ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭﻗﺘﻰ ﺩﻟﻢ ﺗﻨﮓ
ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺟﻔﺎﯼ ﯾﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ؟🤔
ﮔﻔﺖ:ﺑﺒﯿﻦ ﮐﺎﺭﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﺭﺳﺎﻧﻰ ﺑﻪ ﺑﺪﻧﻪ
ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﺮﺕ ﭘﺮﺕ ﻧﭙﺮﺱ
ﺯﯾﺎﺩ چرت و پرت بگی وایمیستم که کلا خفه خون بگیری😂😁
#جوکیسم
اینم برا اونایی که دلشون گرفته:)
به امید یه لبخند:))))🍃
@gordan313dokhtaronh
🍃🍃
آب محبت ات رو
در بیابان خشک غفلت رها کنی
داخل شیارها میره و نیست میشه !
به سمت آسمان بگیر
اون موقع پاک میشه و
زمین دلت رو زنده میکنه !
دل زنده ارزش زندگی و عمر رو میفهمه !
درخت ارزش نور رو برای رشد میدونه
برا اینه که تلاش میکنه ...
#حب الله
🍃🍃
@gordan313dokhtaronh
استاد پناهیان :
آقا امام زمان(عج) صبح بھ عشق شما چشم باز میکنھ !
این عشق فهمیدنی نیست . .
بعد ما صبح کھ چشم باز میکنیم بجایِ عرض ارادت بھ محضر آقا ،
گوشیامونو چك میکنیم !
🦋🦋🦋🦋
برخی والدینِ امروزی، خود به تربیت نیاز دارند!
در منزل دوستی که پسرش دانشآموز ابتدایی و داشت تکالیف درسیاش را انجام میداد، بودم.
زنگ منزل را زدند و پدربزرگ خانواده از راه رسید.
پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشیات.
پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد
و چند لحظه بعد گفت:
بابا بزرگ!
باز هم که از این جنسهای ارزون قیمت خریدی
الان مداد رنگیهای خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.
مادر بچه گفت:
میبینید آقاجون؟
بچههای این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند.
اصلا نمیشه گولشونزد و سرشون کلاه گذاشت.
پدربزرگ چیزی نگفت.
برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست،
همانطور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوهاش نیست.
و این داستان را برایشان تعریف کردم
آن زمان که من دانشآموز ابتدایی بودم،
خانمبزرگ گاهی به دیدنمان میآمد و به بچههای فامیل هدیه میداد،
بیشتر وقتها هدیهاش تکههای کوچک قند بود.
بار اول که به من تکه قندی داد
یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست
پدرم اخم کرد و گفت: خانمبزرگ شما را دوست دارد
هر چه برایتان بیاورد هدیه است،
وقتی خانمبزرگ رفت،
پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچهها آرزو میکردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.
خانمبزرگ هنوز هم خیال میکند که قند، چیز خیلی مهمی است.
بعد گفت: ببین پسرم
قنددان خانه پر از قند است،
اما این تکه قند که مادرجان
داده با آنها فرق دارد،
چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست.
این تکه قند معنا دارد،
آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند، اما مهربان نیستند.
وقتی کسی به ما هدیه میدهد،
منظورش این نیست که ما نمیتوانیم، مانند آن هدیه را بخریم،
منظورش کمک کردن به ما هم نیست.
او میخواهد علاقهاش را به ما نشان بدهد.
میخواهد بگوید که ما را دوست دارد
و این، خیلی با ارزش است.
این چیزی است که در هیچ بازاری نیست
و در هیچ مغازهای آن را نمیفروشند.
چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانمبزرگ و تکه قندهای مهربانش میافتم،
دهانم شیرین میشود
کامم شیرین میشود
جانم شیرین میشود...
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽتوﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ" ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ "ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ" ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ...
💐💐💐💐
@gordan313dokhtaronh
•[ #شهیـدانـہ ]•✨
خاصیٺ ࢪفیق شهید
رفیق شهید یعنے:
تو اوج نا اُمیدی
یہ نفࢪ پارٺے بین ٺو و خدا بشہ!..♡
وجوری دستت رو بگیره
ڪہ متوجہ نشی
🌸@gordan313dokhtaronh
نه دکتر بود
نه مهندس...
کلا هم توی عمرش
دو تا پست بیشتر نداشت
یعنی توی رزومهی مسئولیتیاش
هم عناوین متعدد نبود
فقط
یک چیز داشت: اخلاص!
و با همون اخلاص
قلب میلیونها نفر رو تسخیر کرد
دلمون برات تنگه سردار ....
@gordan313dokhtaronh
#چھاࢪشنبھهاےامامࢪضایے...🖤✨
اگھهمھࢪهامڪنندغمےنداࢪم...🙂
همھࢪدمڪنندامامࢪضاࢪوداࢪم...😌✨
"خاطراتطنزجبهہ"🙃
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ #نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح
#خاطرات_طنز_جبهه
#شوخ_طبعیها
#طنز
@gordan313dokhtaronh