ابن ملجم به گریه افتاد ! گفت اقا من غلط بکنم و... ! و گفت پس من سریع برمیگردم به یمن تا اینجا نباشم که خدا ناکرده دست به این کار بزنم !

اما قبل برگشتن مریض شد و از کاروانشون جا موند و توی کوفه موندگار شد :)

و یجا جلوی نفسش کم اورد توی فتنه زمین خورد و فرق سر امامش رو توی مسجد موقع نماز سر به سجده شکافت !!!!!

کشتند حیدر را همسر زهرا را

یکی‍ یه سرطانی‍ داره‍... یکی‍ یه دیابتی‍... یکی‍ یه مریض‍ قلب‍ و عروق‍... یکی‍ نوزاد دو سه‍ ماهش‍،ریه‍ هاش‍ عفونت‍ کرده‍... یکی‍ موئد چکشه‍ با حساب‍ خالی‍... یکی‍ چند ماهه‍ بیکاره‍... یکی‍ تو دادگاست‍ برای‍ طلاق‍ توافقی‍... یکیم‍ دلش‍ کورس‍... «خواستم بگم تنهایی دعا نکن ! »

این شبا خیلیا التماس دعا دارن!

حوالی حرم آقا علی !

بگو کی رفیقمه،غیر خودت(:

بلاخره رسیدیم نجف؟

بلند بگو !

حسین ...