بدترین جایِ داستانم با تو اونجایی بود که من نمیخواستم از دستت بدم، درحالی که تو اصلا برایِ من نبودی!
هدایت شده از سکرِ یک نِگآه ؛
بدترین حس؟! تلاش میکنم فراموشش کنم، درحالی که هنوز متظرشم.
من گریه میکنم و هنوز کسی که منو به گریه انداخته، دوست دارم.
هیچوقت نمیتونم ببخشم، انقدر درد داشت که تو خیابون، توی خواب، جلوی دوستهام گریه کردم.
هر کار کردم یه شب بعدِ فکر کردن بهت خوابم بگیره
هرکار کردم ولی تورو یادم نمیره