eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
885 ویدیو
115 فایل
🔰 #کانال_مداحی_شعر_آئینی 🔰 #نشر و #گسترش اشعار ناب آیینی 💢 #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_67 ایدی جهت تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▪️ مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز #✨🥀▪️✨🥀خروج_کاروان_امام_حسین علیه السلام_از_مدینه_به_سمت_مکه ای علمدار سپه در دلِ شب بار ببند محمل پردگیان دوز ز اغیار ببند همه ی اهل حرم را به حرم كن احضار كودكان را به محبت دلِ شب كن بیدار این خداحافظی آخر ما با زهراست بعد از این وعده ی ما با همگان كرب و بلاست خواهر انگار همین جاست طواف من و تو قبر گمگشته ی زهراست مطاف من و تو مادرا می برم از كوچه پریشانی را می برم همره خود این همه قربانی را مشكل قافله را وا بگذارید به من گریه ی دختركم را بسپارید به من شیرخوارم كه شده كودك هجده روزه گردنش حرز ببندید ولی از بوسه ای سپه دار، سپه را كمك از امشب كن با علی اكبر من همرهیِ زینب كن از همین اول راه آب بنوشان به همه زینبم جامه ی بسیار بپوشان به همه همه ی لشگر عشق است غلامت زینب زانوی اكبر لیلاست ركابت زینب بعد از این كاش كه بی یار نگردی خواهر كاش بی قافله سالار نگردی خواهر @golvajhehaye_ahlbeyt
"""""""""""""""🍃🌺🍃"""""""""""""" سلام بر قدمت یا مجیر یا هادی فدای قامتت ای بی نظیر یا هادی تو نوری و قد و بالای تو سراجِ منیر سلام بر تو سراجُ المنیر یا هادی زدی قدم چه مطهر درونِ خانه ی وحی که آمدی تو میان حریر یا هادی شکفت غنچه لبت با زیارتِ پدرت به علمِ باطن و ما فِی الضمیر یا هادی بجز ولایت تو نیست در جهان خبری خبر تویی ز خدای خبیر یا هادی جمالِ بی مثلِ تو مثالِ روی خداست تویی تو صاحب مُلک و سریر یا هادی علیِ چارمِ احمد! تویی امامِ هدی درودِ ما بتو یَابنَ الامیر یا هادی چو جده اَت ثمرِ جانِ مصطفی هستی چو جدِ خویش نبی را وزیر یا هادی شمیمِ رایحه ی جامعه کبیره، ز توست تویی مُنادیِ شَانُ الکبیر یا هادی علی است بابِ علومِ خدا، تو بابِ غدیر امیدِ ما بتو بابُ الغدیر یا هادی تویی که با هنرت در زیارت آوردی... نَوَد دلیل برای غدیر یا هادی اگر به آل محمد مدیحه ای باشد تویی مولفِ آن بی نظیر یا هادی قسم به معنیِ تفسیرِ روشنِ قرآن تویی کلام خدا را سفیر یا هادی مرادِ آیه ی قرآن به سوره ی کوثر! تویی به فاطمه خیرِ کثیر یا هادی شبیهِ یوسفِ آل علی، امام حسن چقدر دلبری و دلپذیر یا هادی به شاهراه هدایت، تویی حسینِ دگر شدی مربیِ ما هر مسیر یا هادی به ما تمامیِ رفتارهاری تو الگو مرامِ توست به دلها امیر یا هادی به احترامِ جوادالائمه بابایت هماره با ادب و سربزیر یا هادی پِیِ زخارفِ دنیا کمر نِمیبستی که بود روحِ تو از غیر - سیر یا هادی تو امتدادِ خدای غَنیِ بِالذاتی و ما همه به سرایت فقیر یا هادی به سجده گاهِ عبادت، ز شام تا به سحر به بارگاهِ خدا مُستجیر یا هادی اگر تو جلوه کنی بر دلِ محبانت شوند خیلِ محبان بصیر یا هادی سلامتِ دل و دینِ همه بدستِ شماست نظر نما، نظری چشمگیر یا هادی بلا بدور کن از هر دیارِ زهرایی تویی به امتِ قرآن امیر یا هادی به هیچ اهلِ دلی، فرق در ولایت نیست تویی امامِ کبیر و صغیر یا هادی دریغ هیچ نکردی ز یاریِ مظلوم به دین مدافع و حق را نصیر یا هادی چه نقشه ها که به تدبیر بَرمَلا کردی در آن زمان و مکانِ خطیر یا هادی به قعرِ برکه ی شیران بخاک می اُفتد به احترامِ تو درّنده شیر یا هادی برای خانه نشینیِ تو چه ها کردند شدی ز کینه چو عمه اسیر یا هادی نه تو اسیرِ سپاهِ ستمگران، بلکه بدستِ تو متوکل اسیر یا هادی به ابتکارِ تو این بس، که در دلِ تبعید شدی معلمِ نسلِ غدیر یا هادی جهادِ حصر، جهادِ بزرگمردان است تویی بزرگ و عدویت حقیر یا هادی به ما هم اذنِ جهادی بده که جان بازیم چنان امامِ شجاع و دلیر یا هادی به کربلا ، متوکل نَه هتکِ حرمت کرد که زد به قلبِ تو بارانِ تیر یا هادی سپاهِ منتقمان را بخوان، محرم شد ظهور صاحبمان گشته دیر یا هادی هنوز لشگرِ یارانِ باوفا داری بخوان دعای فرج، یا مجیر یا هادی شاعر: http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt °°°♡🍃🌺🍃♡°°°
. وقتی که جانِ پاکِ پیمبر نشان شود تیرِ جفا دوباره به قلبش روان شود وقتی که زهر، چون نوکِ مسمار اثر کند یعنی دوباره قامت کوثر کمان شود طوفانِ کینه، چون برسد تا سرای وحی جانِ جواد، فصلِ جوانی خزان شود آنکه به غیرِ لطف، ز همسر ندیده بود حقش نبود، قاتلِ یارِ جوان شود درهای حجره را به رویَش بست، نانجیب تا با کنیزها همه، اُرجوزه خوان شود هرچند گفت تشنه لبم، کف زدند تا در هلهله، صدای ضعیفش نهان شود یک یاحسین گفت ز سوزِ جگر، جواد شاید کلامِ العطشِ او، بیان شود تازه گلو بریده نبود، این امامِ ما تا نیزه‌ای بجای گلو، در دهان شود خواهر نداشت، تا به کنارِ برادرش با دیدنِ شهادتِ او نیمه جان شود بی سر نشد، ولی بدنش رفت روی بام تا داغِ شام و کوفه دوباره عیان شود سنگش نزد، ولی سرِ او بود و پلّه ها وای از سَری، که ضربه خورِ بی امان شود حالا پسر رسید کنار پدر ولی در کربلا پدر ز پسر در فغان شود صدپاره کرد جسمِ جوان حسین را آن لشکری که خواست، حرم بی جوان شود بر گریه‌ی حسین، چه بَد کوفه خنده کرد تا باخبر از آن، حرم بانوان شود خواهر رسید و جان برادر نجات یافت وقتی حسینِ فاطمه را در ممات یافت https://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
. ای زمین و آسمانت غرق ماتم ای بقیع غصه‌ی تخريب تو شد، روضه‌ی غم ای بقیع داغدار روضه‌ی تو، قلب خاتم ای بقیع سوگوارانِ تو، زهرا و علی هم ای بقیع ای بهشت آرزو، ای قبله ی ویران شده بانیِ حفظِ حریمت، ملت ایران شده نوکران آماده‌ی احداث‌ِ بنیانِ حرم تا بسازیم از بقیع، صحن و شبستانِ حرم کاروان آید، شود یک هفته مهمانِ حرم جانِ هرچه عاشقِ زهراست، قربانِ حرم گنبد و گلدسته می‌سازیم در ویرانه‌اَت در برِ اُم البنین، سازیم سقاخانه‌اَت چون شبستان و حرم تکمیل شد، پرچم به کف راهپیمائی بپا سازیم با شور و شعف کاروانِ عشق را راهی کنیم از هر طرف از خراسان، کربلا، قم، سامرا، تهران، نجف دشمنِ پَستِ تو کِی از ما بگیرد عشق را هرچه را از ما گرفت، از دل نگیرد عشق را ما سراپا عشق و شورِ اهل‌بیتِ عصمتیم در تمامیِ حرم‌ها پای کارِ خدمتیم مَرد و زن، پیر و جوان، در سایه‌ی این دولتیم شاد، با شادی و با حزنِ شما در مِحنتیم چون بخندد فاطمه. خندان چو زهرا می‌شویم چون بگِرید فاطمه، گریان چو زهرا می‌شویم آری این آب و گلِ ما را حسین آمیخته طرحِ دینداریِ ما را، دستِ زینب ریخته رایتِ ما را یَدُالعباس، بر انگیخته قلب ما زیرِ قدم‌های علی آویخته پشتِ در، گودال، محراب، آستانِ بندگی ست روضه‌های کربلای یار، سبکِ زندگی ست در تَهِ گودال آری، نیزه بر دلها زدند کعبِ نِی بر جان ما و زینب کبرا زدند در دلِ محراب ضربت، اشقیا بر ما زدند ضربتِ سیلی به ما و صورتِ زهرا زدند چهره‌ی زهرا اگر نیلی است، ما شرمنده‌ایم مُزدِ پیغمبر اگر سیلی است، ما شرمنده‌ایم صاحب ما رشته‌ی تقدیر را خواهد گرفت انتقامِ آیه‌ی تطهیر را خواهد گرفت در کفِ خود، قبضه‌ی شمشیر را خواهد گرفت از گلوی گُل، سه‌شعبه تیر را خواهد گرفت حرمتِ آل عبا را می‌رساند او بهم پیکر و رَاسِ جدا را می‌رساند او بهم ساحتِ قرآن و دین، یابد ز غم دیگر نجات یابد از بِینِ در و دیوار و خون، مادر نجات همچنان خلخال، یابد چادر و معجر نجات عمه‌اَش را از اسارت، می‌دهد آخر نجات تهمتِ سختِ کنیزی را، دهد روزی جواب می‌رساند جرعه آبی، بر لب طفلِ رباب ✍ .
. منکه هستم پیشوای عالمین باقرُالعِلمم، شفیعِ نَشاتِین یادگار کربلا، سبطُ الحسین سیلِ اشکم، هست جاری از دو عین کربلا را چون قیامت دیده‌ام من خودم، ذِبحِ امامت دیده‌ام بس‌که سنگین است، غم‌های دلم سوختم چون شمع، در پای دلم مانده از من ارث، غوغای دلم روضه‌ی جدم، مسیحای دلم من وصیت کرده‌ام تا در منا سالهای سال شد، روضه بپا من تمام ماجرا را دیده‌ام جاریِ خونِ خدا را دیده‌ام بر فرازِ سینه، پا را دیده‌ام خود ذَبیحاًبِالقفا را دیده‌ام دیده‌ام مظلوم، می‌زد دست و پا سَروَرم، مغموم، می‌زد دست و پا چونکه از دریای خون کردم عبور جسمِ عریان دیدم و سمِّ ستور دیدم آنجا، صحنه‌ی شامِ نشور اشکِ من جاری‌ست، تا صبحِ ظهور دیده‌ام آن دیده‌های خسته را دنده‌های از لگد بشکسته را دیده‌ام در دستِ قاتل، ریش و مو خطِّ خنجر را، به پهنای گلو نیزه‌های در دهان، رفته فرو ذبح می‌کردند، اما با وضو عمه‌هایم شاهدانِ ماجرا بعدِ قتلِ صبرِ او، غارت چرا آه از، گُلگونیِ شَیبُ الخَضیب وای از، مظلومیِ خَدُّالتَّریب گفت مادر: ای غریب اِبنُ الغریب غارتِ پیراهنَت، داغی عجیب خیمه را زین غم، خجالت داده‌اند خواهرت را هم، خجالت داده‌اند بعد از آن، بابِ اسارت باز شد دست‌ها هم بر جسارت باز شد پای دژخیمان، به غارت باز شد مَسحِ قرآن، بی طهارت باز شد دست‌ها، تا چادرِ عصمت رسید چند معجر، دستِ بی غیرت رسید بعد از آن شامِ غریبانِ غمین کربلا، کرب و بلا شد اینچنین: ماند آن اجسادِ عریان بر زمین بی‌کفن، بی‌سر، همه اهلِ یقین تا چهل منزل نهان شد، آهِ ما راسها بر نیزه‌ها، همراهِ ما گریه‌ها را گاه، پنهان دیده‌ام عمه‌هایم را، به زندان دیده‌ام خنده بر اشکِ یتیمان دیده‌ام درد را، در شامِ ویران دیده‌ام درد ما، از تیرِ هیزی بود و بس بدترین تهمت کنیزی بود و بس انقلابِ اشک، اینجا شد شروع خطبه‌های ناب، از ما شد شروع راهِ ما، هر روز، هرجا شد شروع کربلا را، کربلاها شد شروع روضه و روشن‌گری، تا انتقام همچو زینب، کارِ خوبان، والسلام ✍ .
. بر سرِ بام، جان دهم، تا به همه نشان شوم پرچمِ راهِ کربلا، با تنِ خون‌فشان شوم کشیده می‌شود تنِ بی‌سرِ من، روی زمین تا که بجای تو در این، شهر کشان کشان شوم تشنه شهید می‌شوم، تا نشوی تو تشنه‌لب مسلمِ پیشمرگم و بهر تو جاودان شوم مِهر تو در دلم عیان، مُهر تو بر سرم نشان پیشقراولِ حسینیانِ هر زمان شوم آتشِ عشق می‌خرم، زیر شکنجه‌ی ستم تا که خبر رسانِ بغض‌های کوفیان شوم تیزتَر از سنانِ کوفیان، ندیده دیده‌ای قبلِ سَنان چشیدنَت، طعمه‌ی صد سَنان شوم پخش شده که می‌زنند، نیزه بر دهان تو پس تو مخور غمِ مرا، که نیزه در دهان شوم آن‌چه که دیده‌ام در این، دیارِ دین فروش‌ها بِه که، فدای دینِ تو، به دستِ دشمنان شوم روضه‌ی تو، غریبی و یتیمی و اسیری است غصه‌ی من همین‌که، طعمه‌ی حرامیان شوم کوفه میا که اهل‌بیتِ تو، اسیر می‌شوند میا که، من فقط اسیرِ دستِ شامیان شوم صحبتِ غارت است و حرفِ حمله بر خیامِ تو کاش که قبل از این پیام‌ها، خبر رسان شوم به خانه‌های خویش، قولِ نقره و طلا دهند چگونه بر مخدَرات، بعد از این، امان شوم عجیب دست‌هایشان، پر از هجومِ سیلی است به گِریه‌، دست بر دعا، برای دختران شوم به قاسم و به اکبرت، به پاسبان لشکرت غمین برای طفلِ شیرخوارِ بی‌زبان شوم از آن بِترسم ای دریغ، دختر سه‌ساله‌اَت شود شهیده مثل مادرت، که در فغان شوم شنیده‌ام که خاتَمت، به غارتِ کسی رود و من ز دردِ غربتَت، به لعنِ ساربان شوم ✍ .
. یابنَ الحسن ای مهدیِ موعود، خدا را سوگند که داریم به دل، مِیلِ شما را عصر عرفه، با تو سِزد دستِ دعا را تا اذن دهی باز، رفیقِ شهدا را یک پِلک زدن، رؤیتِ آن روی دل آرا حیف است که من، نوکرِ خوب تو نباشیم همرازِ شب و صبح و غروب تو نباشیم تا روز فرج یکسره، رو به تو نباشیم محوِ تو و جذبِ تو و ذوب تو نباشیم کِی دل بِسپارم، رخِ دلدارِ منا را تو یوسف زهرایی و ما میلِ تو داریم جز آرزوی یاریِ تو، هیچ نداریم دنیای دَنی را به خودش، وابگذاریم شاید که سرِ راهِ شما، جان بسپاریم تا در تو بِبینیم، امیرالاُمرا را آن‌روز که ما را ز گِلِ نور نوشتند از باغِ نجف، تشنه‌ی انگور نوشتند در سینه ز عنوانِ علی، شور نوشتند با طینت تان، هستیِ ما، جور نوشتند ذکرِ علی و باده‌ی زهراست گوارا ایکاش فِتَد گوشه‌ی این میکده مِیلت بر چهره‌ی مستانِ پریشان شده میلت کو بر دلِ بریانِ بجان آمده میلت کِی می‌کِشد ای یار، بر این غمزده میلت مگذار که مَستی بِرود، اهلِ خطا را ای وای از آن‌روز که ما، با تو نباشیم تو باشی و ما هیچ کجا، با تو نباشیم در رجعتِ خیلِ شهدا، با تو نباشیم هنگامه‌ی یاریِ شما، با تو نباشیم یادم نرود بر سرِ عهد تو، وفا را تا در دلِ ما عهد و وفائیست، نظر کن از کعبه دگر وقتِ رهائیست، نظر کن یک قافله در حال جدائیست، نظر کن این قافله‌ی خون خدائیست، نظر کن بازآ و بخوان، روضه‌ای از خونِ خدا را صاحب حرم از خانه برون شد، به دلِ شب راهی شده از کعبه، همه هستیِ زینب انگار شده کوفه، ز اَغیار لبالب زیرا خبر از مسلم و هانی‌ست، مرتب برگرد، میا کوفه که دیدند جفا را برگرد، که هر کوچه و بازار شلوغ است بَد عهد شده، کوفه و بازار شلوغ است یک شهر، شد آلوده و بازار شلوغ است زینب شده مظلومه و بازار شلوغ است گویی صدقه، باب شده آل عبا را این است، تمامِ خبرِ منتشر تو مسلم سرِ بازار شده منتظر تو افتاد علَم از دستِ یلِ مقتدر تو گودال شد از جور و جفا، منحصر تو بی‌حربه زنَد پیر و جوان، مُشت و عصا را ✍ .