#امام_حسن
عاشق آن است که در بند نگارش باشد
روز و شب خاطر معشوق کنارش باشد
سر به کف گیرد و آمادهء دارش باشد
ادعایی نکند خاک و غبارش باشد
دارم از پر زدن از عشق سخن می گویم
عاشقان شکر خدا باز حسن می گویم
این حسن کیست؟ بخوان قبلهء اهل کَرَمش
این حسن کیست که زنده است مسیحا به دَمَش
انبیاء سر بگذارند به خاک قَدَمش
اولیاء سینه زنانند به زیر عَلَمش
سخن این است که ما تا به بدن جان داریم
روی لبها همگی ذکر حسن جان داریم
کار اسلام بدون تو تمام است حسن
که قعود تو همان اوج قیام است حسن
مصطفی گفت به هر نحو امام است حسن
بی تو نان خوردن ما نیز حرام است حسن
نان اگر هست فقط نان کرم خانهء توست
عاقل آن است که شوریده و دیوانهء توست
خادمت مُلک و مَلک،مست نگاهت ملکوت
ای حسین بن علی محضر تو غرق سکوت
آرزو داشت دعایش بکنی وقت قنوت
تویی آن روضهء سر بستهء بین تابوت
اشک چشمان تو سرخ است چنان یاقوت است
چهارده قرن شده غربت تو مسکوت است
اشک تو دُرّ و گُهر،آب دهانت تسنیم
محضر تو همهء مُلک الهی تسلیم
هر چه را هست خدا کرده به دستت تقدیم
کار را داده خدا دست کریم بن کریم
هر چه را داشتی آقا همه را دادی رفت
دست شامیّ و جذامیّ و گدا دادی رفت
درد ما نیز به دست تو دوا خواهد شد
گره کار به چشمان تو وا خواهد شد
حاجت دیدن صحن تو روا خواهد شد
در بقیع گنبد و گلدسته بنا خواهد شد
به امیدی که بیایم حرم ان شاءالله
به زمینِ تو بیفتد سرم ان شاءالله
در وطن هستی و افسوس کسی یارت نیست
هیچ کس نیست که در نیّت آزارت نیست
این همه ظلم به واللهِ سزاوارت نیست
غم عالم به دلت مانده و غمخوارت نیست
خانه رفتی که نمایی نفسی را تازه
هست در خانه ات اما غمِ بی اندازه
حق تو نیست که دارد جگرت می سوزد
آنچنان زهر اثر کرده سرت می سوزد
اشک آتش شده و چشم ترت می سوزد
خانهء کودکی ات در نظرت می سوزد
آتش زهر کجا آتش در بیشتر است
زن اگر در دل آتش برود درد سر است
همه عمر شما با غم مادر سر شد
علت گریهء بی خاتمه ات یک در شد
مادری رفت،دری سوخت،گلی پرپر شد
پشت آن در به خدا مادرتان مضطر شد
با حسن گفت حسین مادرمان در خطر است
زن اگر در دل آتش برود درد سر است
مجتبی شکریان
🌹میلاد با سعادت امام حسن مجتبی علیه السلام بر همگان مبارک🌹
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی(گلواژه های اهل بیت ع)
#امام_حسن
ریسه بندان کن، علیِ مرتضی(ع) بابا شده
نیمۂ ماهِ خدا شیرخدا بابا شده
میرسد امشب رطب از دستهای جبرییل
روزه دارن! حیدرِ آل کسا، بابا شده
حُسنِ مطلق رونمایی شد؛ حسن(ع) لبخند زد
چون أمیرالمؤمنینِ شیعه ها بابا شده
گفت امشب قلعۂ خیبر به تیغِ ذوالفقار
باخبر هستی که شاهِ لافتی بابا شده؟!
سفرۂ افطار با ذکر«حسن(ع)جان» پهن شد
جانِ عالم؛ حضرت مشکل گشا بابا شده
در فضیلت نیست امشب کمتر از شبهای قدر
چون به یُمنِ مجتبی(ع) بابایِ ما بابا شده
هست ذکر «یاعلیُ و یاعظیم ِ» اهل بیت(ع)
سائلان خواندند او را «یاکریم اهل بیت(ع)»
کوثر امشب صاحب دردانۂ أطهر شده
حضرت أم أبیها حضرتِ مادر شده
عرشیان و خاکیان و سائلان و عاصیان
در کنار دست های کوچکش محشر شده
چشم و ابرویش به حیدر رفته و دل می برَد
قلبِ زهرا(س) بیقرارِ دومین حیدر شده
شد نبی(ص) غرق سرور و شادمانی پدر-
باعث آرامش ِ روز و شبِ دختر شده
قوم و خویشیِ پیمبر(ص) باعلی(ع) شد بیشتر
حالِ اصحابِ سقیفه بیشتر مضطر شده
جاهلی هم سنگ آورده برای امتحان
دید اما وقت رفتن صاحبِ گوهر شده
هست آقایم کریم إبن کریم و تا ابد
از تمام دست و دل بازانِ عالم سر شده
دید دستِ خالی ام را داد عیدیِ مرا
از میانِ جمعیت؛ زهرا(س) صدایم زد بیا...
آمدم! نوکر شدم از برکت نام ِ حسن(ع)
دام را انداخت؛ دل افتاد در دام حسن(ع)
ابر و باد و ماه و خورشیدش تماشایی تر است
فرق دارد آسمانِ آبیِ بام حسن(ع)
با جزامی هیچکس دمخور نشد جز مجتبی(ع)
همنشینی با ضعیفان هست پیغام حسن(ع)
مرد شامی را به جای ناسزا لبخند گفت
عاشقم! دیوانه ام کرده ست اسلام حسن(ع)
نام او کام مرا طعم عسل داده ست و کاش...
لحظه ای شیرین شود از نام من کام حسن(ع)
در خیالاتم صدایش را تصور میکنم
نسخۂ آرامشم شد لحن آرام حسن(ع)
میشود صحن و سرایش بازسازی با ظهور
میشوم در آستانش جزء خدام حسن(ع)
شک نکن یکروز میگیرم برات کربلا
از کنار پنجره فولادِ باب المجتبی(ع)!
مرضیه عاطفی
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
#کانال_مداحی(گلواژه های اهل بیت ع)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مرثیه
#کوچه_بنی_هاشم
#سبک_خدا_مادرم_راکجامیبرن
وای مادرم
من و مادر و کوچـــه و اضـطراب
دل آشوبه و بغض و رنج و عذاب
کسی آمـــد از نسل ابلیـس ِ پست
جســـــــورانه با کینهٔ بی حســاب
ســـرِ مـــــــادرم داد زد پـیش من
حیا داشـــت مـادر؛ ندادَش جواب
غضب کردوشددستِ نحسش بلند
شد عــــالم به روی سر من خراب
بمیـــــــرم که زد ســـــــیلیِ بیهوا
به مـادر! به آییـــــنهٔ در حجــــاب
نوک پای خــــود ایســـــتادم ولی
گذشت از سرـم دست او با شتاب
چنان خـورد که گوشواره شکست
گرفت از دوچشمم همین صحنه خواب
فـدک غصــــب شد پاره شد برگهٔ
قباله به دســــــتانِ مــردی خراب
دلم خــــون شد از خندهٔ ممتدش
از آن دست سنگین،از آن آب وتاب
پس از گوشواره غــرورم شکست
پس از آن غـــمـی شد برایم نقاب
مـــرا میــــزد ایکاش تا مـــادرم...
نمیشـــد از ایـن داغِ پنـهانی آب!
شعر:مرضیه عاطفی
#امام_حسن
#فاطمیه #حضرت_زهرا_س
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ