فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کارنامه شگفتآور رئیسی در کمتر از ۱ سال!(#قسمت_اول)
🔹خطاب به تمام کسایی که میگفتن اینا همش وعده وعیده و باید دید دولت در آینده چه میکنه تا بشه حق داد و اعتماد کرد!
#منصف_باشیم
「@gordan_313 」
❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#جاݩ_شیعــہ_اهݪسنٺ
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_اول
صدای قرائت آیت الکرسی مادر، بوی اسفند، اسباب پیچیده در بار کامیون و اتاقی که خالی بودنش از پنجره های بیپرده اش پیدا بود، همه حکایت از تغییر دیگری در خانواده ما میکرد.
روزهای آخر شهریور ماه سال 91 با سبک شدن آفتاب بندر عباس، سپری میشد و محمد و همسرش عطیه، پس از یکسال از شروع زندگی مشترکشان، آپارتمانی نوساز خریده و میخواستند طبقه بالایی خانه پدری را ترک کنند. همچنانکه ابراهیم و لعیا چند سال پیش چنین کردند.
شاید به زودی نوبت برادر کوچکترم عبدالله هم میرسید تا مثل دو پسر بزرگتر به بهانه کمک خرج شروع زندگی هم که شده، زندگی اش را در این خانه قدیمی و زیبا شروع کرده تا پس از مدتی بتواند زندگی مستقل را در جایی دیگر تجربه کند.
از حیاط با صفای خانه که با نخلهای
بلندی حاشیه بندی شده بود، گذر کرده
و وارد کوچه شدم.
مادر ظرفی از شیرینی لذیذی که برای بدرقه محمد پخته بود، به راننده کامیون داد و در پاسخ تشکر او، سفارش کرد:
_حاجی! اثاث نوعروسه.کلی سرویس چینی و کریستال و...
که راننده با خوشرویی به میان حرفش آمد و با گفتن:
_خیالت تخت مادر
ِبار را بست. مادر صورت محمد را بوسید،عطیه را به گرمی در آغوش گرفت که پدر با دلخوری جلو آمد و زیر گوش محمد غرّی زد که نفهمیدم.
شاید رد خرابی روی دیوار اتاق دیده بود که مادر با خنده جواب داد:
_فدای سرشون! یه رنگ میزنیم عین روز اولش میشه!
محمد با صورتی در هم کشیده از حرف پدر، سوار شد و اتومبیلش را روشن کرد که عبدالله صدا بلند کرد:
_آیت الکرسی یادتون نره!
و ماشین به راه افتاد...
ابراهیم سوئیچ را از جیبش در آورد و همچنان که به سمت ماشینش میرفت، رو به من و لعیا زیر لب زمزمه کرد:
_ما که خرج نقاشی مون هم خودمون دادیم ...
لعیا دستپاچه به میان حرفش دوید:
_ابراهیم! زشته! میشنون!
اما ابراهیم دست بردار نبود و ادامه داد:
_دروغ که نمیگم، خُب محمد هم پول نقاشی رو خودش بده!
همیشه پول پرستی ابراهیم و خساست آمیخته به اخلاق تند پدر، دستمایه اوقات تلخی میشد که یا باید با میانجیگری مادر حل میشد یا چاره گریهای من و عبدالله.
این بار هم من دست به کار شدم و ناامید از کوتاه آمدن ابراهیم، ساجده سه ساله را بهانه کردم:
_ساجده جون! داری میری با عمه الهه خداحافظی نمیکنی؟ عمه رو بوس نمیکنی؟
و با گفتن این جملات، او را در آغوش کشیده و به سمت مادر و پدر رفتم:
_با بابابزرگ خداحافظی کن! مامان بزرگ رو بوس کن!
ولی پدر که انگار غُر زدنهای ابراهیم را شنیده بود، اخم کرد و بدون خداحافظی به داخل حیاط بازگشت.
ابراهیم هم وارث همین تلخیهای پدر بود که بی توجه به دلخوری پدر، سوار ماشین شد. لعیا هم فهمیده بود اوضاع به هم ریخته که ساجده را از من گرفت و خداحافظی کرد و حرکت کردند.
عبدالله خاکی که از جابجایی کارتونها روی لباسش نشسته بود، با هر دو دستش تکاند و گفت:
_مامان من برم مدرسه. ساعت ده با مدیر جلسه دارم. باید برنامه کلاسها رو برای اول مهر مرتب کنیم.
که مادر هم به نشانه تأیید سری تکان داد و با گفتن:
_برو مادر، خیر پیش!
داخل حیاط شد.
ساعتی از اذان ظهر گذشته و مادر به انتظار آمدن عبدالله، برای کشیدن نهار دست دست میکرد که زنگ خانه به صدا در آمد.
عبدالله که کلید داشت و این وقت ظهر منتظر کسی نبودیم. آیفون را که برداشتم متوجه شدم آقای حائری، مسئول آژانس املاک محله پشت در است و با پدر کار دارد.
پدر به حیاط رفت و مادر همچنان به انتظار بازگشت عبدالله، شعله زیر قلیه ماهی را کم کرده بود تا ته نگیرد.
#بهقلمتوانمندفاطمهولینژاد
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
❤
🍃❤
❤🍃❤
🍃❤🍃❤
❤🍃❤🍃❤
🍃❤🍃❤🍃❤
❤🍃❤🍃❤🍃❤
♨️ #مهریه یا #شریه!؟🧐 #قسمت_اول
📛 هدف خانواده دخترها از تعیین مهریه زیاد ، «چهار فکرِ غلط» است؛
🔻1.مهریّه زیاد را پشتوانه دخترشان میدانند!...در حالی که پشتوانه دختر آنها ، #ایمان و #اخلاق_خوب دخترشون و #ایمان و #امانتداری داماد است.
🔻2. فکر میکنند مهریّه زیاد، سبب میشود که داماد به طلاق فکر نکند!... درحالیکه تنها مانع طلاق، وجود صفاتی همچون مومن و صبور بودن و اخلاق خوب در طرفین است. اگر این صفات در زوجین نباشد، هزاران سکه هم نمیتواند مانع طلاق بشود.
🔻3.چون به داماد مطمئن نیستند، مهریّه را زیاد تعیین میکنند!...امّا آدم عاقل، هیچ وقت دخترش را به هوای مهریّه، به شخصِ #نامطمئن نمیسپارد و تجربه هم ثابت کرده مهریه زیاد کاری نمیتواند بکند. در ۱۰ سال گذشته در اکثر طلاق هایی که صورت گرفته، مهریه دختر زیاد بوده.
🔻4.مهریه زیاد را دلیل با ارزش بودن دخترشان میدانند!... در حالی که ارزش یک زن به #تقوا، #خوش_اخلاقی و معاشرت او با همسرش است و سکه به او اعتباری نمیدهد.
「@gordan_313 」
•
حجاب استایل چیست..📵🤨
#قسمت_اول
آتئیست موحد..! 🧐
شاعر بی شعر..! 🧐
امین خائن..! 🧐
دزد حلال خور..! 🧐
ترکیب این کلمه ها یه طوریه که یه بچه ی دوساله هم به احمقانه بودنش پی میبره🤷♀
دلیلش هم اینه که توی این ترکیبات
بخش دوم کاملا #مخالف بخش اوله.. ❌
ولی خب متاسفانه اگه یک نگاه به دورمون بندازیم میبینیم ازین ترکیبات دورمون کم نیست.. 😶😪
مثلا کلمه [حــــجـــاب اســـتـــایــل]
حجاب، از ماده حُجب میاد به معنای حائل و مانع ولی استایل به معنای سبک، ژست و مُده..! 😏
همین ترکیب واژه ها برای اثبات احمقانه بودن این کار کفایت میکنه
چون حجاب برای پوشوندنه ولی استایل برای به رُخ کشیدن..! 🙄
حالا از نظر حجاب استایل ها
خدا در قرآنی که با جلد صورتی براشون نازل کرده به بندگانش گفته
فقط موهای خودشون رو بپوشونن و در ارتکاب هر غلط دیگه ای آزاد هستن..😐😂
مورو بپوشونین ولی اندازه عروس و ساقدوشش آرایش کنین
مورو بپوشونین ولی مثل محمد خردادیان در رقص عربی کمرتون رو بچرخونید
یا با لباس خواب روی تخت دونفره عکس منتشر کنید..! 🤦♀😒
#گردان_۳۱۳
#حجاب_استایل
#ادامه_دارد... 🌸