⚠️درخواست تمام نهادهای اطلاعاتی از ملت ایران: 👇در صورت مشاهده این علائم : 🟢1 - بسته های مشکوک 🟢2 - افراد مشکوک (اتباع خارجی) 🟢3 - تردد افراد غریبه در محل 🟢4 - تردد خودرو های مشکوک علی الخصوص پلاک شهرای مرزی 🚫به شماره تماس ستاد خبری سازمان اطلاعات سپاه (114) یا اطلاعات کل (113) فورا اطلاع رسانی کنید 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

‌وخـداگفــت : شـب‌راآفریــدم تاازبیقرارےهایت برایـم‌بگویے ..! :)🫀🍃 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

من یه نوکر در به درم چند ساله همش منتظرم.. 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

🔘 ویژه برنامه استقبال از پیکر شهدای مدافع امنیت استان یزد 🟡 فردا جمعه ۲۵ رمضان همزمان با راهپیمایی روز جهانی قدس؛ از میدان شهید بهشتی به سمت حسینیه شهدای امیرچقماق و سپس مسجد ملااسماعیل جهت اقامه نماز 🟡 تشییع و تدفین: پس از نماز جمعه از میدان امام رضا علیه السلام به سمت گلزار شهدای خلدبرین و تدفین در گلزار شهدا 🟡 همچنین پیکر شهید سرسنگی  در علی آباد تفت و پیکر شهید انتظاریان در اردکان تشييع و تدفین خواهند شد. 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

🎥 هم‌اکنون/ مراسم استقبال از شهدای مدافع وطن - فرودگاه شهیدصدوقی یزد 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2

یاعلی

مـولا‌‌‌‌عــلـــ(ع)ـــی 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

اگرالان‌نمی‌تونی دوسه‌ساعت‌ازگوشیت‌دل‌بکنی تاتکلیفتوانجام‌بدی‌ودرس‌بخونی؛ چجوری‌توقع‌داری‌بتونی ازتموم‌دلبستگیات‌بگذری، وشهیدبشی...؟ 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

گفت‌از‌دلتنگےبنویس... گفتم‌دلتنگ‌ڪے؟ گفت‌: «ح» ! گفتم‌«ح‌»مثل‌چے؟ گفت‌بنویس‌ح‌مثل : حسین،حرم،حیات گفت‌جملہ‌بسـٰاز ! با‌بغض‌نوشتم : دلتنگےیعنےحسین حسیــن‌یعنےحـرم حــرم‌یعنےحیــٰات حیـٰات‌یعنے... من‌بےعـشق‌حسین‌میمیرم💔 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

‌ ‌ ‌‌ هيچكس نه به قشنگۍحرفاۍخودشه‏ و نه به زشتۍقضاوتاۍبقيه... فلذازندگی‌‌‌کن. 💠 Ꭻ᥆Ꭵᥒ:⇩🇮🇷 ➳ [ @gordan_sarallah2 ]

رفقا موافق هستین روضه بخونیم.؟ https://daigo.ir/secret/43762692

گر دخترکی پیش پدر ناز کند💔 گره کربُبَلای همه را باز کند🥀🍂

رقیه خانم 🍂🍂جانم بفدای گیسو های سوخته ات💔 ظهر عاشورا چه کشیدی🖤

میگن وقتی از کوفه به سمت شام شروع به حرکت کردن💔 یکی از شب ها خانم از روی ناقه اسب افتاد زمین 🖤😭😭

وقتی افتاد از ترسش رفت پشت یه بوته یا تکه سنگی قایم شد💔😭

وقتی عمه زینب فهمید رقیه نیست💔 شروع به گریه و زاری کرد که رقیه رو برگردونین💔🥀

اونا زجر (لعنت الله علیه)رو فرستادن 😭 زجر وقتی رسید و خانم رو دید با ضرب شلاق و تازیانه باهاش سخن گفت💔

بزار بریم نیمه شب پنجم ماه صفر وقتی که فاطمه صغری سر اباعبدلله رو بغل کردن بود راجب این ماجرا اینجور روایت میکرد:

خانم رقیه با گریه زاری میگفت🥀 بابا جونم ،بابایی😭وقتی خوردم زمین دلم میخواست تو یا عمو عباس بیایی🖤 بغلم کنین خاک‌سرمو پاک کنین💔😭 ولی زجر اومد می‌دونی باهام چیکار کرد بابایی🥀🥀 بابا جون اگه عمو عباسم بود دستشو میشکست💔😭😭😭😭

می‌گفت بابا زجر اومد 😭😔 بابا بهش هرچی التماس میکردم گوش‌نمیکرد😭💔 بابا با شلاق منو زد🖤 بابا بهم سیلی زد🍂 بابا جونم چرا عمو‌نیومد تا دستشو بشکنه😭 کجا بودین بابا تا وقتی عمو عباس بود کسی نمیتونست بهم ناسزا هم بگه ولی الان میبینی😭 ببین عین مادر کمرم خم شده پهلوم شکسته😭🖤🍂

بابا موهایی که به دست عموم شونه میشد الان تازیانه شونشون کرده🥀🍂

حــالا‌اومدی...💔

بابا چرا اسب زجر بوی تو رو میداد😭😭😭😭😭💔 بابا چرا عطر تو از شمشیر و شلاق زجر میومد💔💔

بابا جونم فدای لب چاک چاکت بشم🥀💔 دخترت فدات بشه بابا چه بلایی سرت آوردن😭💔😭

چی شده چرا داداش اکبر و اصغرم نیستن!؟ چرا کار شب و روز عمه زینب و رباب شده گریه زاری و عزاداری🍂💔 مگه نرفته بودی مسافرت😭 پس چرا سرت اومد پیکرت کو بابایی😭😭😭💔🥀

بنت حسین رقیه اینقدر با پدر درد و دل کرد تا جان در ره عشق تسلیم نمود💔😭

حالا دردسر عمه جان زینب از اینجا به بعد شروع میشه...😭💔💔

سرتون رو زیاد درد آوردم حلالم کنید💔

حرم و اسم مطهر بانو رقیه تنها اسم و حرمی هستش که بدون روضه گریه داره😭💔 اصلا حرم رقیه ینی روضه مصور🖤