eitaa logo
🏴کانال گردان شهید ابراهیم هادی
530 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
14.5هزار ویدیو
31 فایل
https://eitaa.com/abasalehlabik. ارتباط با مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 «مادر است ؛ عادت به دل بستن دارد نه دل بریدن .... » 🔹 حاجیه خانم خدیجه حسنخانی ، مادر شهید حق وردیان می‌گوید: داود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود ، داود آنقدر به خدا نزدیک بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید وبه همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد. ◇ شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم داوود جان تو این راه رو میروی مدرسه و میای آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه می‌کنی؟ می‌گفت: مادر جان برای شما دعا می‌کنم…! 📎 پ.ن تصویر: گیلان_تصویر وداع مادر با فرزندش چند روز قبل از شهادت https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌹 این پاها را خوب نگاه کن...! همان پایی ست که روزی مادرش دل نداشت خاری در آن فرو رود. اما وقتی پای وطن و ناموس و انقلاب در میان آمد ، فدا کرد ... مادر همه ی فرزندش را فدای پسر فاطمه کرد ! . https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌹فرمانده شهیدی که مغازه اش را برای جبهه مغازه اش رو فروخت/هم جانش را داد هم مالش را... 🌹بچه های لشکر ۲۵ کربلا تو هفت تپه ، در زیر چادرها ساکن بودند.سال ۶۴ و ۶۵ هفت‌تپه بمباران‌های زیادی شد و بچه‌های زیادی به شهادت رسیده بودند ، از جمله سردار شهید حاج جعفر شیرسوار‌.حاج حسین بصیر برای گرفتن تسهیلات ساخت سنگر بتونی جهت ایمن ساختن به هر دری میزد و جواب نمی‌گرفت. 🌹 وقتی که از مسئولین وقت نا امید شد به فکر فروش مغازه خود افتاد و این تصمیم را گرفت که مغازه آلمینیوم سازی خود را برای جبهه بفروش بگذارد‌!!! 🔰فرشته بصیر فرزند حاج حسین تعریف میکرد : دم غروب بود که بابا اومد خونه.مادرم تو آشپزخونه مشغول آشپزی بود.بابا اومد پیشش و گفت حاج خانم یه مسئله ای رو میخام باهات در میون بزارم ،مادرم گفت چی شده ؟ بچه ها تو هفت تپه زیر چادر زندگی میکنن ، سر پناهی ندارن خیلی بهشون سخت میگذره ...میخام مغازه ام به فروش بزارم تا بتونیم با پولش سوله های بتنی خریداری کنیم ، شما مشکلی نداری ؟حاج خانم گفت : راضیم به رضای خدا... . 🔖آری آن روز هم بودند مسئولین بی دردی که به فکر جیب و منافع خودشان بودند و در شهر پشت میز نشینی را برگزیده بودند ، اما آن طرف حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا با هفت سال حضور در جبهه ها و شرکت در بیش از ۲۱ عملیات نه تنها از جانش ؛ بلکه از کل سرمایه و داراییش که یک مغازه در فریدونکنار بود گذشت ؛ تا بتواند با پولش سوله های بتنی سنگر رزمندگان را فراهم کند...او هم از مالش گذشت و هم از جانش.... .
🌹سخته دیگه...!!! عزیزت ، قامت رشید بره و پیکر صغیر برگرده... . 📆 ۱۳۷۴_ های جگرگوشه هایشان را بعد سالها کردند... . https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌹علی اکبر رفتن و ؛ علی اصغر برگشتن ؛ یعنی همین عکس .... . 🔹وقتی رسیدی همه جا ، نسیم کربلا پیچید ، تو مگه کجا بود ...!!! . (( ۲۵ )) . https://eitaa.com/gordanshidhadi
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 چقدر ناز نماز می‌خواندید... انگار در آن بیابان ها با چشم سر خدا را می‌دیدند... . 🎥 برای اولین بار_ بازی ویژه ۲۵ در خط مقدم ... . https://eitaa.com/gordanshidhadi
🌹 . ▪️اسمش‌سیف اله شیعه زاده بود.متولد سال ۱۳۴۸ محمودآباد مازندران,روستای ولم.۵ بردار و خواهر بودن.دو ساله که بود مادرش را از دست داد و پدرش ازدواج مجدد کرد و بدلیل ناتوانی مالی اش برای نگهداری فرزندانش؛پسر بزرگتر پیش پدر ماند، دو برادر و خواهر به سرپرستی ۲ خانواده درآمدند و سیف اله ۲ساله بهمراه خواهر ۴ساله اش به کانون نگهداری بهزیستی شهرستان آمل سپرده شدند. . ▪️سیف‌الله و خواهرش به مدت ۷ سال در بهزیستی آمل زندگی کردند و بعد به بهزیستی مشهد انتقال یافتند و طی این سال‌ها یک بار هیچ خانواده‌ و بستگانی به دیدن آنها نیامد‌ند. در واقع سیف اله تا زمان حیاتش برادر و خواهرهای خود را ندیده بود. در پرورشگاه مشهد به مدت ۱سال نگهداری شدند که براساس یک تصمیم‌گیری دختران را به پرورشگاه تهران انتقال دادند و پسران را به تربیت‌حیدریه و سیف‌الله از خواهرش جدا شد. . ▪️تا سن ۱۴ سالگی در پرورشگاه بود تا اینکه عمویش سرپرستی سیف اله را بعهده گرفت و تا سن ۱۶ سالگی او در خانه ی عمو بود تا اینکه تصمیم گرفت به جبهه برود.یک ماه در کردستان بود تا اینکه در جاده سروآباد یکی از روستاهای شهر مریوان بدست منافقان کومله به شهادت رسید.سیف اله را با طرق مختلف شکنجه داده بودند، از آتش سیگار، کابل داغ گرفته تا آب جوش و این شکنجه با شلیک تیر از ناحیه گردن بر سرش به پایان رسید که منجر به شهادتش شد.خواهرش میگفت :زمانی که وی را به منزل‌مان آوردیم در هنگام آخرین بدرقه از شهید با لمس بدنش هنوز آن تاول‌ها را با پوست دستم احساس می‌کردم.🇮🇷🌷 .
🌊 شب و روز سختی بود... چهارم دی ماه ۱۳۶۵ را می‌گویم... منافقین کار خودشون رو کردند عملیات لو رفته بود ، خیلی ها رفقاشون جا موندند ، ۱۷۵ غواص رو زنده به گور کردند ، اصلا کربلایی بود کربلای چهار .... . ▫️ رفقا ۳۴۸ نفر از عزیزان لشکر ویژه ۲۵ کربلا در این عملیات بشهادت رسیدند.نمیدونم امروز از کدوم عزیز بگیم 😔🥀🕊 . https://eitaa.com/gordanshidhadi