پیامبر شخصی را به خیمه امیر المومنین علی علیه السلام فرستادند و او امام علی را به حضور پیامبر آورد.
پیامبر برای شفای چشم امام علی دعا کردن و به برکت دعای پیامبر ناراحتی امام علی بهبود یافت
آنگاه پیامبر زره خود را به او پوشاند و ذوالفقار را به کمر او بست و پرچم را دست او داد و به امام علی یاد آوری کردن که قبل از آغاز نبرد دشمن را به آیین اسلام دعوت کنند و اگر نپذیرفتند به آنان میتوانند با پرداخت جزیه(نوعی مالیات ) و خلع سلاح آزادانه زیر پرچم اسلام زندگی کنند و بر آیین خود باقی بمانند و اگر هیچکدام را نپذیرفتند نبرد رو آغاز کنن
سپس پیامبر فرمودن:
بدان که هرگاه خداوند فردی را به وسیله ی تو راهنمایی و به حق هدایت کند،بهتر از آن است که بهترین شتران از آن تو باشند و آنها را در راه خدا صرف کنی!
وقتی مجاهدان اسلام به نزدیکی قلعه ی دشمن رسیدند،دلاوران یهود از دژ بیرون آمدند،حارث برادر مرحب،قهرمان معروف یهودیان،نعره زنان به سوی علی شتافت؛نعره او چنان وحشت آفرین بود که سربازان پشت سر حضرت امیر المومنین علی بی اختیار عقب رفتند
حارث مانند شیر خشمگین بر حضرت حمله برد ولی لحظاتی نگذشت که جسد مجروح و بی جان او بر زمین افتاد.
او برای گرفتن انتقام برادرش درحالی که غرق در سلاح بود و زره هایی بر تن و کلاه خودی(به گفته ی برخی از سنگ)بر سر داشت به مصاف حضرت امیر المومنین آمد.
هردو قهرمان شروع به رجزخوانی کردند.ناگهان شمشیر برنده و کوبندهی قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و او را به خاک افکند
در این هنگام سایر جنگ جویان یهود که پشت سر مرحب بودند پا به فرار گذاشتند و به داخل قلعه پناه بردند و در آن را بستند.
اما حضرت حیدر کرار با قدرت الهی در قلعه را (دری که به گفته برخی چنان عظیم بود که پنجاه نفر نتوانستند آن را حرکت دهند)از جا کند و راه را برای ورود سربازان اسلام به درون قلعه هموار ساخت.