eitaa logo
گنبد فیروزه
59 دنبال‌کننده
547 عکس
161 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۴): سند موقوفه دو دانگ امامزاده (بخش دوم): ادامه گفتگو با مدیر ثبت آوج: گفتم: بنظر بنده (بعنوان کسی که سوابق بازرسی ویژه فرماندهی کل قوا و مشاور حقوقی انواع اشخاص حقیقی و حقوقی را در کارنامه خود دارد) این توجیهات شما مشوش هستند و لذا سند صادره شما برای دو دانگ موقوفه امامزاده علاءالدین، خطای فاحشی بوده و رسماً هم قابل ابطال است. گفت: امتحان کنید. ما هم در خدمتیم! گفتم: بنده حتماً ابطال این سند را در دستور کار خود قرار خواهم داد و ناچارم طی دادخواستی علیه شما اقدام نمایم و امیدوارم از دست من ناراحت نشوید! و اگر موفق نشدم، خوشحال و آرام خواهم شد وگرنه کماکان باید در جستجوی سندی بدون خدشه برای موقوفه دو دانگ امامزاده باشم. گفت: ما تابع قانون هستیم و من هم در خدمتم! نکته چهارمی که مورد بحث و صحبت ما قرار گرفت: گفتم: طبق نص صریح «دادخواست وکیل نانکلی اوقاف علیه اجداد متوفای امامزاده علاءالدین در دادگاه بدوی» که حکم «بطلان دعوی» گرفت (و بدون هیچ‌گونه مدرک و ادعای جدیدی در تجدیدنظرخواهی خود! که با اعتراض بنده بعنوان شخص ثالث، حکم «عدم استماع» گرفت) میزان موقوفه امامزاده علاءالدین، دقیقا «یک پنجم از یک دانگ مشاع از ششدانگ قریه امامزاده علاءالدین بوئین‌زهرا» اعلام شده است که با اشاره به اظهارنامه ثبتی کذایی صورت گرفته است. حال شما بر چه اساسی «یک‌پنجم از یک دانگ» را به «دو دانگ» افزایش داده‌اید؟! گفت: نه! در اظهارنامه نوشته: دو دانگ!! گفتم: در اینصورت باید بین دقت خوانش شما از اظهارنامه و ادعای مکتوب خود اوقاف، ناچاریم به داوری تخصصی! (وی ظاهراً متن دادخواست نانکلی را ندیده‌ وگرنه باید احتیاط می‌کرد و مرتکب چنین گافی نمی‌شد!) (بنظر می‌رسد که همچون حکایت قرآنی گاو بنی‌اسرائیل؛ مرحوم ابراهیم انصاری با زدن دم گاوی توسط نانکلی و آبسالان، زنده شده و هم اظهارنامه 1320 خود را بعد از 82 سال معطلی، امضاء کرده و هم «یک‌پنجم یک‌دانگ» را به «دو دانگ»، تغییر داده است!!) 😂😅😂🤣🤣 آخرین صحبت بنده با آقای آبسالان (عطف به توجیه طرح دادخواست بنده علیه اداره ثبت) این بود: بنده از این‌جهت نگرانم که شیاطینی بعداً پیدا بشوند که این سند را بعلت سستی مستندات صدور آن، ابطال نمایند و دو دانگ موقوفه را لوطی‌خور کنند چنانکه هم‌اکنون طبق اعتراف امین اوقاف، نزدیک یک دانگ از دو دانگ موقوفه، لوطی‌خور شده است! و اگر بنده موفق به ابطال این سند نشوم، بسیار بعید خواهد بود که در آینده هم کسی دیگر بتواند و لذا خیالم راحت می‌شود و به همین دلیل، حاضرم بخاطر امام‌زاده، این دردسر را به جان بخرم! گفت: موفق باشید. شاید کسی بپرسد: این دیگه چه کاریه؟! حالا که برای دو دانگ موقوفه سند وقفی و رسمی صادر شده، چرا باید تلاش بشود که ابطال گردد و آنگاه دوباره دوندگی‌ها صورت بگیرد تا دوباره سند دو دانگ موقوفه رسمی صادر شود؟! حالا که صادر شده بهتره که حمایت شود! ولیکن بنظر بنده این سند قابل دفاع و حمایت نیست و لذا هیچ بعید نیست که در آینده‌ای که ماها نباشیم، لوطی‌خورهایی پیدا بشوند (که البته هم‌اکنون هم در روستا جولان می‌دهند!) آنرا ابطال نمایند و امامزاده بدون موقوفه بحال خود رها شود تا تدریجاً تخریب و منهدم گردد. چنانکه زائرسرای آن تخریب شد و هنوز هم بازسازی نشده است و معلوم نیست اجاره رقبات موقوفه آن به کجا می‌رود!؟ بعد از خروجم از اداره ثبت تصمیم داشتم مستقیما بروم دادسرای آوج برای تقاضای رسمی ابطال سند ضعیف مذکور که شنیدم آ.سیدعبداله به دستور قاضی، بازداشت شده است! از علت آن پرسیدم که گفتند: بعلت توهین وی به قاضی! پرسیدم: اساسا چرا به نزد قاضی رفته بود؟! گفتند: بعلت شکایت آ.سیدقاسم (و سیدعبداله رفته بود که از خودش دفاع کند! ولیکن به قاضی هم توهین کرده بود! بنابراین خودش باعث بازداشت خودش شده و هیچ ربطی به دیگران نداشته) تا فهمیدم یک «دعوای خانوادگی» رخ داده، اساساً قید مراجعه به دادسرا را زدم و آنرا موکول کردم به مجالی دیگر و در کانال خود هم نوشتم که بازداشت نامبرده هیچ ربطی به بنده ندارد. زیرا احتمال دادم که حضور بنده به هر علتی در دادسرا و مذاکره با جناب قاضی محمدی، ممکنست به بازداشت نامبرده ربط داده شود و یا اینکه قاضی ممکنست از بنده نظرخواهی بکند و هر گفته بنده در پرونده مذکور تأثیرگذار باشد فلذا کاملا منصرف شدم و کار اصلی بنده هم ناچاراً به تعویق افتاد! بنابراین لطفاً کسی ادعا نکند که بنده در حال دخالت در دعوای خانوادگی طایفه موسوی‌ها هستم! ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۵): فراتر از تعارض منافع!! (بخش 36) 🕸 تارهای عنکبوتی تنیده بر پارکینگ قاسم (7) آتش‌بیاری خمسه! چنانکه ملاحظه می‌کنید رئیس سازمان آب و فاضلاب آوج (محسن خمسه) نیز با این نامه‌های کذایی مستند به ادعاهای واهی دروغ‌پردازهای شیاد روستا و اوقاف، جزو کسانی است که عقل خود را به دهیار منفعل و فریب‌خورده در برابر شورای خائن و سایر عنکبوتهای روستا سپرده و بر پارکینگ آ.سیدقاسم، تارهای خود را تنیده است! یکی از اهداف سفرم مذاکره با او در باره مطلب آب‌رسانی روستا و حل مشکلات اهالی مترتب بر آن بود که در مراجعه اول، در دفترشان نبود و لذا یکی از مدیران وی را بطور کلی توجیه کردم. اما سری دوم مراجعه، در همان دقیقه اول صحبتم، ادعا کرد که کار خیلی ضروری پیش آمده و ناچار است سریعاً برود و لذا عذرخواهی کرد و رفت! ولیکن در همان یک دقیقه توانستم این نکته را به وی گوشزد کنم که؛ اولاً بزودی به جلسه‌ای در قزوین احضار خواهد شد تا جوابگوی مسائلی باشد که به او مربوط است و ثانیا در خصوص «لوله‌گذاری غیرقانونی و نامشروع اداره آب آوج در پارکینگ سیدقاسم» بعلت «عدم اخذ مجوز و رضایت مالک اصلی»، هیچ‌گونه حق ارتفاقی به او تعلق نمی‌گیرد که بخواهد بر اساس آن، اقدام به دروغ‌پردازی و تشویش اذهان مسئولین صحنه بکند! و در مجموع شریک اقدامات نامشروع و غیرقانونی اوقاف و مزدوران آن در امامزاده علاءالدین گردد و اگر خود را از این معرکه کنار نکشد، با شکایت موکل بنده، در همین دنیا پشیمان خواهد شد. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۶): چند تذکر ضروری: 1) هنگام ورودم به اداره ثبت، ناگهان با آ.سیدعبداله موسوی مواجه شدم (که همانند اولین مواجهه با او در صبح همان‌روز)، مجدداً شروع کرد به جاروجنجال‌های توهین‌آمیز و من هرچی سعی کردم او را به آرامش دعوت کنم، صدایش را بالاتر برد و به هتک حرمت‌های خود ادامه داد! بعد از سال‌ها دوری از آخرین دیدارمان، انتظار سلام و احوالپرسی داشتم ولیکن او بدون توجه به سلام و روی خندان بنده، با هوچی‌گری‌های زیاد با فریاد تکرار می‌کرد که؛ «... من شاه‌پرستم! ... من ضد ولایت‌فقیه هستم! ... مرا به زندان ببرید! ... مرا اعدام کنید! و...» عده‌ای هم که جمع شدند او هیاهوی سیاسی خود را افزایش داد و تشدید کرد! بنظرم آمد که او با کشانیدن مردم به محل و مخاطب قرار دادن بنده بعنوان یک روحانی و شعارهای سیاسی آنهم با لحن خودزنی بدنبال مظلوم‌نمایی برای ایجاد اغتشاش است! یا باید همانجا می‌ایستادم و برایش پرونده امنیتی تشکیل می‌دادم و می‌فرستادمش هولوفدونی و مجازات! یا اینکه بحال خود رهایش می‌کردم و بدنبال کار خود می‌رفتم که راهکار دوم را برگزیدم و وارد اداره ثبت شدم. آقای آبسالان پرسیدند: این کی بود؟! گویا که از دست شما خیلی عصبانی بود! گفتم: از عمه‌زاده‌های منست اما غوغاگری وی ربطی به من نداشت. بنظرم از دیدن برادرش که آنطرف‌تر ایستاده بود، عصبانی شد اما سر من خالی کرد! که آن عصبانیتش هم سر هیچ و پوچ، کاملاً بیهوده است. بر حقی اصرار دارد که کاملاً موهوم است و هیچ ربطی هم به او ندارد. به هم ریختن مشاعر وی از زمانی تشدید شد که تمام پول سنوات و بازنشستگی خود را در «طرح گله‌داری روستا» که توسط «رندان غارتگر روستا» به اجراء درآمد، سرمایه‌گذاری کرد اما آرزوهایش بر باد رفت! الآن هم دلم برایش سوخت. به حرمت سوابق رزمندگی که دارد و فامیلیتی که با هم داریم رهایش کردم وگرنه کاری می‌کردم که تا آخر عمرش صدایش را از پچ پچ بالاتر نبرد! اتفاقاً یکی از اهداف سفرم، جویا شدن نظرات اعضای خانواده مرحوم آ.سیدابراهیم راجع به ماجرای کوچه سیدقاسم بود که اولین مورد آن، به چنین آشوب غمناکی کشید که حتی یک کلمه هم از درددل خود نگفت! می‌دانم در خطا به سر می‌برد و امیدوارم روزی از اوهام خود بیداربشود که دیر نشده باشد. بعدازظهر یا فردای آنروز هم که دیداری با یکی از علمای آوج داشتم، راجع به مشارالیه هم حرف به میان آمد. جنجال سیدعبداله ظاهرا به گوش او هم رسیده بود! ایشان گفتند: در روستای شما فردی هست که مکرراً سراغ من آمده و خواستار آن بود که من ترتیبی بدهم تا با مقام معظم رهبری دیداری داشته باشد! وقتی ازش پرسیدم: به حضرت آقا چه می‌خواهی بگوئی؟ گفت: به فرمانده کل قوای خودم باید بگویم که اصل مطلب، ارتشه! البته سپاه هم لازمه اما ارتش مهمتره! اخیراً هم آمده و اصرار داشت که من، رئیس حوزه علمیه آوج و طلاب را وادار کنم که بریزند در روستا و جلوی تجاوزات یکی از اهالی بایستند که سد معبر کرده! ووو... وقتی هم که از من ناامید شد، گفت: تو هم با دشمنان من هستی! تو هم ...! 😂😂😂🤣🤣🤣 اللهم إشف مرضی المسلمین 2) الزاما onlin نیستم! بسیار پیش می‌آید که با کامپیوترم وارد فضای مجازی شده‌ام و لذا onlin دیده می‌شوم ولیکن رایانه روشنه و من در آشپزخانه مشغول آشپزی هستم یا رفته‌ام بیرون برای خرید و یا برای سخنرانی ووو...! درسته که شما مرا آنلاین می‌بینید اما من واقعا پای کامپیوترم یا اساسا ساعت‌ها در منزل نیستم. بنابراین اگر جوابی به پیام شما نمی‌دهم، بعلت آنست که پیام شما را ندیده‌ام. لطفا دچار سوءتفاهم نشوید🙏 3) در این روزها بعضی از دوستان با تعجب می‌پرسند؛ چرا عصبانی هستم؟! و حال آنکه بنده احساس عصبانیت ندارم و نمی‌دانم چرا چنین برداشتی از لحن من تکرار می‌شود؟! شاید علتش به کم‌حوصله شدن من برمی‌گردد که احتمالاً ناشی از خبر ناگهانی درگذشت یکی از دوستان صمیمی‌ام (سیدعلی قائم‌مقامی که در دهه 50 فرمانده بسیج ما بود و در سال‌های اخیر فرمانده بسیج سازمان آبفا و از مدیران آن) باشد که در آخرین ناهاری که با هم خوردیم، از من ایراد گرفت که مواضع سیاسی نسبتاً تندی دارم! و قرار شد یک شام مهمان من شود و بنشینیم تا صبح هم‌اندیشی کنیم ولیکن بنده آنقدر غرق مشغله‌های خود شدم که از او غافل گشتم و حال آنکه تصمیم داشتم او را بعد از آن گفتگوی مفصل به عضویت در شورای مرکزی حزب وحدت و عدالتم هم دعوت بکنم. افسوس که از دست رفت و طبیعی‌ست که از غم فقدان او قدری بی‌حوصله شده باشم. با همه این احوال اگر با بعضی از دوستان، مواجهه مهربانانه‌ای نداشته‌ام عذرخواهی می‌کنم.🙏 ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور روستا سلام طبق آخرین خبر دریافتی، بازدید میدانی رئیس بنیاد مسکن آوج و هیئت همراه، مجدداً به تعویق افتاده است! کسانی که مایل به شناسائی «کذّاب‌های واقعی و عجول» باشند کافیست که با فرمانده سپاه آوج (سردار ربیعی) تماس بگیرند و از علت این تعوق‌های مکرر جویا شوند. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۷): مژده! مژده! مژده! 😂😂 امیدواری! امیدواری! 🤣 یکی دیگر از اهالی، در حال بیدار شدن است!👍✌️😂 برای خوش‌آمدگویی به این سید عزیز، حدود 10 روز قبل توضیحاتی نوشته بودم که شاید برای بیداری بقیه اهالی هم مفید و مؤثر باشد. إن‌شآءالله 👌 دقت شود که تحریر این جوابیه قبل از سفر تحقیقاتی بنده به قزوین، آوج و روستا صورت گرفت که این روزها مشغول گزارش آنها هستم. ...ادامه دارد. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر ۱۴۰۲ 🙏 گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۸): توضیحاتی برای آقاسیدی که در پیام قبلی مورد اشاره قرار گرفت: و علیکم السلام خواب دیدی خیر باشه جوون! معلومه حوصله خواندن کامل پیامهای مرا نداشته‌ای! افسوس! تو دیگه چرا؟!! از دادگاه بدوی نانکلی علیه اموات روستا که ما تا زمان صدور حکم، اصلاً خبر نداشتیم ولی قاضی آن، حکم به «بطلان دعوا» داده بود که اگرچه به نفع اهالی بود ولیکن استدلال غلطی داشت و لذا ممکن بود در دادگاه تجدیدنظرخواهی نانکلی، استدلال غلط قاضی کشف و تأثیرگذار و به ضرر اهالی تمام شود. ولیکن نه وکیل کودن نانکلی متوجه خبط و خطای قاضی شد و نه قاضی کم‌دقت و بی‌حوصله دادگاه تجدیدنظر قزوین!!! (علیرغم آنکه من در پیام شماره ۷۴ در کانال سیدعلاءالدین خود، تحت عنوان «ابهامات مهم‌تر» رأی قاضی، توضیح لازمه را داده بودم! و این دقت خود را در جلسه دادگاه ۱۴۰۲/۳/۳ به اطلاع قاضی پرونده هم رسانیدم تا حواسش را جمع کند که من حواسم خیلی جمع است!) ولیکن با ورود من بعنوان شخص ثالث و ذی‌نفع و ادعای اینکه پدرم (از ۱۸ متهم نانکلی) فوت کرده، پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادگاه بدوی آوج، عودت داده شد و لذا «دادگاه بدوی مجدد» ۱۴۰۲/۳/۳ در واقع همان «دادگاه تجدیدنظرخواهی مورد انتظار» تلقی شد که حکم به «عدم استماع» داد و مورد اعتراض نانکلی هم قرار نگرفت! البته اعتراض هم نمی‌توانست بکند. زیرا اساساً دادخواست او غیرقانونی و نامشروع بود و به همین علت هم مخفیانه در صدد فریب دادگاه بود و اگر می‌دانست که من متوجه قضیه شده‌ام و ورود خواهم یافت، اساساً تجدیدنظرخواهی هم نمی‌کرد. دقت کردی؟! نانکلی شکست خورد، هم در دادگاه بدوی خودش و هم در دادگاه تجدیدنظرخواهی خودش. و اما اونی که ما ظاهراً شکست خوردیم، شکایت کیفری ما برای مجازات نانکلی بود که در قزوین گرفتار انواع تخلفات قضایی و اداری شد. از جمله اینکه مرا بعنوان شاکی دوم، همان اول از پرونده حذف کردند و لذا هیچ پیامکی برای من نیامد که بتوانم امور خود را تنظیم و هماهنگ نمایم و میرشجاع هم که از اول گفته بود، درگیر پیگیری آن نخواهد شد و اگر پیامکی هم برای او رفته باشد، مرا در جریان قرار نداد! من هم خوش‌دلانه همچنان منتظر اطلاع‌رسانی دادگاه بودم که خیلی طول کشید و از پیگیری آن غافل شدم و ناگهان خبردار شدم که قاضی پرونده بدون برگزاری جلسه‌ای متوقع و مرسوم، رأی به تأیید قطعی حکم بازپرسی پرونده (نه دادگاه بدوی) مبنی بر «منع تعقیب نانکلی» صادر کرده است که تخلفی آشکار است و حالا من باید چه دوندگی‌ها بکنم تا ثابت کنم که سیستم قضایی قزوین مرتکب چه تخلفاتی شده است! آ.میرشجاع معتقد است؛ همین‌که نانکلی در شکایت خودش شکست خورده و احتمالاً و نهایتاً موفق به اخذ سند دو دانگ امامزاده شده و دیگر نمی‌تواند چهاردانگ سادات را تهدید و تحدید نماید، برای ما کافیست! ولیکن بنظر من، «مشاع» بودن دو دانگ امامزاده با چهاردانگ سادات، «استخوان لای زخم»ی است که بعدها می‌تواند علیه آبادانی و پیشرفت روستا به کار افتد و مانع‌تراشی نماید. بنابراین تا حدود رقبات دو دانگ امامزاده افراز نشود، ما نمی‌توانیم بگوییم؛ کاملاً پیروز شده‌ایم! و او قطعا بمنظور انتقام از ما بابت شکست مفتضحانه‌ای که خورده، هرگز زیر بار افراز دو دانگ نخواهد رفت! مگر اینکه اهالی در صدد مجازات قانونی او برآیند (مطلبی که من در شکایت کیفری خود دنبال می‌کردم) تا تحت فشار، مجبور شود، دو دانگ موقوفه را افراز نماید. همان مطلبی که من در اولین نامه خود از رئیس سازمان اوقاف (۱۴۰۱/۱/۱۵) هم خواسته بودم. و اگر این کار صورت نگیرد، اهالی بویژه سادات در آینده، متضرر خواهند شد و از طرفی اهالی هم که می‌بینی؛ چگونه مظهر غیرت و اراده و آگاهی و همراهی هستند!😱😭🥺😬🙄😡 علیرغم اینکه به خیانت‌های واضح و مرکب شورای خائن روستا واقف شده‌اند باز هم در جلسات شورا به دست‌بوسی و کاسه‌لیسی اعضای پفیوز آن می‌شتابند!! من که در این شش‌دانگ، چیز قابلی ندارم که حالا بخواهم کاسه داغ‌تر از آش بشوم! از لحاظ مسئله حیثیتی هم که به سهم خودم توانستم، نانکلی را به جای خود بنشانم. اگرچه مایل بودم که اساساً او را ریشه‌کن بکنم تا درس عبرتی برای بقیه هم باشد ولیکن مجال پیگیری چندانی ندارم و تا همین مقداری هم که وقت گذاشتم، کلی از کارهای اصلی خودم، دور افتادم. اما اگر شما جوان‌ها همت کنید، حاضرم مشاوره بدهم وگرنه مجال رفت و آمدهای مکرر به قزوین و آوج را ندارم. موفق باشید. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۶ آذر ۱۴۰۲ 🙏 گروه هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۱۹۹): ۱) بسیار بعید می‌دانم به هر کسی که با اوقاف قرارداد استیجاری ببنده، چنین سندی بدهند. بنظرم این عکس غیرشفافی که آن گورخر ناشناس باشتراک گذاشت، تصویری از سند دو دانگ مشاعی برای خود اداره اوقاف باشد که مشکوک است و باید استعلام شود. ۲) تخصیص وقفی دو دانگ روستا به امامزاده (اگر واقفین؛ خود اهالی باشند نه خوانین مرحومان مغفورانی که اصلاً معلوم نیست وجود یا اصالتی داشته‌اند!) نیازمند «سندی اصیل» و محکم است وگرنه چنانچه مستند شده باشد به یک «صورتجلسه حل اختلاف» (مشهور به وقف‌نامه اصلی!) که آن هم مستند شده به صورتجلسه تعدادی از اهالی با نانکلی، بنظرم لازم هست اما کافی نیست. خصوصاً که چنین سند ضعیفی ممکنست بعداً ابطال گردد. ۳) در چنین وضعیتی که ادعای مجازی (و نه رسمی) اوقاف از طریق به اشتراک گذاشتن گورخرهای رنگرز نانکلی، قابل اعتماد نیست، کسانی بخواهند با اوقاف نانکلی، قرارداد استیجاری ببندند، پولشان را دور ریخته‌اند. این عده که باید آن‌ها را «عجول» نامید، لابد با خود فکر می‌کنند که عقد قرارداد با اوقاف، ضرری ندارد! زیرا فعلاً اموراتشان می‌گذرد و بعد‌ها اگر اوقاف قلع و قمع شد، فرقی با بقیه اهالی نخواهند داشت! و حال آنکه؛ این‌ها علاوه بر حماقتی که در حق خود مرتکب می‌شوند در حق اهالی هم مرتکب خیانت می‌شوند. زیرا کارشان، بدعتی است که موجب سلطه نامشروع نانکلی‌ها بر اهالی می‌گردد که نمونه بارز آن، دخالت بی‌جا در قضیه پارکینگ سیدقاسم است. ✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر) ۶ آذر۱۴۰۲ سادات میدان 👌تحریر این جواب☝️قبل از گفتگوی من با ثبت بود.
پیام صوتی صادق.ogg
36.9K
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۰۰): پیام صوتی نیمه‌کاره صادق‌جنگی برای شورای خائن! این پیام قبل از درج پیام حسن تیسنا در گروه اطلاع‌رسانی شورا درج شده! بنظر می‌رسد که صادق‌جنگی در تنظیم اطلاعیه‌های شورای خائن، ایفای نقش می‌کند! می‌توان نتیجه گرفت که در قضیه دخالت شورای خائن و دهیاری منفعل در پارکینگ آ.سیدقاسم، وی هم نقش تحریک‌آمیزی داشته و دارد! بنظر می‌رسد وی بجای ارسال پیام صوتی خود به pv حسن تیسنا اشتباهاً به گروه اطلاع‌رسانی عمومی شورا ارسال کرده است ولی وسط ماجرا متوجه می‌شود اما یادش می‌رود اثر خطاآمیز خود را از گروه حذف کند! و بدینگونه دم خروس بالا زده است!🤣🤣😂😂 ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲
قابل توجه اهالی غیور امامزاده 💠 علاءالدین در افق آینده؛ (قسمت ۲۰۱): پیام صوتی نیمه‌کاره صادق‌جنگی برای شورای خائن! این پیام قبل از درج پیام حسن تیسنا در گروه اطلاع‌رسانی شورا درج شده! بنظر می‌رسد که صادق‌جنگی در تنظیم اطلاعیه‌های شورای خائن، ایفای نقش می‌کند! می‌توان نتیجه گرفت که در قضیه دخالت شورای خائن و دهیاری منفعل در پارکینگ آ.سیدقاسم، وی هم نقش تحریک‌آمیزی داشته و دارد! بنظر می‌رسد وی بجای ارسال پیام صوتی خود به pv حسن تیسنا اشتباهاً به گروه اطلاع‌رسانی عمومی شورا ارسال کرده است ولی وسط ماجرا متوجه می‌شود اما یادش می‌رود اثر خطاآمیز خود را از گروه حذف کند! و بدینگونه دم خروس بالا زده است!🤣🤣😂😂 ...ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ آذر۱۴۰۲ هم‌اندیشی سادات میدان 🎲