❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#جاݩ_شیعــہ_اهݪسنٺ
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_هجدهم
در مسیر برگشت به سمت خانه، عبدالله متأثر از سخنان شیخ محمد، بیشتر از حوادث سوریه و آلوده بودن دست اسرائیل و آمریکا به خون مسلمانان میگفت.
سرِ کوچه که رسیدیم، با نگاهش به انتهای کوچه دقیق شد و با صدایی مردد پرسید:
_اون مجید نیس؟
که در تاریکی شب، زیر تابش نور زرد چراغها، آقای عادلی را مقابل در خانهمان دیدم و پیش از آنکه چیزی بگویم، عبدالله پاسخ خودش را داد:
_آره، مجیده.
بیآنکه بخواهم قدمهایم را آهسته کردم تا پیش از رسیدن ما، وارد خانه شده و با هم برخوردی نداشته باشیم.ولی عبدالله گامهایش را سرعت بخشید که به همین چند ماه حضور آقای عادلی در این خانه، حسابی با هم رفیق شده بودند.
آقای عادلی همچنانکه کلید را در قفلِ در حرکت میداد، به طور اتفاقی سرش را چرخاند و ما را در نیمه کوچه دید، دستش از کلید جدا شد و منتظر رسیدن ما ایستاد.
ای کاش میشد این لحظات را از کتاب طولانی زمان حذف کرد که برایم سخت بود طول کوچهای بلند را طی کنم در حالیکه او منتظر، رو به ما ایستاده بود و شاید خدا احساس قلبیام را به دلش الهام کرد که پس از چند لحظه سرش را به زیر انداخت.
عبدالله زودتر از من خودش را به او رساند و به گرمی دست یکدیگر را فشردند.
نگاهم به قدر یک چشم بر هم نهادن بر چشمانش افتاد و او در همین مجال کوتاه سلام کرد. پاسخ سلامش را به سلامی کوتاه دادم و خودم را به کناری کشیدم، اما در همان یک لحظه دیدم به مناسبت شب اول محرم، پیراهن سیاه به تن کرده و صورتش را مثل همیشه اصلاح نکرده است.
با ظاهری آرام سرم را پایین انداخته و به روی خودم نمیآوردم در دلم چه غوغایی به پا شده که دستانم آشکارا میلرزید. او همسایه ما بود و دیدارش در مقابل خانه، اتفاق عجیبی نبود، ولی برای من که تمام ساحل را با خیال تشرف او به مذهب اهل تسنن قدم زده و تا مسجد گوشم به انعکاس روحیاتش بود، این دیدار شبیه جان گرفتن انسان خیالم برابر چشمانم بود.
نگاه لبریز حسرتم به کلیدهایی که در دست هر دوی آنها بازی میکرد، خیره مانده و آرزو میکردم یکی از آن کلیدها دست من بود تا زودتر وارد خانه شده و از این معرکه پُر شور و احساس بگریزم که بلاخره انتظارم به سر آمد.
قدری با هم گَپ زدند و اینبار به جای او، عبدالله کلید در قفلِ در انداخت و در را گشود.
در مقابل تعارف عبدالله، خود را عقب کشید تا ابتدا ما وارد شویم و پشت سر ما به داخل حیاط آمد. با ورود به حیاط دیگر معطل نکرده و درحالی که آنها هنوز با هم صحبت میکردند، داخل ساختمان شدم.
چند ساعتی که تا آخر شب در کنار خانواده به صرف شام و گپ و گفت گذشت، برای من که دیگر با خودم هم غریبه شده بودم، به سختی سپری میشد تا هنگام خواب که بلاخره در کنج اتاقم خلوتی یافتم.
دیگر من بودم و یک احساس گناه بزرگ! خوب میفهمیدم در قلبم خبرهایی شده که خیلی هم از آن بیخبر نبودم. خیال او بیبهانه و با بهانه، گاه و بیگاه از دیوارهای بلند قلبم که تا به حال برای احدی گشوده نشده بود، سرک میکشید و در میدان فراخ احساسم چرخی میزد و بیاجازه ناپدید میشد، چنان که بیاجازه وارد شده بود و این همان احساس خطرناکی بود که مرا میترساند.
میدانستم باید مانع این جولان جسورانه شوم، هر چند بهانهاش دعا برای گرایش او به مذهب اهل تسنن باشد که آرزوی تعالی او از مذهبی به مذهبی دیگر ممکن بود به سقوط قطعی من از حلالِ الهی به حرام او باشد! با دلی هراسان از افتادن به ورطه گناهِ خیال نامحرم به خواب رفتم.خوابی که شاید چندان راحت و شیرین نبود، ولی مقدمه خوبی برای سبک برخاستنِ هنگامه نماز صبح بود.
سحرگاه جمعه از راه رسیده و تا میتوانستم خدا را میخواندم تا به قدرتِ شکست ناپذیرش، حامی قلب بیپناهم در برابر وسوسههای شیطان باشد و شاید به بهانه همین مناجات بیریایم بود که پس از نماز صبح توانستم ساعتی راحت به خوابی عمیق فرو روم.
#بهقلمتوانمندفاطمهولینژاد
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
❤
🍃❤
❤🍃❤
🍃❤🍃❤
❤🍃❤🍃❤
🍃❤🍃❤🍃❤
❤🍃❤🍃❤🍃❤
•
حجاب استایل چیست.. 📵🤨
#قسمت_هجدهم
سوالی مهم که پاسخش به حدودا چهار دهه پیش برمیگردد..!
به دورانی که طراحان مد و پوشاک اروپایی، خود را در حال غرق شدن در گرد آب مشکلات میدیدند.. 😕
با آغاز دهه هفتاد میلادی
خانه های مد در سراسر اروپا وضعیت خوبی نداشتند.. 😶🤦♀
از یک طرف اوضاع نابسامان اجتماعی، و از طرف دیگر وام های پس داده نشده، کسب و کار آنها را تهدید میکرد..
سال ۱۹۷۳ که فرا رسید وضعیت برای آنها و دولتها بدتر هم شد.. 😐❗️
کشور های عربی عضو اوپک در اقدامی هماهنگ اعلام کردند استخراج و فروش نفت را متوقف کردند، این کار واکنشی اقتصادی و اعتراض آمیز به حمایت کشور های غربی از اسرائیل محسوب میشد..!
خبر توقف تولید نفت خیلی زود شوک عظیمی به کشور های جهان به خصوص کشور های غربی که مصرف کننده اصلی نفت بودند وارد کرد.. ♨️
میلیون ها وسیله نقلیه دیگر سوختی برای حرکت نداشتند و هزاران کارخانه در آستانه ورشکستی بودند.. 😨
یک سال بعد وقتی اوپک خبر داد تحریم نفتی را لغو کرده، گمان میرفت همه چیز به روز اول برخواهدگشت.. اما این اتفاق نیوفتاد
حقیقت این بود که افزایش تقاضا و کاهش تولید در این مدت موجب شده بود قیمت هر بشکه افزایش چهار برابری داشته باشد.. 🤭
این شوک بزرگ هم باعث میشد پول بیشتری به جیب کشور های تولید کننده نفت برود و هم خزانه کشور های متقاضی را خالی تر کند..❗️
البته این وضعیت برای مدت زیادی پایدار نبود، دولت مردان وقت آمریکا تصمیم گرفتند تطبیع کشور های عربی، راه حلی برای بیرون رفتن از این شرایط پیدا کنند.. 🙄
آنها توانستند که سیاست مداران عرب را راضی کنند بخشی از دلار های حاصل از فروش نفت بجای پرداخت های نقدی، در اقتصاد اروپا و امریکا سرمایه گذاری شود.. ❌
#گردان_۳۱۳
#حجاب_استایل
#ادامه_دارد... 🌸
•