eitaa logo
لاویا،🥺🇵🇸💔
384 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
631 ویدیو
10 فایل
"لاویا به معنی نوازش شدن😍 🥺🤍🫂 رمان های دلبر❤ عکس های دلبرانه❤💍 متن های عاشقانه :) تولد کانالون۱۴۰۰/۷/۸ من:) @kasiriiiof2020 https://harfeto.timefriend.net/16840927701495 حرف انتقادی در خدمتم 👀 ما اینجایم یک فضای از جنس عاشقانه ودلبری 💍
مشاهده در ایتا
دانلود
حق ندارد غرورم را بشڪند. حق ندارد احساساتم را بہ بازے بگیرد... حق ندارد... احساسات؟؟ مگر... مگر من نسبت بہ او،حسے دارم؟؟ *مسیح* ڪانالهاے تلویزیون را بےهدف عوض میڪنم. جز مستندے از مہاجرت پروانہ ها و برنامہ ے آموزش بیف استراگانف،چیز دندانگیرے نصیبم نمےشود. تلویزیون را خاموش مےڪنم و ڪنترلش را روے مبل پرت. از جیب شلوارم،موبایل مانے را بیرون مےآورمـ. شماره ے همراه خودم از دیروز خاموش است. از دیروز ڪہ موبایل را بہ دیوار ڪوبیدم. برخلاف صفحہ ے خلوته گوشے من،موبایل مانے پر از اسمهای مختلف و بازے هاے گوناگون و برنامه هاي عجیب و غریب است. گوشے را ڪنار ڪنترل مےاندازم. ناخودآگاه نگاهم ڪشیده مےشود سمت در اتاق نیڪے... صبح حالش بد بود،رنگ صورتش سفیدتر از همیشہ بود و لبهایش مےلرزید. سر تڪان مےدهم تا فڪر او دست از سرم بردارد. نیڪے ممنوعہ است،حق ندارم بہ او فڪر ڪنمـ. ِ نیڪے بیرون مےڪشد. صداے طلا،ناجےام مےشود و مرا از خیاله نیکی بیرون می‌کشد :_آقا نہار آماده است،برم خانم رو هم صدا ڪنم؟ از جا بلند مےشوم :+خودم صداشون مےڪنم..قدم اول، را ڪامل برنداشت ام ڪہ طلا مےگوید :_آقا،ببخشید. بہ طرفش برمےگردم :+بلہ طلاخانم؟ سرش را پایین مےاندازد. :+چیزے شده طلا خانم؟؟ :_نہ آقا... مہم نیست فراموشش ڪنین :+اگہ ڪارے داشتے بہ من یا مانے بگو. سر تڪان مےدهد.. حوصلہ ے پیگرے ندارم،اگر بخواهد خودش مےگوید. بہ طرف اتاق نیڪے،گامهایم را تند مےڪنمـ. پشت در اتاقش مےرسم،مرددم. هنوز با خودم و دلم تعارف دارمـ. نمےدانم از این زندگے چہ مےخواهمـ. دستم را بالا مےبرمـ اما بہ سرم مےزند بےاجازه وارد شومـ. چند نفس عمیق مےڪشم و بر شیطان وجودم قالب میشوم دستمـ روے در فرود مےآید و صداے چند تقہ فضای خالے را پر میڪند. چند لحظہ مےگذرد و هیچ جوابے از اتاق نمےرسد. دوباره و این بار ڪمے محڪم تر روے در میڪوبمـ. منتظرم صدایے از داخل بیاید،اما انگار خبرے نیست. نگران مےشوم،نڪند مثل صبح،حالش بد شده باشد ؟ دستم را بالا مےبرم تا بار سوم هم روے در بڪوبم،ڪہ صدای چرخیدن ڪلید درون قفل مےآید و بعد هلاله راست چہره ے نیڪے،از بین دِر نیمہ باز و دیوار رویت مےشود. چادر رنگے گلدارش را سر ڪرده و با دستش،رو گرفتہ است. سرش را پایین انداختہ و در را ڪامل باز نمےڪند. با لحن قاطعے او را از علت آمدنم آگاه مےڪنم:باید باهات حرف بزنمـ بدون اینڪہ سرش را بلند ڪند مےگوید :بفرمایید نگاهے بہ اطراف مےڪنم و مےگویم:اینجا نمیشہ... به قَلَــــم فاطمه نظری _______ @gordan110