eitaa logo
لاویا،🥺🇵🇸💔
383 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
631 ویدیو
10 فایل
"لاویا به معنی نوازش شدن😍 🥺🤍🫂 رمان های دلبر❤ عکس های دلبرانه❤💍 متن های عاشقانه :) تولد کانالون۱۴۰۰/۷/۸ من:) @kasiriiiof2020 https://harfeto.timefriend.net/16840927701495 حرف انتقادی در خدمتم 👀 ما اینجایم یک فضای از جنس عاشقانه ودلبری 💍
مشاهده در ایتا
دانلود
مےپرسم :_چند سالتہ شما،طلا خانم؟ :+من نزدیڪ پنجاه سال از خدا عمر گرفتم... لبخند مےزنم،درست حدس زده بودم.. حالا یڪے دوسال اینطرف آنطرفتر.. حرفش را ادامہ مےدهد. :+راستش خانم... میگن پیرے هزار دردسر و آفت دنبالش داره،راس میگن...شوهرمنم،سر پیرے،معرڪہ گرفتہ... اینروزا همش مےگہ دیر نیا خونہ،قبل غروبے خونہ باش... لبخند مےزنم. :_خب طلا خانم،لابد دوستتون داره، نمےخواد بیش از حد ڪار ڪنین و خستہ بشین... لبخند شرمآگینے مےزند. از شنیدن این حرف،لپهایش گل مےاندازد. یاد وقاحت بعضے از دختران همسن و سال خودم مےافتم..ڪاش گذر زمان خیلے چیزها را عوض نمےڪرد. طلا با خجالت روسرےاش را مرتب مےڪند. +:آره خانم... راستش بہم میگہ بچہها دیگہ از آب و گل دراومدن... لازم نیست زیاد ڪار ڪنیم.. اما وقتے شرارهخانم زنگ زدن گفتن واسہ آقامسیح و تازه عروسشون مےخوان آشپزے ڪنم،بہ شوهرم گفتم اینجا رو نمےشہ نرم...آقامسیح خیلے گردن من و خونواده ام حق دارن... مےگویم :_مگہ شما،ڪمڪ حال زنعمو نبودین؟ :+نہ خانم... شرارهذخانم خودشون آشپزے مےڪنن... فقط دوهفتہ یہ بار یہ خانمے هست ڪہ مےره واسہ نظافت... من فقط روزایے ڪہ مہمون دارن میرم ڪہ دستذتنہا نباشن... چقدر زندگے هاے مامان و زنعمو شبیہ است و چقدر رفتارهایشان متفاوت... از وقتے بہ یاد دارم،منیر ڪارهاے آشپزخانہمان را برعہده داشت.بین مامان و زنعمو،من ترجیح مےدهم شبیہ زنعمو باشمـ. مےپرسم :_چند تا بچہ دارے طلا خانم ؟ طلا بہ یاد بچہهایش ڪہ مےافتد لبخند مےزند :+سہ تا ...سہ تا پسر... الان دیگہ هرڪدوم واسہ خودشون مردے شدن... لبخند مےزنم :_خدا حفظشون ڪنہ..ـ :+ولے الان بہشون برمےخوره ڪہ من میام اینجا... لب پایینش را مےگزد. انگار از حرفے ڪہ زده،پشیمان شده. :+ببخشید خانم،اصلا قصد بدے نداشتم :_حرف بدے نزدے طلا خانم.... :+خانم بہ آقامسیح نگید...ممڪنہ منو مرخص کنن... دستم را بہ گرمے روے دستش مےگذارم :_نگران نباش طلا خانم... لبخند تلخے مےزند. :+مےدونین خانم؟ حتما آقامسیح بہتون گفتن... من بہ عنوان دایہ،این روزا بہش میگن پرستار،آقامسیح رفتم تو خونہ ے آقاے آریا...از بچگے دیدمشون،یعنے از وقتے چند ماهشون بود...اگہ بیشتر از پسراے خودم دوسشون نداشتہ باشم ڪمتر هم ندارم... باز انگار،حس مےڪند حرف ناشایستے زده. خودش را جمع و جور مےڪند.. نمےخواهم از حضورم معذب شود.روزها در این خانہ،بہ یڪ همصحبت نیازمندم. :_مےفہمم چے میگے طلا خانم... :+راستش خانم،الان دیگہ بہ پو ِل ڪار ڪردن من نیاز نداریم.... اونقدر آقامسیح و آقامانے ڪمڪمون ڪردن ڪہ خداروشڪر،الان دیگہ دستمون بہ دهنمون مےرسہ.. لحنش محڪم به قَلَــــم فاطمه نظری @gordan110