فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درست کردن یه قاب شیک برای موبایلتون👌
https://eitaa.com/goonagoon_1
❤️❤️❤️👍👍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم شادیهاش و به همه میگه ولی
غمهاش و نه
غم آدم مَحرم میخواد
خاندان شما ،
مَحرم، غمهای ماست
https://eitaa.com/goonagoon_1
🌺🌿🌺🌿
قشقرق يا بدخلقي کردن يك مسئله شايع در كودكان (خصوصاً 2 تا 3 ساله) است.
در واقع، اكثر كودكان 2 تا 5 ساله هر از گاهي به درجات متفاوتي كنترل خود را از دست داده و شروع به بدرفتاريهایي نظير گريه و زاري كردن، جيغ و فرياد زدن، پاي به زمين كوبيدن و يا خود را به زمين انداختن ميكنند.
اساساً بدخلقي نوعي رفتار ناپخته در برابر خشم و عصبانيت است و كودكان در دو حالت دست به چنين واكنشي ميزنند:
1-ابراز ناراحتي يا مقاومت در برابر ناتواني يا بيميلي در انجام كاري (خود خواسته يا خواسته شده)
2- تاكتيكي براي بدست آوردن و رسيدن به خواسته خود.
نكته: كودكان در زمان بيماري بيشتر بدخلق ميشوند و نياز به توجه بيشتري دارند.
https://eitaa.com/goonagoon_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روی نیلی و موی سفید دقت کن
بگو شبیه که هستم پدر، اگر گفتی؟
* *
امشب مارو از دعاهاتون محروم نکنید مابین اشک هاتون😢
#محرم #امام_حسین #حضرت_رقیه
https://eitaa.com/goonagoon_1
1_5830547991.mp3
3.85M
🔳 #استودیویی #شب_سوم #محرم
🌴هر جا که به پرچمش نگاهت افتاد
🌴حرم رقیه است ...
🎙 #محمدحسین_حدادیان
https://eitaa.com/goonagoon_1
#شعر
🖤از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
یک قیامت گریه در راه است می دانی چرا؟
🖤بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام
بر سر هر نیزه یک ماه است می دانی چرا؟
🖤اشهد ان لا…شهادت اشهد ان لا …شهید
محشر الله الله است می دانی چرا؟
🖤یک بغل باران الله الصمد آورده ام
نوبهار قل هوالله است می دانی چرا؟
🖤راه عقل ازآن طرف راه جنون از این طرف
راه اگر راه است این راه است می دانی چرا؟
🖤از رگ گردن بیا بگذر که او نزدیک توست
فرصت دیدار کوتاه است می دانی چرا؟
🖤از کجا معلوم شاید ناگهانت برگزید
انتخاب عشق ناگاه است می دانی چرا؟
🖤از محرم دم به دم هر چند ماتم می چکد
باز اما بهترین ماه است می دانی چرا؟
🌹علیرضا _قزوه
https://eitaa.com/goonagoon_1
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️
❗️چه زمانی
❗️کسی مومن بشه
🧐فایده نداره؟!
#استاد_پناهیان
#محرم #امام_حسین علیه السلام
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
https://eitaa.com/goonagoon_1
🌸🍃🌸🍃
چرا عزاداری امام حسین(ع) از روز اول محرم شروع میشود؟
حجت الاسلام پناهیان:
امام رضا(ع) میفرماید: «از اول دهۀ محرم، حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده میشد و حالت عزادار به خود میگرفت و روز دهم، روز مصیبت و گریۀ او بود» (امالی صدوق/۱۲۸)
عزاداران با ده شب عزاداری، در واقع خود را برای حضور در غم بزرگ عاشورا آماده میکنند. اگر عزاداری از روز عاشورا شروع میشد ذکر مصیبتها خیلی دردناکتر و غیرقابل تحملتر میشد.
یک دهه عزاداری قبل از عاشورا میتواند موجب کسب توجه و سوز دل در روز عاشورا باشد.
کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده، ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب کنند تا مبادا در روز مصیبت بزرگ عاشورا بیاحساس و بیتوجه باشند.
https://eitaa.com/goonagoon_1
1_5811626009.mp3
6M
منبر صوتی:
دو غم جانکاه شیعه
حجت الاسلام ظهیری
https://eitaa.com/goonagoon_1
🌸🍃🌸🍃
#لحظاتی_که_شیطان_به_انسان_نزدیکتر_است
شیطان در وجود انسان می چرخد مانند چرخیدن خون در بدن؛ یعنی آنقدر ارتباط انسان با شیطان نزدیک است که برروی ما کار می کند و با وسوسه هایش در ما تأثیر می گذارد، اما باید دانست که در لحظاتی، شیطان به انسان بسیار نزدیک می گردد.
در این باره امام محمد باقر (ع) فرموده اند: چون نوح قوم خود را نفرین کرد، شیطان به او گفت: ای نوح تو حقی بر من داری و من می خواهم مزد آن را به تو بدهم.
نوح گفت: به خدا سوگند که اگر بر تو حقی داشته باشم. پس آن چیست؟
شیطان گفت: نفرین کردن تو، تا خدا قوم تو را غرق ساخت زیرا کسی نماند که من به گمراه کردن وی نیازی داشته باشم. از این رو مرا راحت کردی تا مردم دیگری به جهان آیند.
نوح گفت: چه خواهی پاداش دهی؟
شیطان گفت: مرا در سه جا به یاد آور که این سه جا به بندگان نزدیکترم. هرگاه خشمناک گردی مرا به یاد آور. هرگاه خواستی میان دو تن داوری کنی مرا به یاد آور. هرگاه با زن بیگانه خلوت ساختی و با شما کسی نبود مرا به یاد آور.
https://eitaa.com/goonagoon_1
🌸🍃🌸🍃
اگر خواندي و دلت شكست التماس دعا
یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خوانی می کرد این بنده خدا ورشکست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت .
نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه کنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش می گوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد می زنی ؟
گفت : ای زن ما همه جور می توانستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم ، آبرویمان یک مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (ع ) روی بام خانه ما یک پرچم داشت مردم به عادت هر ساله امسال هم می آیند ما هم وضعمان ایجاب نمی کند و دروغ هم نمی توانیم بگوئیم آبرویمان جلوی مردم می رود. یکدفعه منقلب گردید، گفت : ای حسین (ع) مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه کرد.
همسرش گفت : ناراحت نباش یک چیز فروشی داریم . گفت : چی داریم ؟ گفت : من هیجده سال زحمت کشیدم یک پسر بزرگ کردم پسر وقتی آمد گیسوانش را می تراشی ، و فردا صبح دستش را می گیری می بری سر بازار، چکار داری بگوئی پسرم است ، بگو غلامم است .
و به یک قیمتی او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینی را روشن کن .
مرد گفت : مشکل می دانم پسر راضی بشود و شرعاً نمی دانم درست باشد که او را بفروشیم یا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضیه را پرسیدند، علماء گفتند: پسر اگر راضی باشد خودش را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه .
یک وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می کند و گریه می کند، پدرم مرتب مرا مشاهده می کند اشک می ریزد گفتم : مادر چیزی شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین (ع ) معامله کنیم .
پسر گفت : چطور؟ جریان را نقل کردند پسر گفت : به به حاضرم چه از این بهتر. شب صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت که به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اینهم جوانش است ) پس یکمقدار بسیار زیادی گریه کردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قیمتی که گفت ، تا غروب آفتاب هیچکس نخرید، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم می برمش خانه یکدفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را می آورم و می فروشم .
تا این فکر را کردم دیدم یک سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد بمن سلام کرد جوابش را دادم . فرمود: آقا این را می فروشی ؟ (نفرمود غلام یا پسرت را می فروشی ) گفتم : آری . فرمود: چند می فروشی ؟ گفتم : این قیمت ، یک کیسه ای بمن داد دیدم دینارها درست است .
فرمود: اگر بیشتر هم می خواهی بتو بدهم ، من خیال کردم مسخره ام می کند. گفتم : نه . فرمود: بیا یک مشت پول دیگر بمن داد. فرمود: پسر جان بیا برویم . تا فرمود پسر بیا برویم ، این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زیادی هم گریه کرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون . پدر می گوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت : چکار کردی ؟ گفتم : فروختم .
یک وقت دیدم مادر بلند شد گفت : ای حسین (ع) به خودت قسم دیگر اسم بچه ام را به زبان نمی برم . پسر می گوید: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا کردم گریه کردن ، یک وقت آقا رویش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گریه می کنی ؟ گفتم آقا این اربابی که داشتم خیلی مهربان بود، خیلی با هم الفت داشتیم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم .
فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آری پدرم . فرمود: می خواهی برگردی نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم می گویند تو فرار کردی . فرمود: نه پسر جان ، برو پائین من را پائین کرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمی روم ، می گویند تو فرار کردی .
فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار کردی بگو نه ، حسین مرا آزاد کرد. یک وقت دیدم کسی نیست . پسر آمد در خانه را کوبید مادر آمد در را باز کرد. گفت : پسرجان چرا آمدی ؟ دوید شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم این بچه طاقت نمی آورد، حالا آمده .
پدر گفت : پسر جان چرا فرار کردی ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نکردم . گفت : پس چطور شد آمدی ؟ گفتم : بابا حسین عليه السلام آزادم کرد.
https://eitaa.com/goonagoon_1
#پندانه
"خانه پدر و مادر"
بعد از خانه خدا،تنها خانه ای است که:
روزی ده ها بار می توانی بروی بدون دعوت
و هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحال تر می شود.
خانه ای که برای رفتن نیازی به دعوت ندارد
خانه ای که حتی خودت می توانی کلید بیندازی و وارد شوی
خانه ای که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته تا تورا ببینند
خانه ای که یاد آور آرامش کودکانه توست
خانه ای که حضورت و نگاهت به پدر و مادر عبادت محسوب می شود و گفتگویت با آنها ذکر الهی است
خانه ای که اگر نروی دل صاحبخانه میگیرد و غمگین می شود.
خانه ای که قهر با آن ، قهر با خداست!
خانه ای که دو تا شمع سوخته اند تا روشنی به ما بدهند و تا وقتی سوسو میزنند، شادی و حیات در وجودت جریان دارد.
خانه ای که سفره هایش خالص و بی ریاست
خانه ای که وقتی خوردنی آوردند اگر نخوری ناراحت و دلشکسته می شوند
خانه ای که همه بهترین هایش با خنده و شادمانی تقدیم تو می شود
خانه ای که .
چقدر خانه والدین به خانه خدا شباهت دارد
"قدر این خانه ها را بدانیم"
"قدر این فرشته ها را بدانیم"
شاید خیلی زودتر از آن که فکر کنیم
دیر می شود.
تقدیم به همه اونایی که
به این خانه عشق میورزند
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/goonagoon_1