eitaa logo
گریز
178 دنبال‌کننده
2 عکس
2 ویدیو
0 فایل
شعر ارتباط @Khak_mgh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله النور حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف تحت الطاف حضرت بقیه الله الاعظم (عج) توفیق یار شد تا همزمان با میلاد کریم اهل البیت حسن ابن الزهرا(ع) در راستای تعظیم شعائر الله و به قصد تعجیل در ظهور امام عصر(عج) های منظوم جمعی از شعرا جهت بهره مندی هر چه بهتر دوستداران آل الله در این کانال به اشتراک گذاشته شود. باشد که اسباب رضایت حضرتش فراهم آید. @goriz_128
"هواللطیف" بهار زندگی‌ام آشنایی حسن است کبوتر دل زارم هوایی حسن است نگو به خاطر خشکیِ خاک باریده است دلیل گریه‌ی ابر از جدایی حسن است فقط به گوشه‌ی چشمش جمل به خاک افتاد که را تحمل تیغ آزمایی حسن است جهان که فرصت درک مقام و شانش نیست قیامت است زمان خدایی حسن است النگوی همه‌ی مادران کشور من برای خرج ضریح طلایی حسن است اگر ز غیر تو گوید سزای آن تیغ است زبان که وقف مدیحه‌سرایی حسن است یقین زمان وفاتم می‌آید آن آقا چراغ تربتم از روشنایی حسن است @goriz_128
یا معزالمومنین علیه السلام آیینه تمام نمای خدا حسن (ع) آموزگار مکتب جود و سخا حسن (ع) ما صبح و ظهر و شام گدای حسن شدیم بخشیده است ثروت خود را سه جا حسن (ع) ما در نماز طالب روی خدا شدیم گفتیم در قنوت فقط ربنا حسن (ع) مدح علی ع بگو که بگویم حسن کجاست بالا برنده‌ی در خیبر ابا حسن (ع) تا که زمین زدی شتر آن عجوزه را حیدر بلند گفت که ای مرحبا حسن (ع) از ما هزار لعنت حق نذر عایشه منّا سلام حضرت منان الی حسن (ع) در صلح او قیام حسین است مستتر گفتند یا حسین و شنیدیم یا حسن (ع) قاسم به عرصه رفت و جمل را مرور کرد دارد میان کرببلا رد پا حسن (ع) بیچاره دشمنی که ندانسته آمده است داریم بین کرببلا چندتا حسن (ع) آخر ضریح را به سر شانه می‌بریم حی علی المدینه و حی علی حسن (ع) مدح تو را سرودن و خواندن محال محض این شعر دست بسته کجا و کجا حسن (ع) ما همچنان در اول حرف تو مانده ایم صدها هزار سال دگر مانده تا حسن (ع) @goriz_128
نشسته ام بنویسم غریب یعنی تو قرار هر چه دل بی شکیب یعنی تو میان این همه مرقد میان این همه قبر ز گنبد و ز حرم بی نصیب یعنی تو میان شهر دوباره غریبه ای آمد برای مرد غریبه حبیب یعنی تو اگر چه کفر سخن را درآورم اما برای جود خدایم رقیب یعنی تو نشسته ام بنویسم کسی که کشته شده به خنده‌ی لب آن نانجیب یعنی تو میان کوچه کمک حال مادرت بودی جواب ناله ی امن یجیب یعنی تو توئی تو شاهد زخم نگفته ی مادر برای صورت زخمی طبیب یعنی تو @goriz_128
يا مولا اميرالمؤمنين عليه السلام کسی به غیر علی نیست جانشین علی نماز سجده کند پیش پای دین علی زمان مسخر محض است در رکاب رسول زمانه نقطه‌ی ریزی‌ست در نگین علی گرفت خاتم او را گدا و گفت به خلق جوابِ راست در آید از آستین علی به مُهر سجده‌ی او غبطه می‌خورم هر روز چقدر بوسه گرفته‌ست از جبین علی قسم به خوشه‌ی انگور حک به روی ضریح فرشته‌ها همه هستند خوشه‌چین علی قسم به نقش ضریحش، که می‌دهد انگور هر آنچه را که بکارند در زمین علی یکی به دار ارادت، یکی به داغ غمش خوشا به حال شهیدان راستین علی @goriz_128
یا امیرالمؤمنین    سر الاسراری و دل را با تو همدم میکنم با هوایت سینه ام را باز محرم میکنم در سر خود گر چه فکر آسمان دارم ولی در زمین همچون درختی ریشه محکم میکنم  در زمان مستی ام تو خوشه انگوری بده  باده و میخانه و خم را فراهم میکنم من نماز اینگونه میخوانم،موذن زاده تا  اشهد ان علی گوید کمر خم میکنم هر که شد دیوانه تکلیفی ندارد پیش حق  پس جنونم را به عقل خود مقدم میکنم  قل هو الله و هو الهو و هو الحق شأن تو  من خدا راهم شبیه تو مجسم میکنم    زاهدی از مدح او شد تارک الدنیا ولی  ترک دنیا هیچ من ترک دو عالم میکنم @goriz_128
یا امام حسن علیه السلام هم از ضریح هم از پنجره سراغ گرفتم سراغ از تو و از صحن و از رواق گرفتم نبود آینه کاری هر آنچه بود حسن بود شکستم آینه را از خودم طلاق گرفتم به عکس کوچه و پس کوچه های کرببلا بود دم غروب به دست خودم چراغ گرفتم خوش از زیارت و بیزارم از نگاه نگهبان چقدر اشک از این بغض و اشتیاق گرفتم بسوز چشم که دیدار مشکل است، گمانم... به روی چشم خودم میله های داغ گرفتم چگونه مَحرم دردت شوم، تو سقف نداری من آمدم به مدینه ولی اتاق گرفتم و اربعین چه قدر بغض داشت یاد بقیعت برای چشم خودم برگ ارتزاق گرفتم حسین دید حواسم به صحن خاکی‌ طوباست برات خاک تو را از شه عراق گرفتم @goriz_128
حالا که کار و بار غزل آه و زاری است صحبت سر سرودن ابیات کاری است طبع مرا نسیه بخر ، نقد هم نکن این شعراسیر قافیه ی بیقراری است اینجا به جای بذر کمی خاک کاشتند این نوع باغداری شان انتحاری است من هرچه در حریم تو دیدم ضریح داشت چون اشک زائران تو آیینه کاری است جانم فدای چار قَدِ گنبدی که نیست بی گنبدی ز مادرتان یادگاری است دیدم میان این همه خادم که نیستند زینب برات خادمه ی افتخاری است مانوس با خرابه ای آقا بیا ببین قلبم خراب تر ز مزاری که داری است با کفش روی مضجعتان راه میروند اصلا مگر حریم تو بی کفشداری است؟ درب ورودی حرمت سوخته حسن صحنت به شکل کوچه ی گرد و غباری است @goriz_128
بس که لبریز شد از وصف تو جام کلمات عاجز از مدح تو گردید تمام کلمات شاعران گرچه نوشتند ولی کافی نیست باید از مدح تو خوانند امام کلمات نام تو گرچه بها داده دل دفتر را انقلابی ست ولی بهر نظام کلمات نام معصومه برایت ز لسان الله است به چه شیرین شده این نام به کام کلمات حرف حرف تو بود حرف تمامی حروف شده کامل ز کمال تو کلام کلمات ما خماران خراباتی اکملت لکم دلمان لک زده این هفته بیائیم به قم حرمت را به نظر گشته ام ایراد نداشت صحن آئینه کم از صحن گهرشاد نداشت حاجت خلق روا گشته در اینجا گرچه در و دیوار حرم پنجره فولاد نداشت آمدم بهر گدائی که شدم محو ضریح سینه پر درد ولی درد نه, در یاد نداشت همه فرزند توئیم ای همه را مادر تو چه کسی گفته که دامان تو اولاد نداشت آنکه با ذوق میان حرمت آمده بود وقت رفتن ز فراق تو دل شاد نداشت @goriz_128
تا با توییم منصب و نامی نخواستیم غیر از جواب عرض سلامی نخواستیم جز خادمی صحن گوهرشاد لحظه‌ای از منصب زمانه مقامی نخواستیم تا دانه میخوریم ز دستان زائران ما کفتران کوی تو بامی نخواستیم غم میخوریم و لذت دنیا برای ماست ما غیر غصه‌ی تو طعامی نخواستیم با راه چشم پیش شما حرف میزنیم در بارگاه قدس کلامی نخواستیم آموختیم روز ازل تا دوازده ما شیعیان هفت امامی نخواستیم @goriz_128
از دیار بی تو بودن، بغض و آه آورده ایم ما، گدایی دست بسته پیش شاه آورده ایم دست خالی سوی تو هرگز نمی آید کسی مشتی از شرمندگی ، مشتی گناه آورده ایم ای سلیمان این بضاعت را قبول از ما نما هر کسی شاخ گلی، ما برگ کاه آورده ایم گرد عصیان دامن ما را اگر آلوده کرد در حریم کبریای تو پناه آورده ایم آب سقاخانه ات را قطره‌ای بر ما ببخش تا بشوییم آنچه را از گرد راه آورده ایم @goriz_128
السلام علیک یا جواد الائمه میمیرم آنکه دل به ضریح تو داد را آنکس که رخ به خاک قدومت نهاد را گرچه مرا نسیم حریمت حرم کشاند طوفان نمیبرد من آورده باد را دکان زهد صومعه را تخته میکنم تا واکنم ورودی باب المراد را صدساله راه یک شبه را طی نکرده است زاهد نخوانده جای خدا،« یا جواد» را طفلی که پای منبر تو خواب بوده است تعلیم می دهد روش اجتهاد را از دین فقط به چشم تو ایمان نداشتند آری عذاب کرد خدا قوم عاد را بر چهره ات نقاب زدی و گرفتی از یوسف فروش غم زده وضع کساد را هرکس که اخم بر تو کند، می کند خدا واجب به شعله های جهنم جهاد را احیا مردگان قیامت عجیب نیست اثبات کرده گوشه چشمت معاد را @goriz_128
آن زمانی که عدم روی عدم آوار شد نیستی در نیستی در نیستی تکرار شد نوری آمد روشنای سرزمین تار شد جنت خشکیده ای بیرون زد و پر بار شد یا علی گفتیم و دنیا از عدم بیدار شد نِی عبث میشد اگر آوا و حلقومی نداشت شعر گم میشد اگر ابیات منظومی نداشت دادگاه عاشقی هم هیچ محکومی نداشت زندگانی بی علی معنا و مفهومی نداشت سیزده روز از رجب رد شد که معنادار شد تا علی ساقی‌است من انگور میخواهم چکار ساز دل کوک است پس تنبور میخواهم چکار سوختم از شوق حیدر، گور میخواهم چکار کشته‌ی عشقم، به محشر صور میخواهم چکار خوش به حال عاشقی که از غمت بیمار شد وارث لوح امامت کیست بعد از مصطفی نام حیدر بر زبان جاری‌ست بعد از مصطفی این هیاهوهای باطل چیست بعد از مصطفی لایق منبر نشینی نیست بعد از مصطفی هر کسی مانند بز در کوه تار و مار شد آنقدر عطر بهشت از گلشنت بوییده که آنقدر در چهره ات نور خدا را دیده که آنقدر خاک کف پای تو را بوسیده که آنقدر از نخل الفاط تو خرما چیده که یک رعیت زاده آخر میثم تمار شد گاه اسرار خدا در سینه یک نوکر است این مقامی از مقامات غلامش قنبر است که تمام روزها نقل لبش یا حیدر است هر کسی یک یا علی گفته است بی شک برتر است پیش آن شیخی که عمرش صرف استغفار شد @goriz_128
"هواللطیف" هرکه از داغ شما چشمهٔ زمزم دارد تا ابد در دل خود شور محرم دارد فرض اینکه انس و حرمله آدم باشند سگ دربار شما فخر به آدم دارد عالِمی که به شما رو نزده آدم نیست آدم کوی شما عزت عالَم دارد دم حسین بن علی،بازدمم ثارالله هر که زنده است همین بازدم و دم دارد به غم عشق حسین بن علی دل دادم غم عالم نخورد هرکه همین غم دارد روشناتر بود آن چهره که اشکش جاری است «روی گل تازه از آن است که شبنم دارد»* هرکه از داغ تو گریان نشود دوزخی است هیزم خشک تعلق به جهنم دارد علم مشکی آویخته بالای حرم مثل نخلی است خزان دیده که ماتم دارد کوچه در کوچه گذر کن که به مرقد برسی راه عشق است و چنین کوچهٔ پر خم دارد @goriz_128
ای شاه سر جدا که جهان خاک مقدمت من سال‌هاست مرده ام از داغ و ماتمت اینکه نفس به سینه من مانده یا حسین از شوق چیست غیر عزاداری و دمت من دست رد به سینه خورشید میزنم در انتظار رؤیت ماه محرمت از من خبر دهید به خاک دیار دوست در سینه آرزوست بیایم ببوسمت @goriz_128
از بس که سخت می‌گذرد هجر، گوییا ما سال‌هاست چشم به راه محرمیم @goriz_128
سر تو بینشون دعوا گرفته تو کوفه هرکسی چنتا گرفته بساط نیزه و شمشیر فروشا شنیدم رونق این روزا گرفته نسیم این بیابون بوی خونِ الهی رودلم داغت نمونه دلم شور میزنه داداش رو لب هات چرا انا الیه راجعونِ میشه حسرت برام بوسیدن تو دارم میبینم از حالا تن تو به روی خاکه و پاک میکنه شمر خون شمشیرشو با پیرهن تو @goriz_128
نشست غصه خود را کمی مرور کند قرار نیست از این مرحله عبور کند گشود دفتر نقاشی سه برگش را کشید صفحه به صفحه زمان مرگش را کشید مقنعه اش را شبیه آلاله و دشت کرب و بلا را پر از گل لاله کشید چشمه ای اما به جز سراب نبود رباب(س) خیمه به خیمه دوید و آب نبود و رفت صفحه‌ی بعد و ز سینه آه کشید کنار خیمه یتیمان بی پناه کشید کشید خانه خود را کنار بوته خار کشید اسب علی اکبر بدون سوار و رفت صفحه آخر به روی ناقه نشست که صفحه صفحه‌ی دفتر ز رنج ناقه گسست ز ناقه خورد زمین و چقدر زجر کشید چقدر زجر کشید و چقدر زجر کشید به زیر دفتر خود با تمام درد و خطر نوشت قصه خود را برای رأس پدر قلم؟ دو تکه‌ی خار... دوات؟ خون جگر و خاک سرد بیابان برای او دفتر قلم به لیقه زد و با مرور رنج سفر نوشت بوسه سرخی به گونه های پدر نوشت سیلی و طفلی اسیر، درد کشید نوشت از آنچه که در این مسیر درد کشید قلم دوباره به لیقه زد و نوشت یتیم نوشت غیرت و زن‌های در خرابه مقیم به خواب رفت و خودش را بغل گرفت و گریست عذاب رفت و خودش را بغل گرفت و گریست پدر رسید و در آغوش اوست، ختم کلام تمام زندگی اش شد تمام، نقطه تمام @goriz_128
"هواللطیف" از بسکه دخترت پی مرکب دویده است خون از کنار تاول پایش چکیده است بابا نگاه کن که پس از تو چگونه زجر ما را به روی خار مغیلان کشیده است با یاد خشکی لبت آبی نخورده‌ام از تشنگی است رنگم اگر که پریده است ما دختران طائفه‌ی نور و عفتیم ما را کسی میانه‌ی مردم ندیده است حالا نگاه کن که پس از تو چگونه شمر ما را به سمت بزم شرابش کشیده است اینها تمام لطف سنان است و حرمله مویم سپید گشته و قدم خمیده است از نیزه‌دار رأس تو را پس گرفته‌ام حالا سرت به دامن من آرمیده است @goriz_128
منی که میکشم از داغ سینه آه از دور مرا بگیر که آورده ام پناه از دور به کاسه کاسه‌ی چشمم خوش آمدی ای اشک به غمسرای رعیت رسیده شاه از دور به چشم خیره به گنبد بگو گمان کردم گرفته آینه را رو به روی ماه از دور حسین کیست به جز محرم دل از نزدیک حسین کیست به جز بخشش گناه از دور سکوت کرد و به چشم زهیر دوخت نگاه زهیر عاشق او شد به یک نگاه از دور و دید حر که حسین است باز آغوشش همین که رفت به سویش از اشتباه از دور حسین گفت منم راه رستگاریتان حسین گفت که حی علی الفلاح از دور اشاره کرد به آن سوی دشت ها به حبیب ببین که می‌رسد آهسته یک سپاه از دور و خواهری که همه عمر در کنارش بود رسانده است خودش را به قتلگاه از دور و آن طلوع که نزدیک‌تر ز ماست به ما یقین کنید می‌آید شبی ز راه از دور @goriz_128