eitaa logo
🇵🇸🇮🇷🇱🇧گردان ۳۱۳
1.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
69 فایل
یا اللّٰه . . . در هیـاهویِ بی‌صدایۍ ، برافراشتیم بیرقی را برای گم‌نکردنِ آرمان‌هایمان. . . شِنوای شُما . @khodadost_1 قَوانین و نُکات . @goordanh313
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ی روزی حاج قاسم رفت تا داعش‌ به زنان کردی آسیبی نزنه😔💔 اونوقت اینا عکس سردار و آتیش میزنن‼️ یا صاحب زمان چادر از سر زنان می‌کشند🙂💔 کجایی⁉️ @gordan_313
بابا بازم نشد ک😂 اومدین قیام کردین واسه بی حجابی معکوس جواب داد☺️ حضرت آقا گفته بودن که دشمن ناکام ماند دشمن ناکام ماند و می ماند🇮🇷✊ @gordan_313
غزاله شکور ببخشید🙏💔 ببخشید از اینکه تو رو تیکه تیکه کردن و واسه قاتلت‌ گذاشتن😔 ولی واسه دختری که به مرگ طبیعی مرده قیام میکنن و ادعای آزادی و حقوق زنان دارن‼️
یه سوال این عوضیایی که چادر از سر ناموس مردم میکشن حامی حقوق زنانن🙄؟!
مروه‌ شربینی‌ ، زن محجه آلمانی در آلمان به جرم داشتن روسری توسط یک آلمانی و در دادگاه پیش چشم قاضی‌ با چاقو کشته شد‼️ و قاتلش‌ هم تبرئه شد‼️ هیچ کس نیومد نظام حکومتی و سیستم آلمان رو زیر سوال ببره... اونوقت تو ایران دختر بر اثر سکته قلبی فوت میکنه و ملت ...😏🤦‍♀ @gordan_313
:))))))حق💔😔
❌توجه توجه❌ دوستانی که اینستاگرام دارید برید زیر اخرین پست حضرت اقا و کامنت بزارید خیلیا ریختن دارن توهین میکنن به رهبرمون‼️ 🔴حتما حتما حتما این کامنتارو بزارید👇🏻👇🏻 🔻انتشار بدید و در کانالاتون بزارید تا بقیه هم باهامون هم صدا بشن و مشتی بزنیم تو دهن دشمن 🌿💚
میپرسن این شلوغیا کی جمع میشه؟ حداکثر تا صبح شنبه همش جمع میشه چون اینایی که ما می‌بینیم، صبح شنبه اکثرشون باید برن مدرسه😂🤣 👈 باز آمد بوی ماه مدرسه بوی بازی های راه مدرسه😂
تمام تلاش هابرای سانسور کردن عکس به فنا رفت😂👊🏻✌️🏻 @gordan_313
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اگه دو دقیقه از رئیسی تو نیویورک غافل بشن می‌ره جاهای محرومش سر میزنه حرف مردم و بشنوه 😱😂 فردا جمعه س😂
بِسمِ اللّٰھ‌..🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢خانم سلبریتی بله؛ خانومی که آزاد ترین و رها ترین زن در ایرانه. خانومی که به صدقه سری همین اتقلاب پیشرفت کرد، هنرمند شد و به یک موقعیت خوب اجتماعی رسید.😏 خانومی که بدون هیچ سواد سیاسی توی هر موقعیت انتخاباتی اظهار نظر کرد و مردم رو سمت بعضی جریانای سیاسی سوق داد.😕 خانومی که فتوای دینی هم صادر کرد و هیچ کس کاری بهش نداشت...🤷🏻‍♂ خانومی که توی کشوری که حجاب جز واجباته با باز ترین حجاب فعالیت کرد و قانون رو زیر پاگذاشت. خانومی که خدا میدونه چقدر بابت این پالس های مثبتی که به غرب میده پول میگیره.💸 و همین خانومِ سلبریتی توی این موقعیت به صورت علنی یکی از قانون های رسمی کشور رو زیر پا میزاره. و بدتر از همه... یکی از همین خانم ها با شبکه ای مصاحبه میکنه که دشمن آرامش و آسایش این مردمه چقدر از ایران سیاه نمایی میکنه...🤫 بله؛ یک خانم سلبریتی هر کاری هم بکنه هیچ کس با اون برخورد نمیکنه🤦🏻‍♂ اما ما مردم داریم ✋🏻 خواستار بر خورد با کسانی هستیم که از محبوبیتشون سوء استفاده میکنند. 🛑ما خواستار برخورد طبق قانون جمهوری اسلامی با متخلفان هستیم. @gordan_313
🔺️امنیت، واژه‌ای که این روزها بیشتر به آن می‌اندیشم... واژه‌ای که برای ثانیه ثانیه‌اش خون ده‌ها شهید بر زمین ریخته شده است و خانواده‌هایی برای همیشه از نعمت پدری، همسری، برادری و یا فرزندی محروم شده و داغدار گشته‌اند... ⚫در دل این جامعه خانواده‌هایی هستند که هر روزی که مردِ خانه‌شان را بدرقه می‌کنند، نمی‌دانند که او را دوباره خواهند دید و یا برای آخرین بار است که او را می‌بینند و هرروز و هر ساعت‌شان را با این اضطراب می‌گذرانند... 🔺️و ای کاش تنها همین یک اضطراب بود...و دیگر اضطراب طعنه‌ها و کنایه‌ها و بی‌رحمی‌ها در کار نبود... اما با تمام این موضوعات شما و خانواده‌هایتان در راه دفاع از حرم جمهوری اسلامی از جان و مال و آبرو گذشته و در میدان این جهاد داخل شده‌اید و ما این آرامش‌مان را مدیون فداکاری شما شیرمردان و خانواده‌هایتان می‌دانیم. قدردانتان هستیم شیرمردان عرصه امنیت ✍ف.جیم @gordan_313
هدایت شده از بی نهایت
4_5865939665701310885.mp3
44.51M
💥 «بررسی ابعادِ حوادث اخیر و وظیفه ما» به همراه پرسش و پاسخ 👤 باحضور: دکتر مصطفی باقرزاده (تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی) ____ ♾ @binahayat_ir
🌾 🌾قسمت هوای دلپذیر برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها … شیفت های من، از همه طولانی تر شد … نه تنها طولانی … پشت سر هم و فشرده … فشار درس و کار به شدت شدید شده بود …😣 گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم …از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم … به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد … سخت تر از همه، 🌙رمضان🌙 از راه رسید …  حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل😷 بودم … عمل پشت عمل …😕 انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره … اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود…😊 از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم … کل شب بیدار… از شدت خستگی خوابم نمی برد …  بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک …رفتم توی حیاط ⛲️🌳… هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد … توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد …  و با لبخند بهم سلام کرد …😊  – امشب هم شیفت هستید؟ – بله … – واقعا هوای دلپذیری شده … با لبخند، بله دیگه ای گفتم …  و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره … بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم … اون هم سر چنین موضوعاتی … به نشانه ادب، سرم رو خم کردم …اومدم برم که دوباره صدام کرد … – خانم حسینی …  من به شما علاقه مند❤️ شدم … و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه … می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم …   ادامه دارد ... ✍نویسنده:
🌾 🌾قسمت خانواده   برای چند لحظه واقعا بریدم … خدایا، بهم رحم کن … حالا جوابش رو چی بدم؟ …🙏😥 توی این دو سال، دکتر دایسون … جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد … از طرفی هم، ارشد من … و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود …  و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده …😕😣  – دکتر حسینی … مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما…کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت …پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده … نه رئیس تیم جراحی…😊  چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه … – دکتر دایسون … من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی …احترام زیادی قائلم … علی الخصوص که بیان کردید … این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه… اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم … و روابطی که اینجا وجود داره … بین ما تعریفی نداره … اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن …حتی بچه دار بشن … و این رفتارها هم طبیعی باشه … ولی بین مردم من، نه … ما برای خانواده حرمت قائلیم … و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم…  با کمال احترامی که برای شما قائلم …پاسخ من منفیه…✋ ادامه دارد ... ✍نویسنده:
🌾 🌾قسمت خیانت روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم …  دلخوریش از من واضح بود … سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه … مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه … توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید … و من رو خطاب قرار نمی داد …  اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم …  حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود … سه، چهار ماه به همین منوال گذشت …توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو …  بدون مقدمه و در حالی که … اصلا انتظارش رو نداشتم … یهو نشست کنارم … – پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ … اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن … چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟ …   همه زیرچشمی به مانگاه میکردن …👀  با دیدن رفتار ناگهانی دایسون … شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد …هنوز توی شوک بود اما آرامشم رو حفظ کردم … _دکتر دایسون … واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ … اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟… یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن … و وقتی یه مرد … بعد از سال ها زندگی …از اون زن خواستگاری می کنه … اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟… یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ … یا بوده اما حقیقی نبوده؟ … خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم … خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود … منم بی سر و صدا … و خیلی آروم … در حال فرار و ترک موقعیت بودم …  در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون … در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه … توی اون فشار کاری …   که یهو از پشت سر،🗣 صدام کرد … ادامه دارد ... ✍نویسنده:
رمان رو تا اینجای داستان چطور ارزیابی می‌کنید؟! 🧐 https://harfeto.timefriend.net/16619394494814