eitaa logo
لاویا،🥺🇵🇸💔
382 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
631 ویدیو
10 فایل
"لاویا به معنی نوازش شدن😍 🥺🤍🫂 رمان های دلبر❤ عکس های دلبرانه❤💍 متن های عاشقانه :) تولد کانالون۱۴۰۰/۷/۸ من:) @kasiriiiof2020 https://harfeto.timefriend.net/16840927701495 حرف انتقادی در خدمتم 👀 ما اینجایم یک فضای از جنس عاشقانه ودلبری 💍
مشاهده در ایتا
دانلود
ناخودآگاه لبخند مےزنم :_خدا حفظش ڪنہ مےگوید :+راستش بہ بچہ ها سپرده بودم اگہ شما رو دیدن، عوض من حلالیت بگیرن،شڪر خدا خودتون رو دیدم. خوبے،بدے دیدین حلال ڪنین :_اختیار دارین،من جز خوبےندیدم. شما لطف بزرگے در حق من انجام دادین،یعنے من مدیون شمام. :+نفرمایین،انجام وظیفہ بوده :_دوباره بہ سلامتے مےرید عراق؟ :+نہ،راستش...راستش مےرم سوریہ.. سرم را بالا مےآورم،نگاهش بہ زمین است و لبخند،حاڪم لبهایش... مےخواهم چیزے بگویم ڪہ صداے مشدے مےآید: بہ بہ،باباجان خوش اومدے،عقر بخیر :_سلام مشدے،شرمنده این چندوقت درگیر درس بودم. ِمن بعد بیشتر میام ان شاء الله و بستہ را از زیر چادرم بیرون مےآورم:بفرمایید مشدے،این مال شماست. :+این چیہ دخترم؟ :_ڪلاه مشدے،ڪلاه حصیرے. گفتم این روزا تو گرما اینو بذارید سرتون،آفتاب بہ پوست و چشمتون آسیب نزنہ.. :+دستت درد نڪنہ دخترم،زحمت ڪشیدے باباجان. ڪسے از داخل صدایش مےزند:مشدے مشدے باز تشڪر مےڪند:ممنون دخترم،من برم تو یاعلے باباجان مشدے مےرود و علے خودش را بہ سیدجواد مےچسباند،در حالے ڪہ آبنبات را گوشہ ے لپش گذاشتہ. خودش را لوس مےڪند:دایے برام بستنے مےخرے؟ سید موهایش را بہم مےریزد:وروجڪ فعلا اونو تموم ڪن بعد.. بہ طرف من برمےگردد :+راستے مادر،پنجشنبہ این هفتہ ختم انعام دارن،تو مسجد. گفتہ بودن بہ شمام بگم تشریف بیارین. تعجب مےڪنم _:مادر شما؟آخہ منو که... :+بلہ ذڪر خیرتون رو از خانماے مسجد شنیدن. :_آها،باشہ چشم،قبول باشہ :+سلامت باشید سید سرش را بلند مےڪند و بہ آن طرف خیابان چشم مےدوزد :+اون آقا با شما ڪار دارن؟؟ سرم را برمےگردانم،یڪ ماشین شاسے بلند آخرین سیستم،آن طرف خیابان ایستاده ،شیشہ هاے دودے اش اجازه نمےدهد،خوب ببینم اما انگار ڪسے داخلش برایم دست تڪان مےدهد. مےگویم:فڪر نمےڪنم... راننده اش پیاده مےشود،تازه مےشناسمش... بلند داد مےزند:نیڪے و دست تڪان مےدهد. سید با تردید مےپرسد:اگہ مزاحمہ... نفسم را با صدا بیرون مےدهم:نہ آشناست چشمانم را مےبندم،نفس عمیق مےڪشم و چند قدم جلو مےروم. یادم مےآید خداحافظے نڪرده ام. برمےگردم. سید جواد مات و مبہوت مانده. :_من برم دیگہ بااجازه تون،سلام منو بہ حاج خانم برسونین. +:بہ سلامت،بزرگوارے تون رو مےرسونم. برمےگردم و بہ آن طرف خیابان مےروم. چادرم را از دو طرف آنقدر محڪم ڪشیده ام ڪہ حس مےڪنم بہ پوست سرم چسبیده. بہ ماشین ڪہ مےرسم،آرام مےگویم:اینجا چےڪار مےڪنے؟ فریبرز،بہ ماشین اشاره مےڪند:سوار شو :_مےگم اینجا چے ڪار مےڪنے؟ :+منم گفتم سوار شو،زود باش نیڪے بدو :_چے شده؟ لحنش نگرانم مےڪند. ناچار سوار مےشوم. فریبرز هم مےنشیند. ماشین را روشن مےڪند و با سرعت بہ راه مےافتد. به قلم فاطمه نظری @goordan110