.
چون امّت به حاکمی چون یزید مبتلا گشته است»[۵]
شکّ نیست که با وجود امام معصوم، امثال یزید نمی توانند نظام فکری اسلام را نابود سازند؛ چون این نظام در وجود معصوم، تبلور دارد. امّا امثال یزید می توانند مانع از نمود بیرونی این نظام شوند. لذا امام حسین (ع) جان خود را فدا می کند تا اجازه ی چنین کاری را ندهد. چون وقتی فرزند رسول خدا(ص) توسّط یزید کشته شد، دیگر یزید نمی تواند به نام اسلام، حکومت نماید ؛ و مردم نمی پذیرند که او حقیقتاً خلیفه رسول خداست امّا اگر این اتّفاق نمی افتاد، او با نام اسلام، حکومت می کرد و افکار رژیم اموی به عنوان اسلام ترویج می گشت؛ و اسلام حقیقی عملاً از بین می رفت. کما اینکه اگر حضرت علی (ع) برای مصون ماندن از آزارها با ابوبکر بیعت می نمود یا حضرت زهرا(س) در دفاع از حقّ کوتاه می آمد، ما امروز چیزی به نام اسلام راستین در اختیار نداشتیم. آن بزرگواران در برابر ابوبکر چنان رفتار نمودند که مشروعیّت او به عنوان خلیفه رسول خدا(ص) برای همیشه تاریخ، زیر سوال رفت.
البته توجّه شود که امام حسین (ع)، جان خودش را فدای اسلام می کند نه امامت خودش را. امامت، اصل اسلام می باشد؛ و امام معصوم، عین خود اسلام است لذا همان گونه که همه چیز باید فدای اسلام شود، همه چیز باید فدای امامت نیز بشود. امّا امامت قائم به فرد نیست تا با فدا شدن آن فرد، امامت نیز فدا گردد. امام حسین(ع) شخص خود را فدای اسلام نمود، امّا امامتش به امام سجّاد (ع) منتقل گشت.
امروز نیز اگر امر دائر باشد بین حفظ نظام اسلامی و حفظ شخص ولیّ فقیه یا حفظ شخص امام زمان (عج)، حفظ نظام اسلامی، واجب تر است. چرا که با حفظ نظام اسلامی، ولایت نیز حفظ می گردد؛ امّا نه در وجود شخص خاصّی. لذا رسول خدا(ص) از دنیا رفت و جای او را امیرمومنان (ع) گرفت و با رفتن او، اسلام نرفت و به همین ترتیب ائمه(ع) یک به یک به دیار باقی شتافتند و هیچگاه جایشان خالی نماند.
با رفتن شخص امام زمان(عج) نیز خداوند متعال، زمین را خالی از حجّت نمی گذارد. لذا طبق روایات، آنگاه که حضرتش ظهور کرده، مدّتی حکومت نموده و رحلت فرمودند، امام حسین(ع) رجعت نموده و حکومت می کنند. لذا اسلام، قائم به شخص امام نیست؛ بلکه قائم به اصل امامت است.
حقیقت امر این است که امروز و در زمان غیبت معصوم، اسلام در قالب جمهوری اسلامی ایران و نظریّه ولایت فقیه نمودار گشته و در حال به اجرا در آمدن است؛ اگر چه هنوز بسیار فاصله داریم با آن روز که موانع برطرف شوند و اسلام، تمام و کمال به اجرا درآید. ولی به هر حال، امروز اسلام با این نظام شناخته می شود لذا شکست این نظام و آسیب دیدن ولایت فقیه ـ نه شخص ولیّ فقیه ـ مساوی است با شکست اسلام. اگر خدای ناکرده این نظام برافتد، صدها سال طول می کشد تا اسلام راستین بتواند دوباره سر بلند شود. بر همین مبنا بود که امام(ره) فرمودند: «حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمّه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد»[۶]
لذا حفظ نظام اسلامی در اسلام واجب است. البته حفظ نظام اسلامی در هر برهه از زمان به یک شکل بوده است.
امام علی (ع) پس از پیامبر شایسته ترین فرد عالی برای اداره امور جامعه اسلامی بود و در حوزه اسلام بجز پیامبر اسلام(ص) هیچ کس از نظر فضیلت، تقوا، بینش فقهی، قضائی، جهاد و کوشش در راه خدا و سایر صفات عالی انسانی به پای امام علی(ع) نمی رسید. به دلیل همین شایستگی ها، آن حضرت بارها به دستور خدا و توسط پیامبر اسلام(ص) به عنوان رهبر آینده مسلمانان معرفی شده بود که از همه آنها مهمتر جریان «غدیر» است. از این نظر انتظار می رفت که پس از درگذشت پیامبر، بلافاصله علی(ع) زمام امور را در دست گیرد و رهبری مسلمین را ادامه دهد. اما عملا چنین نشد و مسیر خلافت اسلامی پس از پیامبر منحرف گردید و امام علی(ع) از صحنه سیاسی و مرکز تصمیم گیری در ادامه امور جامعه بدور ماند.
امام علی (ع) این انحراف را تحمل نکرد و سکوت در برابر آن را ناروا شمرد و بارها با استدلال ها و احتجاج های متین خود، خلیفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض قرار داد، ولی مرور ایام و سیر حوادث نشان داد که این گونه اعتراض ها چندان سودی ندارد و خلیفه و هوادارانش در حفظ و ادامه قدرت خود مصرند. در این هنگام علی بر سر دو راهی حساس و سرنوشت سازی قرار گرفت: یا می بایست به کمک رجال خاندان رسالت و علاقه مندان راستین خویش که حکومت جدید را مشروع و قانونی نمی دانستند، بپاخیزد و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت را قبضه کند، و یا آنکه وضع موجود را تحمل کرده و در حدود امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظائف خود بپردازد. از آنجا که در رهبری های الهی، قدرت و مقام، هدف نیست بلکه هدف چیزی بالاتر از حفظ مقام و موقعیت است و وجود رهبری برای این است که به هدف تحقق ببخشد، لذا اگر روزی رهبر بر سر دوراهی قرار گرفت و ناگزیر
۲
شد که از میان مقام و هدف، یکی را برگزیند، باید از مقام رهبری دست بردارد و هدف را مقدم تر از حفظ مقام و موقعیت رهبری خویش بشمارد. علی(ع) که با چنین وضعی روبرو شده بود، راه دوم را برگزید. او با ارزیابی اوضاع و احوال جامعه اسلامی به این نتیجه رسید که اگر اصرار به قبضه کردن حکومت و حفظ مقام و موقعیت رهبری خود نماید، وضعی پیش می آید که زحمات پیامبر اسلام و خون های پاکی که در راه این هدف و برای آبیاری نهال اسلام ریخته شده است، به هدر می رود.[۷]
امام در خطبه«شقشقیّه» از این دوراهی دشوار و حساس و رمز انتخاب راه دوم چنین یاد می کند:
من ردای خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن درپیچیدم (و کنار رفتم)، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها(بدون یاور) بپاخیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده اند، صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وامی دارد.
(عاقبت) دیدم بردباری و صبر، به عقل و خرد نزدیکتر است لذا شکیبایی ورزیدم، ولی به کسی می ماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود می دیدم میراثم را به غارت می برند.[۸]
امام به صبر خود در برابر انحراف خلافت اسلامی از مسیر اصلی خود به منظور حفظ اساس اسلام در موارد دیگر نیز اشاره نموده است از آن جمله در آغاز خلافت عثمان که رای شورا به نفع عثمان تمام شد و قدرت به دست وی افتاد، امام رو به دیگر اعضای شورا کرده و فرمود:
خوب می دانید که من از همه کس به خلافت شایسته ترم. به خداسوگند تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبه راه باشد و در هم نریزد، و به غیر از من به دیگری ستم نشود، همچنان مدارا خواهم کرد.[۹]
لذا امیر المومنین(ع) برای بقای اسلام و حفظ نظام اسلامی و عدم هرج و مرج در جامعه اسلامی، ۲۵ سال سکوت اختیار کرد و از حق خودش به خاطر عدم حضور و خواست مردم صرف نظر کرد. بلافاصله در دوران حکومت خودش حفظ نظام را در مقابله با معاویه و طاغوت دانست.
یکی از نخستین اقدامات امام علی(ع) پس از بیعت مردم برای آغاز اصلاحات، برکنار کردن کارگزاران عثمان بود ولی سیاستمداران علاقه مند به امام(ع)، بر کناری معاویه و ابو موسی اشعری را به مصلحت نمی دانستند.
روی این جهت سرانجام با توضیحات بسیار و وساطت های مالک اشتر، امام (ع) با ابقای ابو موسی موافقت کرد؛ امّا در مورد معاویه، هر چه برای قانع کردن علی(ع) تلاش کردند، نتیجه ای نداشت و ایشان، ابقای او بر حکومت شام را حتی برای یک لحظه روا ندانست.
حال سوال این است آیا از نظر سیاسی بهتر نبود امام علی (ع) معاویه را در آغاز حکومت خود، ابقاء می کرد تا حاکمیتش استقرار یابد و معاویه، همراه اهل شام با او بیعت کند و بعد، او را عزل می کرد تا جنگ صفّینْ پیش نمی آمد و حکومت اسلامی به رهبری او تداوم می یافت؟
در پاسخ به این سوال باید گفت:
اولا: امیر مومنان(ع)، شرایط آن روز را می دانست که معاویه به هیچ وجه با وی بیعت نمی کند، گرچه او را بر حکومت شام ابقا نماید؛ چرا که معاویه، کینه های کهنی داشت که شتر در آن، زانو می زَد؛[۱۰] چرا که امام علی(ع) در صدر اسلام، حنظله برادر معاویه و دایی اش ولید و جدّش عتبه را به خاطر کفرشان یک جا به هلاکت رساند بود.[۱۱]
با همه این کینه ها، از طرفی هم این احتمال می رفت که معاویه، حکم امام علی (ع) بر ابقای خویش را، برای شامیان بخوانَد و موقعیت خود را نزد آنان، محکم سازد و در ذهن آنان جای دهد که:«اگر او شایسته حکومت نبود، علی (ع) او را ابقا نمی کرد». آن گاه در بیعت با امام به مخالفت می پرداخت و از آن، سر باز می زد و آن گاه در مخالفت و سرکشی، قوی تر می شد.
در زمان امام حسن (ع) هم به خاطر عدم حضور و همراهی مردم و سرداران سپاه و به خاطر حفظ و بقای اسلام و نظام اسلامی با معاویه صلح کرد. بیعت یکپارچه مردم کوفه و نمایندگان قبیله های مختلف در مسجد کوفه در روز بیست و یکم ماه رمضان سال چهلم هجرت بعد از شهادت مولی الموحدین (ع) وحشت بزرگی در دل معاویه و حاکمان شام پدید آورد. آنان احساس کردند توطئه ترور آن بزرگمرد به طرفداران اهل بیت عصمت و طهارت عزمی راسخ تر بخشیده است و آنان را در استمرار راه خویش مصمم تر ساخته است.
معاویه، با شنیدن اخبار فوق، یاران و نزدیکان خویش همچون عمروعاص، قیس بن اشعث، ولید بن عقبه و عتبة بن ابی سفیان و ... را فرا خواند، نشستی تشکیل داد و درباره چگونگی برخورد با حکومت تازه پای امام حسن (ع) و براندازی آن با آنان به مشورت پرداخت او گفت: چنانچه اندیشه ای اساسی جهت براندازی حکومت علوی نکنید، برای همیشه با تهدید مواجه خواهیم بود. پس از سخنان معاویه شورا برگزار شد. رهاورد این نشست تصمیم های زیر بود که اقداماتی انجام بدهند لذا جاسوسانی را جهت اغتشاش و آشوب و ایجاد نا امنی فرستادند و نیروهای ارشد نظامی و لشکریان امام مجتبی (ع) مانند
۳
عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد را تطمیع و تهدید کردند و جنگ روانی تمام عیار علیه کارگزاران صالح و متعهد و دلسوز آن حضرت در شهرهای مختلف به راه انداختند و اقدامات دیگری هم انجام دادند.
لذا به خاطر این توطئه ها و نبود یار و یاور حضرت به خاطر بقا اسلام و حفظ اسلام مجبور به صلح با معاویه شد.
امام مجتبی (ع) فرمود: سوگند به خدا، من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم، مگر بدان سبب که یارانی برای نبرد با او نیافتم. چنانچه همراهانی می داشتم، شب و روز با وی(معاویه) جنگ می کردم و (آنقدر) به نبرد علیه او ادامه می دادم تا خداوند بین ما حکم کند.
امام حسن مجتبی (ع) می دانستند چنانچه جنگ شروع شود، معاویه همه دوستان اهل بیت (ع) را خواهد کشت. از این رو فرمود: انی خشیت ان یجتث المسلمون عن وجه الارض فاردت ان یکون للدین ناعی. من ترسیدم ریشه مسلمانان از روی زمین کنده شود، خواستم، برای پاسداری و حفاظت از دین، نگاهبانی باقی بماند. و در جای دیگر فرمود: فصالحت بقیا علی شیعتنا خاصة من القتل، فرایت دفع هذه الحروب الی یوم ما فان الله کل یوم هو فی شان. حفاظت شیعه از نابودی و کشته شدن، مرا ناگزیر به مصالحه ساخت. پس مناسب دیدم جنگ را به روزی دیگر واگذارم. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهی هر روز به گونه ای است و باید آن را انجام دهد.[۱۲]
امام حسین (ع) نیز در کربلا بعد از سرکار آمدن یزید برخلاف پدرش که ظاهر اسلام را حفظ کرده بود پایبند به ظاهر اسلام هم نبود برای احیای اسلام و برپایی حکومت و نظام اسلامی همه هستی خودش را فدا کرد.
امام حسین (ع) با هدف احیای دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد؛ در مرحله نخست ـ اگر ممکن است ـ با تشکیل حکومت اسلامی و در غیر این صورت، با شهادت خود و یارانش به مقصود بزرگ خود برسد.
به هر حال، می بایست دین از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را زنده کرد و چه کسی سزاوارتر از فرزند رسول خداست که پیش گام چنین حرکتی شود.
امام حسین (ع) نخست با این جمله: «وَ عَلَی الاِسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّهُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ»؛ زمانی که امّت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزیدشود، باید فاتحه اسلام را خواند.[۱۳] تصریح کرد که با وجود خلیفه ای همچون یزید، فاتحه اسلام خوانده است و دیگر امیدی به بقای دین خدا در حکومت یزید نمی رود.
همچنین در نامه ای به جمعی از بزرگان بصره به بدعتهای موجود در جامعه اشاره کرده، و هدفش را از قیام بر ضدّ حکومت یزید، احیای سنّت و مبارزه با بدعتها معرّفی می کند. می فرماید:
«وَ اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلی کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ(صلی الله علیه وآله) فَاِنَّ السُّنَّهَ قَدْ اُمِیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلی وَ تُطِیعُوا اَمْرِی، اَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ»؛ من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا می خوانم؛ چرا که (این گروه) سنّت پیامبر را از بین برده و بدعت در دین را احیا کردند. اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت می کنم.[۱۴]
آن گاه که در مسیر کربلا با «فرزدق» ملاقات می کند، به روشنی از بدعتها و خلاف کاری های حاکمان شام و قیام برای نصرت دین خدا سخن می گوید:
«یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هوُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَة الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَة الرَّحْمانِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ، وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ، وَ اسْتَاْثَرُوا فِی اَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینَ، وَ اَنَا اَوْلی مَنْ قامَ بِنُصْرَهِ دِینِ اللهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِهِ، وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ، لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا»؛ ای فرزدق! اینان گروهی اند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهی را از بین بردند، باده ها نوشیدند و دارایی های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.[۱۵]
تعبیراتی با این مضمون، در کلمات و خطابه های امام حسین (ع) بسیار دیده می شود. این مطلب را با جمله دیگری از آن حضرت پایان می دهیم:
امام (ع) در خطبه ای که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حرّ ایراد کرد، فرمود:
«اَلا تَرَوْنَ اِلَی الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَی الْباطِلِ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُوْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً»؛ آیا نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد، در چنین شرایطی بر مومن لازم است مشتاق دیدار پروردگارش (شهادت) باشد.[۱۶]
امام حسین (ع) با این کلمات هم هدف خویش را از قیام و حرکتش بیان می کند و هم آمادگی خویش را برای شهادت در طریق مبارزه با باطل و احیای دین خدا اعلام می دارد.
بنابراین، روشن است که یکی از اهداف
۴
مهمّ قیام امام حسین (ع) احیای دین خدا، مبارزه با بدعت ها و مفاسد دستگاه بنی امیّه و رهایی اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در این راه موفّقیّت بزرگی نصیب آن حضرت شد، هر چند آن حضرت و یاران باوفایش به شهادت رسیدند، ولی تکانی به افکار خفته مسلمین دادند و لرزه بر اندام حکومت جبّاران افکندند، در نتیجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهای نهضت نبوی(صلی الله علیه وآله) جلوگیری کردند و مسلمانان را از حیرت و گمراهی نجات دادند.
در زیارت معروف اربعین می خوانیم: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَة وَحَیْرَةِ الضَّلالَة»؛ او (حسین) خون پاکش را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهی نجات دهد.(منبع: جماران)
[۱]. صحیفه امام؛ ج۱۵؛ ص: ۳۶۵
[۲] صحیفه امام ،ج۲۰، ص۴۵۲
[۳] صحیفه امام ج۱۹ ص ۱۵۳
[۴] صحیفه امام ج۲۱ص ۴۰۳
[۵] بحار الأنوار،ج۴۴،ص۳۲۶
[۶] صحیفه امام ،ج۲۰،ص۱۷۶
[۷]. برگرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله
[۸]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۳
[۹]. نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۷۴
[۱۰]. کنایه از این که هیچ گاه با یکدیگر از درِ سازش وارد نمی شوند.
[۱۱] . برگرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله
[۱۲]. مجله فرهنگ کوثر دی۱۳۷۷، شماره ۲۲ صلح امام حسن (ع) ضامن بقای اسلام
[۱۳].ملهوف (لهوف)، ص ۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۶
[۱۴]. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۶۶ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۴۰.
[۱۵].تذکرة الخواص، ص ۲۱۷-۲۱۸.
[۱۶]. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۵ و بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱
۵
.
امام زمان عج فرمودند:هوای کشورتان را داریم
❄️ در زمان جنگ جهانی اول، هجوم دولت های روس و انگلیس به کشور اوج گرفته بود و آیت الله نائینی بسیار نگران و پریشان که وضع شیعیان به کجا می رسد. در همین موقعیت شبی به امام عصر ارواحنافداه متوسل شده و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند...
✅ در عالم رویا می بینند: دیواری است به شكل نقشه ایران شكست برداشته و در حال افتادن است در زیر این دیوار یك عده زن و بچه نشسته اند و نزدیك است دیوار بر سر اینها خراب شود.مرحوم نائینی رحمه الله علیه وقتی این صحنه را می بیند به قدری نگران می شود كه فریاد می زند و می گوید : خدایا این وضع به كجا خواهد انجامید؟
🔰 در این حال می بیند كه حضرت ولی عصر(ع) تشریف آوردند و انگشت مباركشان را به طرف دیواری كه خم شده و در حال افتادن بود گرفتند و آن را بلند كردند و دومرتبه سر جایش قرار دادند و بعد فرمودند:
«اینجا شیعه خانه ماست، می شکند، خم می شود، خطر هست، ولی ما نمیگذاریم سقوط كند ما نگهش می داریم.»
#ما_امام_زمان_داریم
#امام_زمان
📙 ملاقات با امام عصر عج صفحه ی صد و سی و هفت
.
1_1236891073.mp3
5.6M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
🌸 #امیرالمؤمنین (ع)
💐دوباره صحن چشای عاشق
🎤 #محمد_فصولی
👏 #سرود
دوباره صحن چشای عاشق
شده دریایی دریایی دریایی
دوباره قلبو دل مجننونم
شده زهرایی زهرایی زهرایی
دوباره امشب شب میلادو
شب رؤیایی رؤیایی رؤیایی
از آسمونا دوباره ستاره میباره
آمنه توی دامنش چه دلبری داره
ماه ربیع رسیده و بهار خوبی هاست
ماه خوشی شیعه ی حیدر کراره
تو عشق ولی اللهی
مولایی مولایی مولایی
آقا تو رسول اللهی
مولایی مولایی مولایی
****
قناری امشب ز شوق و شادی
غزل میخونه میخونه میخونه
سحاب رحمت رسیده بازم
شب بارونه بارونه بارونه
شب میلاد امام صادق
دلم مجنونه مجنونه مجنونه
عزیز زهرا صاحب این دلِ شیدامه
مدینه و صحن و حرم همیشه رویامه
سال دیگه توی بقیع بپا میشه جشنی
خدا میدونه همه آرزوی دنیامه
صحن و بارِگاه میسازیم
یا مولا یا مولا یا مولا
ایوون طلا میسازیم
یا مولا یا مولا یا مولا
توعشق عشق ولی اللهی مولایی
آقا تو رسول اللهی
مولایی
****
تموم دنیا اینو میدونن
علی آقامه آقامه آقامه
فقط یک گوشه نگاه حیدر
همه دنیامه دنیامه دنیامه
حالا که زهرا برام مادر شد
علی بابامه بابامه بابامه
دوریِ از صحن نجف شده عذابِ من
تو محشرم با علیه حساب کتاب من
نکیر و منکر که میآن میون قبر اونجا
هرچی میپرسن یاعلی میشه جواب من
یا حیدر روی لبهامه
آقامه آقامه آقامه
درمون همه دردامه
آقامه آقامه آقامه
https://eitaa.com/emame3vom/68907
.
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام #فضائل
#در_محضر_علما
#جنگ_جمل
#مناظره
🔷🔶 #درایت_یا_روایت؟!
👈🏼 در عصر شیخ مفید (رضواناللهتعالیعلیه)، یکی از علمای بزرگ مکتب خلفا، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام #قاضی_عبدالجبار خوانده میشد.
روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.
🔻 پس از لحظهای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه میدهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما کنم؟»
بپرس.
شیخ مفید:
این حدیثی که شیعیان روایت میکنند که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) در صحرای غدیر، درباره حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی مولای اوست».
آیا این حدیث صحیح است و یا اینکه شیعه آن را به دروغ ساخته است؟
این روایت،صحیح است.
شیخ مفید:
منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟
منظور، آقائی و اولویّت است.
🔻 شیخ مفید:
اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبرـ صلّی الله علیه وآله ـ، علیـ علیهالسّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنیها بین شیعه و سنّی برای چیست؟
🔻 قاضی گفت:
ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمیکند!!
🔻 شیخ مفید:
شما درباره این حدیث چه میگویید که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله)، در شأن حضرت علی (علیهالسّلام) فرمودند:
«یَا عَلیُّ حَرْبُك حَرْبِی وَسِلْمُك سِلمِی»، ای علی! جنگ تو، جنگ من است، و صلح تو، صلح من است.
این حدیث، صحیح است.
شیخ مفید: بنابراین آنانکه جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خداـ صلّی اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.
ای برادر! آنها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.
🔻 شیخ مفید:
جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در اینکه پدید آورندگان جنگ، توبه کردهاند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمیکند!
🔻 قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»
گفت من خادم شما محمّدبن محمّدبن نعمان هستم.
قاضی هماندم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید...
📚 مجالس المؤمنین، ج۱ ص۲۰۰_۲۰۱ (مجلس پنجم)
🔆 #مطالبنابدرمنبر
.
400-07-28 rafiee tafsir 207 baghareh dar ertebat ba laylatolmabit - vahdat beyn moslemin~1.mp3
7.77M
🔖منبر کامل 🔖
#استاد_رفیعی
💠 وحدت میان مسلمین💠
#هفته_وحدت
‼️ مهرماه ۱۴۰۰
🕌 حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
#میلاد_رسول_الله
1_36327580.mp3
8.72M
🔖منبر کامل 🔖
🎙استاد #رفیعی
🔸موضوع: چهارده نکته کلیدی درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
🔸حجم: 8.3 مگابایت
#میلاد_پیامبر_اکرم
.
ما دوتا شاخهایم از یه درخت
باغبونِ همیشهمون یکیه
یه کمی بینمون تفاوت هست
ولی در اصل، ریشهمون یکیه
دشمنامون تبربهدست، دارن
بین ما اختلاف میندازن
چون که از وحدت ما میترسن
بینمون هی شکاف میندازن
میفرستن کلاغهاشونو
روو دوتا شاخه قارقار کنن
هی تفاوتهامونو جار بزنن
ما رو به تفرقه دچار کنن
ریشهی اون درخت اسلامه
من و تو اون دو شاخهایم رفیق!
ما توی اصل و ریشه مشترکیم
اختلاف من و تو نیست عمیق
تا حالا از خودت نپرسیدی
این همه تفرقه به سود کیه؟
هرکجا بین ما تنش افتاد
اونی که پشت پرده بوده کیه؟
قوم شیطانصفت قسم خوردن
دین پیغمبرو شکست بدن
اگه غافل بشیم میبازیم
دشمنامون زیاد و متّحدن
پس بیا ای برادر خوبم!
تا باهم متحد بشیم و قوی
متمسک به ریسمان خدا
متعهد به سیرهی نبوی
#علی_سلیمیان✍
#وحدت
#ایران
.