« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
'💔•
اونجاڪہحاجمهدۍࢪسولۍمیگہ:
دلخوشبہ #عنایتت..
دلعاشقسینہزن،
نزاࢪ #حسࢪت من بشہ'
ࢪویاۍ #شهیدشدن💔(:
『🌙 @Gordane118 ○°.』
مَردمیدان.pdf
3.78M
یقیناًکُلخیر...
مارأیتالّاجمیلا (:🍃
داستانکمَردمیدان📚
ویژهنامهایکوتاهبرایسردار..!
#مرد_میدان
『🌙 @Gordane118 ○°.』
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
یقیناًکُلخیر... مارأیتالّاجمیلا (:🍃 داستانکمَردمیدان📚 ویژهنامهایکوتاهبرایسردار..! #مرد_می
رفقا..
اینکتابچهنوشتهخودمہ
پیشنهادمیکنمحتمابخونین!
حسخوبیبهتونمیده...
واگهخوشتوناومدنشربدین😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند شو علمدار ...
علم رو بلند کن ...
داغ تو پایان نداشت💔🥀🖐🏼
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
شبجمعہهستاا.. دقیقاجایاینہڪہبہاࢪباب.؏.بگۍ: _من از #گناھ خستہام.. از اشتباھ خستہام..؛ بہ
شبجمعہ..
#شبࢪحمت؛
شببࢪگشت..
شبزیاࢪتۍ #حسین.؏.💔(:
شبهمنواشدن با
مناجات #امیࢪالمؤمنین.؏.
دعاڪمیلࢪودࢪیابیدࢪفقا..!✋🏻
『🌙 @Gordane118 ○°.』
از همرزمانشون تعریف میکردن:
حاج قاسم اقتدار عجیبی داشت ...
دستوری میدادن و اجرا نمیشد،لرزه به بدن ها میفتاد....
یه شهری بود،داعش داشت کلش رو میگرفت...
خبر رسید حاجی میخواد پرواز کنه به اونجا
داعش عقب نشینی کرد!!
اونقدر دلسوز و مهربون بودند که پدری میکردند برای اولاد شهدا !!
خلاصه...
خاطرات درباره مهربونی و دلسوزی حاجی،کم نشنیدیم
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
حاجی همنشین مولاس ...
به خواب یه نفر اومد ازش درباره
شهادتش پرسیدن گفت :
_ یک گل به من دادن و بو کردم .. تا چشم باز کردم نزد #امیرالمومنین.؏. بودم!!
شهید میشه ...
اونم چه شهید شدنی:)💔
بدن میسوزه
اربا اربا میشه ...💔
دست از بدن جدا میشه ...
#انگشتر ...
هرکه شد عاشق حیدر بدنش میسوزد ...💔🥀
« حَـسَنیہ|𝐇𝐚𝐬𝐚𝐧𝐢𝐲𝐞𝐡❁ »
شهید میشه ... اونم چه شهید شدنی:)💔 بدن میسوزه اربا اربا میشه ...💔 دست از بدن جدا میشه ... #انگشتر .
دستان قلم شده گواهی میداد
دلدادهی روضههای سقا شدهای
آتش به طواف پیکرت آمده است
حالا چقدَر شبیه زهرا شدهای💔🖤