مایل به مذاکره با بنده هستند اما متاسفانه ردیف نشد! اگرچه من کماکان مایلم با ایشان مذاکره صمیمانه‌ای داشته باشم تا اگر نتیجه نگرفتیم، آنگاه در دادگاه مقابل هم بایستیم. این صحبت‌ها موجب خوشحالی قاضی و داودی شد و موجب ناراحتی یداله و...!!! نکته مهم بعدی این دادگاه که نمی‌توانم انکار بکنم، هوچی‌گری و جنجال یداله بود که بنظرم توانست قاضی را تحت‌الشعاع خود قرار بدهد! من گمان نمی‌کردم یداله در این سطح از تأثیرگذاری وارد میدان بشود! ولیکن متوسل به دروغ‌گویی‌های مختلفی هم شد که قاعدتاً قاضی متوجه دروغ‌های هوشمندانه او نشد و نمی‌توانست هم بشود! بنده هم اگر افشاگری می‌کردم، پرونده پیچیده‌تر می‌شد! ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۰۷): صفت داودی و برادران یوسف! (۲۰) (ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج) قبلاً برخی از اهالی، از حاج‌صفوت برای من، غولی تصویرسازی کرده بودند که شکست‌ناپذیر است و هیچ‌کسی حریف او نیست! و حال آنکه چنین ادعاهایی واهی بود (حداقل در این دادگاه) و من متوجه شدم که آقای داودی، براحتی قابل شکست است و یک لقمه چپ من هم نیست! از طرفی هیچ شناخت قبلی از «هوچی‌گری حرفه‌ای» یداله نداشتم و در این دادگاه فهمیدم که او را نباید دست‌کم گرفت! من رفته بودم صفت داودی را بشناسم اما به شناخت جدیدی از یداله رسیدم! اگرچه قاضی محترم در صدور رأی خود، عمدتاً به لایحه دفاعی وکیل یداله، استناد کرده است ولیکن بنظرم هوچی‌گری (آمیختگی راست و دروغ با جنجال) خود یداله خیلی مؤثرتر بود و اگر از لایحه دفاعی وکیل‌شان، قوی‌تر نبوده باشد، ضعیف‌تر هم نبود! تا آن‌جا که اساساً او نیازی به وکیل نداشته و خودش از پس کار بر می‌آمد و در واقع بیست میلیون تومان خود بابت وکیل را هدر داده است! و از حاج‌صفوت خیلی تعجب کردم که علیرغم متمول بودن، چرا از استخدام یک وکیل زرنگ و باهوش و تیزبین دریغ ورزیده است! معلومه که خیلی خسیس تشریف دارد که به وکالت خیلی ضعیف دخترش، اکتفاء کرده است! سیدعلی هم مؤثر عمل کرد! آن‌جا که صفوت به چاله‌های خود اشاره می‌کرد که توسط متهمین او تخریب و پر شده اما سیدعلی تکرار می‌کرد که ما صرفاً لوله‌های آب‌رسانی ایشان را که از روی زمین‌های ما انداخته بود، به بیرون زمین‌مان منتقل کردیم و قاضی هم این تغایر را چندان موشکافی نمی‌کرد! با توجه به عملکرد ضعیف وکیل یداله در دادگاه که ظاهراً هنری بجز بالا بردن صدای خود نداشت، و دو سه بار هم بعلت بی‌دقتی و عدم اشرافیتش بر مواد قانونی و مفاد پرونده، مورد طعنه قاضی قرار گرفت من تصور می‌کنم، لایحه تقدیمی وی به دادگاه متعلق به خودش نبوده است و احتمالاً از وکیل دیگری، مشاوره گرفته است! در هر حال اگر خود یداله وارد معرکه نمی‌شد و من هم ورود نمی‌کردم بسیار بعید بود که این پرونده به نفع یداله و برادرزاده‌اش تمام شود. در بخش دوم دادگاه، من متوجه نشدم که قاضی چرا حاج‌صفوت و وکیل او را از دادگاه بیرون کرد؟!! هیچ لزومی به این کار نبود. زیرا صرفاً به امضاء کردن صورتجلسه دادگاه توسط متهمین، گذشت و چیز خاص دیگری رخ نداد ولیکن موجب سوءتفاهم بیهوده آقای داودی شد و اعتراض هم کرد. بعد از امضای صورتجلسه دادگاه توسط متهمین (که من آنرا رؤیت نکردم و تمایلی هم به رؤیت آن نداشتم) از داودی و دخترش دعوت شد که مجدداً وارد صحن دادگاه شده و آن صورتجلسه را امضاء کنند. بدینوسیله بخش اول دادگاه تمام شد ولیکن بنده از قاضی استدعا کردم که دو نفر بمانند و‌ ایشان هم پذیرفت که سیدرضا و صفوت بمانند تا من مطلب سوم خودم را مطرح بکنم و لذا پرسیدم: جناب آقای قاضی و جناب آقای داودی! علت حضور بنده در این دادگاه بدین‌منظور است که به ارزیابی میزان صداقت این پسرعموی خودم سیدرضا بپردازم! زیرا مکرراً پیش آمده است که ایشان از من پرسیده که؛ یداله تصمیم گرفته که با عده‌ای حرکت کنند و بروند سر زمین‌های نقاش و هر آنچه که حاج‌صفوت پدید آورده است، منهدم کنند، آیا شما هم ما را همراهی می‌کنید؟ بنده در جواب گفته‌ام: درگیری فیزیکی در محل دعوا را من غلط می‌دانم و‌ هرگز شما را همراهی نمی‌کنم و صلاح نمی‌دانم که شما هم ایشان را همراهی کنید. وقتی که شنیدم آقای داودی علیه ایشان هم شکایت کرده، حساس شدم به اینکه آیا این سیدرضا که از من مشاوره می‌گرفت و من هم او را نهی می‌کردم و تأکید می‌کردم که اولویت ما پیمودن راهکارهای قانونی از طریق دادگاه است، آیا ایشان به توصیه من ترتیب‌اثر داده است یا اینکه نه و بلکه با آن‌یکی عموزاده‌هایم همراه شده و در معرکه اقدام به عملیات فیزیکی نموده است؟! بنده کاری به شکایت آقای داودی یا قضاوت دادگاه ندارم ولیکن برایم مهم است که بدانم این عموزاده من چقدر از من حرف‌شنوی داشته است؟! در اینجا سیدرضا بنظرم کمی دمق شد ولی من از قاضی خواستم که اگر در پرونده مطروحه، مدرکی دال بر شرکت سیدرضا هست به بنده اطلاع بدهد یا آقای داودی اگر مدرک محکمه‌پسندی دارد لطفاً ارائه بدهد! تا تکلیفم را با او روشن کنم! قاضی گفت؛ در پرونده من چیزی ندیدم. حاج‌صفوت هم ادعا نکرد که در پرونده چیزی ارائه داده است! اما به تلفنی اشاره کرد که گویا سیدرضا با او تماس گرفته و او را تهدید کرده است!! گفتم: جناب آقای قاضی! آیا شکایت آقای داودی دائرمدار تهدید تلفنی موکل بنده است یا دائرمدار حمله فیزیکی و تخریب و ایجاد خسارت؟!! با این سؤال من، قاضی متوجه شد که شکایت آقای داودی علیه سیدرضا واهی است و لذا ایشان باید تبرئه بشود که شد. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۶ اسفند۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
✅ایستادگی در راه آرمان‌های انقلاب تا پای جان!؟ 🔻 در پی افشای ردپای دوتن از پسران دکتر مصدق معاون اول رییس‌قوه قضاییه در پرونده فساد موسوم به «باند عمو» و نقش بسیار موثر آنها در همکاری با رستمی‌صفا؛ متهم دیگر این پرونده که پیش از این برخی رسانه‌ها از او با تعابیری مانند؛ «شخصیت‌های قابل‌ احترام و کارفرمایانی نمونه»، «ژنرال اقتصادی»، «قهرمان اقتصادی»، «کارآفرین نمونه» و «مدیر تراز بخش خصوصی»، یاد می‌کردند، سرانجام معاون اول قوه‌قضائیه از سمت خود استعفا داد و برخی فعالان سیاسی صاحب‌رسانه از این اقدام مصدق تجلیل به عمل آوردند! 🔻 داستان از این قرار است که به گزارش جوان آنلاین منتسب به سپاه؛ در این پرونده متهمان، مجموعه‌ای را برای اعمال نفوذ بر پرونده‌های قضایی از جمله پرونده‌های کلان اقتصادی تشکیل می‌دادند و با سوء‌استفاده از افراد صاحب‌منصب، وجوهی دریافت می‌کردند. همچنین شواهد موجود در پرونده نشان می‌دهد که حلقه اصلی این مجموعه دو پسر معاون اول دستگاه قضایی بوده که با تشکیل یک دفتر غیرقانونی در شمال شهر تهران، وجوهی را به منظور جلب رأی موردنظر متهمان در دادگاه دریافت می‌کردند. این افراد با ایجاد شبکه فساد، پرونده‌های کلان اقتصادی را از طریق عوامل جذب‌شده شناسایی و با ارتباط‌گیری با طرفین پرونده به آن‌ها وعده گرفتن رأی مدنظر به صورت تضمینی در قبال وجوه کلان را می‌دادند که مبالغ درخواست‌شده به صورت ارز، سکه و خودرو از طریق معرفی چند حساب از متهمان دریافت شده است.  🔻همچنین به گفته نماینده دادستان، آنچه مشخص است فقط در پرونده مربوط به واگذاری ورزشگاه شهدای قیطریه به یک برج‌ساز معروف در تهران، ۱۸میلیاردتومان و تعداد ۱۰۰سکه از سوی مالک به اعضای این باند در سال ۱۳۹۸ پرداخت شده است و تنها در پرونده رستمی‌صفا حدود ۲۰۰میلیارد تومان مال نامشروع  تبدیل به املاک، خودرو‌های لوکس، ویلا، سکه طلا و دلار شده است و در حال حاضر یک ویلای اعیانی در منطقه پلور و نیز شمال کشور، چندین دستگاه خودروی خاص، چون مازراتی، بنز و لکسوس در پرونده وجود داشته که اسناد آن طی چند مرحله در میان اعضای باند دست‌به‌دست شده است و فرزندان این مقام قضایی وکالت فروش در مورد آن‌ها از صاحبان سند گرفته‌اند، ضمنا در این پرونده سوء‌استفاده فرزندان معاون اول قوه‌قضائیه از نام پدرشان واضح است. ✍ اکبر اعلمی تا اینجای کار، اقدام سازمان اطلاعات سپاه در کشف این فساد و عمل دستگاه قضایی در رسیدگی به این پرونده قابل تقدیر است. اما اینکه شیخ مصدق، پس از ۱۷۰ روز از آغاز رسیدگی به این پرونده، استعفا داده و در متن استعفایش تاکید می‌کند که؛ همواره خود را سرباز کوچک نظام و مقام رهبری می‌داند و در راه آرمان‌های انقلاب اسلامی تا پای جان ایستاده است، از نظر راقم کمی شوخی بنظر می‌رسد. زیرا مگر می‌شود که کسی واقعا تا پای جان در راه آرمان‌های مهجور انقلاب که هزاران نفر به پایش شهید و جانباز شده‌اند، ایستاده باشد اما متوجه نشود که دو فرزندش، دقیقا از زمانی که او عهده‌دار مسئولیت خطیری در دستگاه قضا شده، دارایی‌هایشان بصورت نامتعارف افزوده و صاحب ویلا و خودروهای لوکس و غیره شده‌اند؟ وقتی فرزندان امثال ما که هیچ مسیولیتی در دولت کریمه نداریم، حتی صاحب یک ساعت مچی متوسط می‌شوند، از آنها می‌پرسیم از کجا آورده‌اید و تا ته قضیه را در نیاوریم، سین‌جیم را ادامه می‌دهیم؟ چطور ممکن است که معاون اول قوه قضاییه، متوجه این همه تغییرات پدیدآمده در زندگی فرزندانش و منشاء آنها نشود و پس از ۱۷۰روز با چنین ادعایی استعفایش را تقدیم کند!؟ ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر 👌رسوایی به چه قیمتی؟! سالها پیش از شرکتی در تهران، حدود یک میلیارد تومان، طلبکار بودم که صاحبش به آمریکا فرار کرد. زمانی که خبردار شدم به ایران بازگشته، شکواییه‌ای تهیه و تحویل مجتمع قضایی (خیابان جیحون) دادم که در همان مرحله بازرسی حکم «منع تعقیب» برای متهم صادر شد!!! و متهم هم مجدداً به آمریکا گریخت در حالی که من کمترین طلبکار او بودم! متوسل به آقای منتظری شدم که آنزمان دادستان تهران شده بود و اینکه در بازپرسی مجتمع مذکور، شائبه رشوه‌گیری وجود دارد و خواستار رسیدگی شدم ولیکن وی هیچگونه ترتیب‌اثری نداد و حق بنده ضایع شد! و اینک شاهدیم که چگونه رسوا می‌شود! اگرچه این رسوایی برای امثال وی مهم نیست و آنچه مهم است، حیثیت نظام جمهوری اسلامی ایران و دستاورد شهدای عزیز ملت ایران است که متاسفانه براحتی پایمال می‌گردد! ✍ سیدمحمدحسینی‌(منتظر) ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ سلام لطفاً با کلیک روی نوشته‌های آبی‌رنگ، به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید: 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 گروه هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۰۸): صفت داودی و برادران یوسف! (۲۱) (ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج) چنانچه حاج‌صفوت به شکایت واهی علیه سیدرضا اقدام نمی‌کرد، قاعدتاً نیازی به حضور بنده در دادگاه هم نبود و پیشرفت دادگاه هم شاید به زیان ایشان تمام نمی‌شد. شاید هم حق داشته علیه سیدرضا هم شکایت بکند ولیکن هیچگونه مدرکی برای محکومیت ایشان (و نیز دو متهم دیگر خود!!) نداشت بجز تلفنی که ربطی به حمله فیزیکی و تخریب اموال و امثالهم نداشته است. مضافاً که سیدرضا معتقد است که تماس تلفنی او بمنظور نصیحت او بوده نه تهدید او. در هر حال هنگام شکایت علیه هر کسی، انسان باید این احتمال را بدهد که ممکنست برخلاف انتظارش، علیه خودش تمام شود. وانگهی بنده هم اگر در این دادگاه شرکت نمی‌کردم، بعید می‌دانم حریف یداله می‌شد. چون یداله (با حربه هوچی‌گری منطقی‌نما!) واقعاً خیلی قوی و ماهرانه ظاهر شد و آقای داودی خیلی ضعیف بود! من اگر روزی بخواهم به هر قیمتی بر حریفم پیروز بشوم ولو با ارتکاب (العیاذ بالله) گناه و ظلم و دروغ و دونگ و دوز و کلک، حتماً یداله را استخدام می‌کنم. چون واقعاً حرفه‌ای حمله کرد و براحتی حاج‌صفوت را گوشه رینگ انداخت و چپ و راستش کرد و مجالی نداد که او بتواند از خودش دفاعی بکند! در هر حال شکایت واهی داودی علیه سیدرضا لابد حکمتی داشته و آن هم مسئله مهمی (و بلکه دو مطلب مهم) بود که در این دادگاه، صید بنده شد و سعی می‌کنم در این پیام به آن اشاره بکنم. در بخش اول گزارش دادگاه مذکور، اشاره کردم که این دادگاه دارای پنج بخش بود. در سه بخش اول که معطوف به شکایت حاج‌صفوت داودی علیه عموزاده‌های بنده بود، بنده اقدام به طرح سه مطلب کردم که اولی، سؤالی از آقای داودی در بخش اول دادگاه بود که قبلاً نوشتم و دومی هم ایضاً سؤالی از نامبرده بود که در قسمت قبلی گزارش بدان اشاره کردم و در بخش سوم دادگاه رخ داد و این دو سؤال روانشناسانه، منتهی به تبرئه پسرعموهایم گردید. ولیکن مطلب دومی هم بنده در بخش اول دادگاه مطرح کردم که در تعیین سرنوشت دادگاه مؤثر افتاد و خروجی فوق‌العاده مهمی داشت که نوشتم معطوف به منافع اهالی امامزاده هم است. طرح این مطلب علاوه بر اینکه در تبرئه عموزاده‌هایم مؤثر بود، موجب محکومیت حاج‌صفوت هم گردید. مطلب دوم بنده، استدعای دستور قاضی برای تعیین تکلیف محدوده دقیق اراضی و میزان حق‌آبه آقای داودی بود. البته طرح این مطلب هم واکنشی بود به هر دو طرف دعوا که از یکطرف، یداله بگونه‌ای حرف می‌زد که مالکیت داودی را زیر سؤال می‌برد و از طرف مقابل هم حاج‌صفوت بگونه‌ای حرف می‌زد که مالکیت ما را انکار می‌کرد!! داودی و یداله براحتی (بصورت مطلق‌گویی از منظر حقوقی) مالکیت همدیگر را مورد انکار قرار می‌دادند که قاعدتاً هر دو طرف، مرتکب خبط حقوقی شدند. در چنین وضعیتی بود که بنده گفتم: جناب آقای قاضی! من نمی‌دانم چرا این دو نفر مالکیت همدیگر را تکذیب می‌کنند ولیکن بنده معتقدم که مالکیت هر دو طرف محرز است اما مشکل اصلی این‌جاست که هیچکدام از طرفین، دارای نقشه جدید UTM دار نیستند و بنظرم تا این‌ها و لااقل یکی از ایشان اقدام به حدنگاری و کاداستر اراضی خود نکنند و سند مشعر به حدود utm نگیرند، این دعواها تا قیامت ادامه خواهد یافت. بنابراین بنظر بنده بهترین حکمی که جنابعالی می‌توانید صادر کنید این است که هر دو طرف (که شامل حال بنده هم می‌شود) محکوم کنید که بروند سند جدید اراضی خود را بگیرند. (البته طرح سؤال توسط بنده توأم با اعمال شاقه بود 😂😳 زیرا که یداله مکرراً وسط حرف من می‌پرید و شلوغ می‌کرد و سیدعلی هم که کنار من بود، عبای مرا چنان طرف خود می‌کشید که تعادل فیزیکی مرا به هم می‌زد تا اینکه یکی دو بار بهش تذکر دادم که بدبینی خودش به توان مرا رها کند و بیش از این مرا عصبی نکند!) خوشبختانه قاضی هم نظر مرا صائب دید. فلذا وقتی گفتم؛ جناب آقای داودی! با توجه به توانمندی مالی شما، چنانچه ریگی به کفش ندارید چرا تاکنون اسناد اراضی خودتان را که دارای UTM باشد نگرفته‌اید؟! به قاضی هم گفتم: بنظرم ایشان قطعاتی را خریده است ولیکن حدود رسمی آن‌ها را خودش هم نمی‌داند از کجا تا به کجاست! در نتیجه براحتی وارد زمین‌های دیگران می‌شود! داودی گفت: این چه حرفیه؟! مگه می‌شه که من حدود زمین‌های خود را ندانم؟! یداله مجدداً گفت: تو اصلاً آن‌جا زمینی نداری! (و دوباره مالکیت او را نه تنها انکار کرد! بلکه ادعا کرد که) او معلوم نیست از کجا آمده؟!! داودی داشت می‌گفت: این چه حرفیه؟! آن‌جا زادگاه منه. من گفتم: بنظرم در زمین‌های مورد دعوا شما خریدار بوده‌اید و از اهالی روستای ما هم قطعاتی را خریده‌اید اما حدود آن‌ها را نمی‌دانید! چنانکه ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۰۹): صفت داودی و برادران یوسف! (۲۲) (ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج) چنانکه بنده هم الآن نمی‌دانم زمین‌های پدری بنده دقیقاً از کجا تا کجاست؟! چون عده‌ای ریخته‌اند آن‌جا و همه‌جا را شخم زده‌اند و تمامی مرزها و حدود قدیمی اراضی را از بین برده‌اند! پدر بنده در پلاک ۱۱۸ نقاش ۱/۵ شعیر زمین دارد و به همان نسبت، حق‌آبه دارد ولیکن من که خودم روی آن زمین‌ها کار کشاورزی کرده‌ام الآن نمی‌دانم که دقیقاً حدود آن‌ها از کجا تا به کجاست؟! فلذا نمی‌توانم ادعا بکنم که الآن آقای داودی آیا به اراضی من تجاوز کرده است یا اینکه در محدوده اراضی خودش، فعالیت دارد همچنانکه خود ایشان هم بعید است مطمئن باشد که به اراضی ما تجاوز نکرده است. زیرا که حدود همه زمین‌ها به هم ریخته است و در چنین وضعیتی، هر کسی می‌تواند عین اسرائیل عمل کند. سندی در دست بگیرد و مدعی مالکیت کل منطقه باشد! در اینجا هر دو طرف حرف‌های مرا تخطئه می‌کردند خصوصاً یداله که می‌گفت: من ۶۶ ساله که روی زمین‌های خودم کار کرده‌ام و وجب به وجب آنرا می‌دانم کجاست و... ولیکن قاضی نظر مرا واقع‌بینانه‌تر دید و لذا از داودی پرسید: شما چرا سند دارای utm نگرفته‌اید و حتی بهتره که طبق سند دارای نقشه دقیق، اطراف اراضی خود را با فنس و غیره، مشخص کنید. چرا نکرده‌اید؟! حاج‌صفوت گفت: چرا اقدام کرده‌ام و سند جدید هم گرفته‌ام! قاضی گفت: منظورم سندی است که دارای UTM باشد. داودی گفت: برای آن هم اقدام کرده‌ام و بزودی می‌گیرم! در اینجا بود که وکیل (دختر) وی به حرف در آمد و گفت: ما اقدام کرده‌ایم اما اوقاف مانع شده است! ممانعت اوقاف برای صدور اسناد دارای UTM همان مطلب مهمی است که گفتم در این دادگاه شکار من شد! قبلاً هم شنیده بودم که حدود ۴ شعیر ملک نقاش، موقوفه است و قاعدتاً با توجه به شناختی که از اوقاف دارم، کافیست در منطقه‌ای، یک وجب موقوفه پیدا بکنند، بناحق دست روی کل منطقه می‌گذارند و با ادعای مشاعی بودن منطقه، روزگار همه را سیاه می‌کنند تا در لابلای ادعاهای پیچیده خود، لوطی‌خوری خود را بسامان کنند!! در نتیجه ما علاوه بر امامزاده، در ملک نقاش هم، با اوقاف درگیر خواهیم بود و چنانکه حاج‌صفوت نتوانسته (و شاید هم نخواسته!) از اوقاف عبور کند و اسناد UTM دار خود را بگیرد، قاعدتاً اهالی امامزاده هم در نقاش، همین دردسر را خواهند داشت. البته اگر ما با مسئولین وظیفه‌شناسی در اوقاف طرف بودیم هرگز نگران چیزی نمی‌شدیم ولیکن وقتی که با سلسله مراتب فاسد، مفسد، شرور و لوطی‌خوری طرفیم، قطعاً در پیشبرد امر احقاق حقوق خود، دچار مشکلات عدیده‌ای هستیم! گماشتن کسی مثل خاموشی (متأسفانه روحانی!) در جایگاه ریاست سازمان اوقاف، یک افتضاح حکومتی است و گماردن کسی مثل مجیدی (متأسفانه روحانی!) در جایگاه مدیرکلی اوقاف قزوین، یک فاجعه دولتی است. زیرا از نتایج آن‌ها گذاشتن کسی مثل نان‌کلی شریر (متأسفانه منسوب به خانواده شهید!) و نهایتاً سپردن اوقاف آوج و آبگرم به جرثومه تزویری مثل ممدننگی شرور است! وقتی که ریشه فاسد باشد نباید انتظار داشت که شاخه آن مفسد نباشد. در چنین وضعیت پلید و پلشتی، ترکتازی امثال ممدننگی بی‌ریشه، چیز چندان عجیبی نیست. من شنیده‌ام که حاج‌صفوت، اراضی موقوفه پلاک ۱۱۸ را هم مورد تصرف و تجاوز خود قرار داده است! به قاضی هم گفتم: لطفاً دستور بفرمایید و هم اوقاف و هم مدعیانی از قبیل آقای داودی را مکلف کنید که حدود و UTM اراضی خود را مشخص کنند تا اراضی و حق‌آبه ضعفایی مثل ما مورد تجاوز این‌ها قرار نگیرد که هم برای دادسرا تولید مزاحمت می‌شود و هم زمان و هزینه بی‌جایی بر ما تحمیل می‌گردد. قاضی رحمانی، از ورود به مسئله حق‌آبه، امساک کرد و گفت آنرا صاحبان اراضی باید بروند از طریق سازمان آب و شورای عالی آن، تعیین تکلیف کنند و مسئله اوقاف را هم نادیده گرفت و صرفاً به این مطلب اکتفاء کرد که آقای داودی را مکلف نماید تا هرچه زودتر وی اقدام به دریافت سند دارای UTM خود بکند! حال در اینجا چند نکته قابل توجه است: 1⃣ آیا براستی اوقاف در پلاک ۱۱۸ مزارع موقوفه دارد؟ و میزان آن هم ۴ شعیر است؟ (یا اینکه در آن‌جا هم متکی به وقفنامه‌های جعلی است؟!) 2⃣ آیا (موقوفه مذکور اگر واقعیت و صحت دارد) مورد بهره‌برداری قرار گرفته است؟ و فرضاً آیا اجاره داده شده است؟ به چه کسانی؟ با چه نرخی؟ از چه سالی؟ و محل مصرف عوائد آن کجاست؟ آیا تاکنون در این قضیه شفاف‌سازی شده است؟ یا اینکه مشمول لوطی‌خوری اوقاف است؟! اگر کسی اطلاعاتی در این خصوص دارد لطفاً ارائه بدهد. 3⃣ اگر صفوت به مزارع موقوفه هم تجاوز کرده است، آیا لعین اوقاف (موسوم به امین اوقاف!!) طرح دعوا کرده است؟ ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 سیدعلاءالدین 🌹
💠💠💠 💠💠 💠 بسمه تعالی 💠 تفسیر رمضان بخش اول: ⁉️ چرا کلمه «رمضان» در قرآن مجید فقط یک بار استفاده شده است؟! (سوره ۲ آیه ۱۸۵) ⁉️ چرا اسم «رمضان» در قرآن کریم بدون مبتداء و حتی فاعل واقع شدن فقط بصورت مضاف‌الیه آمده است؟! ⁉️ در رابطه «رمضان» (و نه شهر رمضان) و «صیام»، کدام علت است و کدام معلول؟! چرا؟ ⁉️ در رابطه «رمضان» و «قرآن» (هدیً للناس و بیناتٍ من الهدی و الفرقان)، کدام اصل است و کدام فرع؟! چرا؟ ⁉️ چرا در میان اسمآءالله (أسمآء الحُسنی) «رمضان» بعد از «خالق» و «ربّ»، واجب‌ترین إسم‌الله برای انسانهاست؟! (از نان شب واجب‌تر!) 👌 بعد از چهل سال تحقیق و تأمل در مباحث دینی، به جرأت عرض می‌کنم؛ نیمی از معرفت به «حقیقت اسلام» در جواب این سؤالات ☝️ نهفته است! و مفهوم این ادعا آنست که عدم اطلاع از جواب این پرسش‌ها بمعنای بی‌اطلاعی نسبت به نیمی از معارف ناب و عمیق الهی اسلام است! فتأمل. ... ادامه دارد. 🤔 🤔🤔 🤔🤔🤔 ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) رمضان ۱۴۰۱ شمسی کانال «چلچراغ معارف و احکام حم» جهت گفتگوهای دینی و سیاسی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام (و هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های کانال مذکور☝️) لطفا در گروه ذیل👇به ما بپیوندید: گروه «چلچراغ معارف و احکام» ❤️
💠💠💠 💠💠 💠 بسمه تعالی 💠 تفسیر رمضان بخش دوم: 👌 معبر نیل به جواب سؤالات خطیر مذکور و نیز پی بردن به عمق معنا و مفهوم بلند رمضان، کلیدواژه «ذنب» است! 👈 بدون درک مفهوم «ذنب» و جمع آن (ذنوب)، معنای «رمضان» و جایگاه آن در آفرینش و ربوبیت الهی، چندان قابل فهم و تفهیم نیست. چنانکه از پیامبر اعظم(ص) هم وقتی سؤال می‌شود که چرا این ماه شریف (شریف به نزول قرآن و لیلة‌القدر که «خیر من الف شهر» است و شریف به صیام مخلصین) و این ماه مبارک، «شهر رمضان» نامیده شده است؟! می‌فرمایند: «إنَّما سُمِّيَ الرَّمَضانُ لأِنَّهُ يُرمِضُ الذُّنُوبَ»! (و در جایی دیگر فرمودند: «أرمَضَ الله‏ُ فیهِ ذُنوبَ المُؤمِنینَ و غَفَرَها لَهُم» در جواب «ما رمضان»؟!) بنابراین «رمضان» عامل و «إرماض الذنب» عمل آن است. 🤔 قاعدتا تا «ذنب و ذنوب» را نشناسیم قادر به درک «إرماض الذنوب» هم نخواهیم شد. لذا ابتدائا باید به بررسی ذنب و ذنوب بپردازیم تا ببینیم «إرماض» آنها چه ضرورتی دارد. «بأی ذنبٍ قتلت» مشهورترین آیه قرآن در معرفی کلمه «ذنب» است. «ذنب» یکی از اسامی گناه است ولیکن «گناه» در زبان عربی، اسامی و مظاهر و عناوین مختلفی دارد از قبیل؛ إثم، ذنب، جُناح، جُرم، حرام، خلاف، خطیئة، قبیحة، سیئة، معصیة، عصیان، طغیان، خسران، عدوان، سوء، ظلم، شرّ، فحش و فاحشة و امثالهم اما چرا «ذنب»؟! چرا گناه را «ذنب» نامیده است؟! اطلاق ذنب به «گناه» چه وجاهتی دارد؟ 💫 «ذنب» در فارسی یعنی «دنباله» و «دُم» که معمولا متعلق به انواع حیوانات است از قبیل؛ اسب، گاو، الاغ، گوسفند، بز، موش، گربه، سگ، گرگ، ببر، شیر، روباه، مارمولک، میمون ووو.... همه اینها و قریب باتفاق حیوانات، «دم» دارند که در ادامه بافت بنیادی پیکرشان تحت عنوان «ستون فقرات» از سر و گردن‌شان آغاز و تا نشیمن‌گاه‌شان امتداد یافته و از بدنشان خارج می‌شود و بعضا باندازه ستون فقرات‌شان امتداد بیرونی پیدا می‌کند. 🦎🦞🐟🐎🐖🐊🦘🐆🦒🐕‍🦺🐈🦝🦨🦡🐁🐀🐿️🐩🐩🐘🐳🐋🦈🐬🦕🦖🐒 👈 تذکر: بخاطر بسپارید که گفتیم؛ ستون فقرات، «گردن» را به «دنباله» پیوند می‌زند! 👆 این نکته در مباحث بعدی رمضانیه ما، اهمیت خود را نشان خواهد داد! ⁉️ حال باید بپرسیم؛ بین «گناه» انسان و «دنباله» حیوان چه رابطه منطقی و معقولی وجود دارد؟! و چه شباهتی بین آنها برقرار است؟! با کشف این رابطه می‌توان به امر حیاتی نیاز شدید (شدیدترین نیاز بعد از حیات) انسان به رمضان پی برد. 🌀 در این‌خصوص بنده به سه شباهت پی برده‌ام. ... ادامه دارد. 🤔 🤔🤔 🤔🤔🤔 ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) رمضان ۱۴۰۱ شمسی کانال «چلچراغ معارف و احکام حم» جهت گفتگوهای دینی و سیاسی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام (و هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های کانال مذکور☝️) لطفا در گروه ذیل👇به ما بپیوندید: گروه «چلچراغ معارف و احکام» ❤️
بسمه تعالی قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۳۱۰): صفت داودی و برادران یوسف! (۲۳) (ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج) 4⃣ اگر موقوفه ۴ شعیری پلاک ۱۱۸ فرعی ۱۰ قزوین، واقعیت دارد و اوقاف هم از آن کسب عائدی دارد و عواید حاصله از آن هم بجای لوطی‌خور شدن، فرض می‌کنیم که در امور خیریه، مصرف می‌شود و در دسترس امثال موناسادات (عروس رئیس اوقاف) نیست، آیا محدوده جغرافیایی آن، دارای سند حدنگاری شده و UTM است؟ یا نیست؟! اگر نیست چرا نیست؟! و اگر است کو سند ذی‌ربط آن؟! و چه دخلی دارد که اوقاف نان‌کلی به بهانه نداشتن آن، مانع صدور اسناد دارای UTM برای دیگران باشد؟!! دنبال چه شرّی می‌گردند؟! 5⃣ عضو شورای روستا که از طرفی زیر یوغ خفت‌بار نان‌کلی اوقاف است و تعدادی مجیزه‌گوی هم در اطراف خود پدید آورده است جهت تحمیق اهالی و از طرفی با متجاوزین به ۴ شعیر مزارع موقوفه نقاش، نرد عشق می‌بازد (و پدرش هم مایملک خود در آن عرصه را به حاج‌صفوت فروخته است ولو باندازه یک شانزدهم یک شعیر طبق ادعای کاظم‌رنگی) چگونه می‌تواند مدافع منافع اهالی امامزاده باشد؟! آیا این مسئله، جلوه دیگری از «تعارض منافع» برای این فرد شریر نیست؟! غیرت اهالی کجاست؟!! 6⃣ مدعیانی از قبیل یداله و بقیه رنگی‌ها و ننگی‌ها بجای اتلاف میلیون‌ها تومان از پول امثال بنده در راهروهای دادگاه‌ها و وکلای بی‌خاصیت خود، چرا پیگیر دریافت اسناد دارای UTM نبوده و نیستند؟! این‌ها چه ریگی به کفش‌شان دارند؟! و چرا جرأت نمی‌کنند یقه اوقاف شرور را بگیرند؟! چه نقطه‌ضعفی در نزد سلاطین متکبر اوقاف دارند که در مواجهه با آن‌ها فقط پوزه بر خاک می‌مالند؟! تا آن‌جا که مبارزه بنده با اوقاف را هم تحقیر و تضعیف می‌کنند؟! این سؤالات، متوجه امثال حاج‌صفوت هم است که بجای شکایت واهی علیه امثال سیدرضا، تاکنون چه قدمی برای شکایت علیه اوقاف و سایر اداراتی از قبیل اداره ثبت و بخشداری و فرمانداری که «ترک فعل» آن‌ها کاملاً آشکار است، برداشته‌اند؟! ۲) با عنایت به مفاد مندرج در بند (۱)، روشن شد که حضور بنده در صحن دادگاه مذکور (که بعنوان «مستمع آزاد» بلامانع بود) برای اعمال نفوذ نبود و اگر اقدام به طرح سه مطلب نمودم، بخاطر ذی‌نفع بودنم در وضعیت ۱/۵ شعیر اراضی پدری خود و حق‌آبه آن بود. نکته دیگری که نشان می‌دهد بنده اعمال نفوذ نکردم یا نتوانستم بکنم، مسئله حق‌آبه بود که مکرراً آنرا در صحن دادگاه مطرح کردم و اینکه آقای داودی، ضمن اخذ و ارائه اسناد utmدار خود باید میزان حق‌آبه خود را هم مشخص سازد و طبق کنتور از آن استفاده نماید و الباقی آب رودخانه نقاش را به داخل رودخانه رها سازد. [نه اینکه اهالی ساده‌لوح (و در عین‌حال حسود!) را بفریبد که به زحمات و خدمات تنها دهیار بومی خود جفتک‌پرانی کنند و انتقال آب چاه میرشجاع را تخته کنند تا شاید یک لوله ۴ اینچی از سد موهوم حاج‌صفوت، گدایی کنند و خود را قهرمان جلوه بدهند که آنهم با بدعهدی صفت، سرشان به طاق ناکامی و حقارت کوفته شود!!] آقای داودی به چه حقی ۱۰۰٪ آب نقاش را برای خودش مصادره کرده است؟! این سؤال و بلکه اتهام بنده، مورد تکذیب و انکار حاج‌صفوت قرار گرفت که متقابلاً از طرف یداله (یا وکیلش؟) پی گرفته شد که؛ اکوسیستم منطقه به هم ریخته و ماهی‌ها و سایر آب‌زیان رودخانه و پرندگان جنگل نقاش از بین رفته‌اند! در این فراز از حمله به حاج‌صفوت، هیچ دفاعی بعمل نیامد و موجب شکست روانی آقای داودی شد و بنوبه خود در تبرئه عموزاده‌های من، مؤثر افتاد. الغرض؛ بنده خیلی سعی کردم، قاضی را متقاعد نمایم که مسئله تعیین میزان حق‌آبه و نصب کنتور را جدی بگیرد و در حکم خود درج نماید ولیکن ایشان، طفره رفت! بنابراین اعمال نفوذ بنده در این فراز به سنگ خورد!! مسئله دیگری که بنده تلاش کردم (بویژه در قسمت چهارم دادگاه که فقط بنده بودم و قاضی و منشی دادگاه)، قاضی رحمانی را متقاعد نمایم که اوقاف را هم مکلف کند به عدم دخالت در امور ثبتی پلاک‌های ۱۱۷ و ۱۱۸ فرعی ۱۰ قزوین و نیز دریافت اسناد دارای UTM برای موقوفات خود، ره به جایی نبرد! و صرفاً به این بسنده کرد که مرا به قاضی محمدی ارجاع بدهد! (پس اگر هم می‌خواستم، نتوانستم اعمال نفوذ بکنم!) البته بنده متعاقب آن با قاضی محمدی هم دیداری داشتم ولیکن وی هم هیچ تمایلی به مقابله با ادارات متخلف شهرستان آوج از خود نشان نداد! فلذا چاره‌ای برای ما باقی نمی‌ماند که مطالب خود را از طریق مراجعه به مقامات ذی‌ربط استانی، تعقیب کنیم و بنده حتی‌الامکان این مسائل را در قزوین و آنگاه در تهران دنبال خواهم کرد، ان‌شاءالله. قسمت پنجم دادگاه مذکور هم کاملاً تصادفی رخ داد! زیرا بنده بعد از کلنجار بی‌جا در موضوع ترک‌فعل‌های ادارات آوج بودم که ... ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲 گروه سیدعلاءالدین 🌹
💠💠💠 💠💠 💠 بسمه تعالی 💠 تفسیر رمضان بخش سوم: 👈 در بخشهای پیشین مبحث، به اینجا رسیدیم که پی بردن به جواب سؤالاتی که معطوف به «رمضان» ذکر شد، اطلاع بر نیمی از معارف ناب اسلام است که گذرواژه‌ای چون «ذنب» را می‌طلبد! 👌 «یُرمض الذنوب» در بیان پیغمبر اکرم(ص) تعلیلی بر رمضان نامیده شدن ماه قرآن و قدر و صیام و رحمت و شهر الله است. ⁉️ و بالاخره طرح این پرسش که با توجه به معنی ذنب (دُم و دنباله که معمولا متعلق به حیوانات است) بین «ذنب حیوان» و «گناه انسان» چه شباهتی وجود دارد؟! 🌀 در این‌خصوص، حداقل سه شباهت قابل توجه می‌باشند: ۱. دم و دنباله حیوان به او چسبیده است و حیوان هر جا که برود دم و دنباله او هم بدنبالش می‌رود و رهایش نمی‌کند. گناه انسان هم به مرتکب و ایجاد کننده آن می‌چسبد و همچون جزئی از وجود او هرگز رهایش نمی‌کند. گنهکار هر جا که برود، گناهش هم همچون دنباله همیشه همراه اوست. و از آنجا که گناهان از جنس جهنم هستند، تا صاحب خود را به جهنم نکشانند رهایش نخواهند کرد. 👌 هیچ انسانی (علیرغم آنکه جسمش از طبقه حیوانات و پستانداران است) در پیکرش دم ظاهری ندارد، همچنانکه دم باطنی هم ندارد حتی اگر حرامزاده باشد! لذا هیچ انسانی دم مادرزادی ندارد. ولیکن در طول کار و زندگی انواع دم‌ها و دنباله‌ها را برای باطن خود تحصیل و تجمیع می‌کند که فقره به فقره آنها از ستون فقراتش بالاتر می‌رود! 🤔 اصولاً جسم و پیکر نحیف انسانها برای جهنم سوزان آفریده نشده است ولیکن این «دنباله‌های اختیاری» انسانها (ولو باندازه یک «ذرة» غیرقابل رؤیت!) هیچ فرجامی بجز جهنم ندارند. هیچ انسانی «بما هو انسان» وارد جهنم نمی‌شود ولیکن دخولش «بما هو یذنب» اجتناب‌ناپذیر است. ۲. معمولا دم و دنباله حیوان در معرض دید مستقیم چشمان او نیست. لذا ممکن‌ست حیوان بحسب عادت از تداوم وجود آن در پیکره خود غافل باشد ولو اینکه درگیر استفاده دائمی از آنست! گناه انسان هم ممکنست در دنیا از خاطر وی برود و حال آنکه در قیامت همه آنها را بعینه خواهد دید. «فمن یعمل مثقال ذرّةٍ ... یره»! صغیر و کبیر آنها را خواهد دید و دیگران هم خواهند دید! علت «فرار فراگیر» انسانها در قیامت از همدیگر عمدتا بعلت مشاهده همین دم‌ها و دنباله‌های در عقبه آنهاست که دقیقا و بصورت جامع احصاء خواهند شد. ۳. دم‌های حیوانات گوناگون هستند؛ کوتاه، دراز، نازک، ضخیم، صاف، حلقوی، سبک، سنگین و امثالهم. گناهان انسانها هم متنوع هستند. گناهان صغیره، کبیره، معلنه، مسره، واحده، مصره، یکبارمصرف، چندبارمصرف و غیره ⁉️ حالا این دم‌ها و دنباله‌ها یا گناهان معقبه و به تعبیر قرآن؛ ذنب و ذنوب (که در قرآن، مجموعا ۳۹ مرتبه به کار رفته‌اند) چه ربطی به «رمضان» دارند؟! و معنا و مفهوم «یُرمض الذنوب» چیست؟! و «إرماض الذنوب» چه ضرورتی دارد؟! 👌 رابطه «رمضان» و «ذنوب» رابطه عجیبی است! تا آنجا که اگر «ذنوب»ی در عالم آفرینش رخ نمی‌داد، الله الرحمن الرحیم، هرگز «رمضان» بودن خود را حتی یکبار (آنهم بصورت مضاف‌الیه!) هم در قرآن به رخ بندگانش نمی‌کشید! همچنانکه اگر خدای متعال، «رمضان» نبود، اساسا مخلوقی آزاد که مختار به انجام «ذنب»ی باشد، نمی‌آفرید! چون رمضان هست، به انسانها اختیار و توان انجام ذنوب حتی گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره را داده است! فتأمل ... ادامه دارد. 🤔 🤔🤔 🤔🤔🤔 ✍ سیدمحمدحسینی(منتظر) رمضان ۱۴۰۱ شمسی کانال «چلچراغ معارف و احکام حم» جهت گفتگوهای دینی و سیاسی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام (و هم‌اندیشی پیرامون پیام‌های کانال مذکور☝️) لطفا در گروه ذیل👇به ما بپیوندید: گروه «چلچراغ معارف و احکام» ❤️