تصویری
🕌 #زیارت_عاشورا 7️⃣
🏴 دستهای آلوده به خون #امام_حسین علیهالسلام به روایت زیارت عاشورا
#محرم
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
#اصحاب
🔆 زخمی باران سنگ : #عابس بن ابی شبیب شاکری
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
.
#دروازه_ساعات
🏴 الشام الشام الشام
اسارت اهلبیت علیهمالسلام در شام از سختترین مصائبی بود که بر آنها روا شد که ذکر وقایع آن اشک هر انسانی را در میآورد.
✍🏻 ام كلثوم نزد شمر رفت و فرمود: از تو تقاضايى دارم.
گفت: چه تقاضايى؟
فرمود: چون ما را وارد شهر كردى، به دروازهاى ببرى كه تماشاگر كمترى داشته باشد و به آنان [مأموران] بگو كه سرها را از ميان كجاوهها بيرون ببرند و از ما دور كنند؛ زيرا از بس ما را به اين حال ديدند، خوار شديم.
شمر در پاسخ تقاضاى او دستور داد سرها را بر نيزه كرده و در وسط كجاوهها ببرند و در چنين وضعيتى آنان را در ميان مردم بگردانند. تا آنكه به دروازه دمشق رسيدند و بر پلّههاى مسجد جامع همان جايى كه اسيران را نگه مىداشتند، ايستادند.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج6، ص99.
#أَیْنَ_الطّالِبُ_بِدَمِ_الْمَقْتُولِ_بِکَرْبَلاءَ
......
✍🏻 ابن سعد نقل میکند: آنان (اسرای کربلا) را درحالى كه با ريسمان بسته شده بودند، بر یزید وارد كردند. چون در مقابلش ايستادند، على بن الحسين علیهالسلام به او فرمود: اى يزيد تو را به خدا سوگند، درباره رسول خدا چه گمان دارى؟ اگر ما را چنين بسته به ريسمان مىديد، آيا دلش بر ما نمىسوخت؟ پس يزيد فرمان داد ريسمان را قطع كردند و آثار شكست در وى پديدار شد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۱۴۴.
.........
✍🏻 راوی نقل می کند: در شام یزید فرزندان پيامبر را همانند اسيران ترك و روم بر پلكان مسجد نگه داشت. سپس آنان را در خرابهای جاى داد كه نه از گرما حفظشان مىكرد و نه از سرما؛ به طورى كه صورتهايشان پوست انداخت و رنگهايشان تغيير كرد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۲۴۳.
.............
🏴 الشام 6️⃣
✍🏻 قطب راوندى میگويد: چون رئيس يهود بر يزيد وارد شد، گفت: اين سر كيست؟
گفت: سر يك شورشى است.
گفت: او كيست؟
گفت: حسين (علیهالسلام).
گفت: پسر چه كسى است؟
گفت: پسر على(علیهالسلام).
گفت: مادرش كسيت؟
گفت: فاطمه (علیهاالسلام).
گفت: فاطمه(علیهاالسلام) كيست؟
گفت: دختر محمد (صلیاللهعلیهوآله).
گفت: پيغمبرتان؟!
گفت: آرى.
گفت: خداوند به شما پاداش خير ندهد! ديروز پيامبرتان بود و امروز پسر دخترش را كشتيد؟ واى بر تو، ميان من و داود (علیهالسلام) هفتاد و چند پدر فاصله هست. باز هم هر وقت يهوديان مرا مىبينند، تعظيم مىكنند. آن گاه بر روى طشت خم شد و سر را بوسيد و گفت: گواهى مىدهم كه خدايى جز اللّه نيست و اين كه جدّ تو رسول خدا است و بيرون رفت. پس يزيد فرمان به قتل وى داد.
📚 جمعی از نویسندگان، با کاروان حسینی، بینش، ج۶، ص۱۷۸.
#شام
.............
🔆 سریال متنی وقایع اسارت در شام، قسمت 3️⃣
✍🏻 سهل بن سعد میگوید: به سوى بيت المقدس، روانه شدم و به شام رفتم. ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويختهاند و شاد و خوشحالاند و زنانى هم پيش آنان، دف و طبل مىزنند. با خود گفتم: شايد شاميان، عيدى دارند كه آن را نمىشناسيم.
ديدم مردمى سخن مىگويند. گفتم: اى مردم! آيا شما در شام، عيدى داريد كه ما آن را نمىشناسيم؟! گفتند: اى پيرمرد ! تو را غريبه مىبينيم؟ گفتم : من سهل بن سعد هستم . پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله را ديدهام و از او حديث شنيدهام.
گفتند: اى سهل! آيا تعجب نمىكنى كه آسمان، خون نمىبارد و زمين، ساكنانش را فرو نمىبرد؟ گفتم: چرا اين گونه شود؟
گفتند: اين ، سر حسين (علیهالسلام) از خاندان پيامبر خدا است كه آن را از سرزمين عراق به شام هديه مىبرند و اكنون مىرسد.
گفتم : شگفتا! سر حسين (علیهالسلام) را هديه مىبرند و مردم، خوشحالى مىكنند؟!
📚 ری شهری، دانشنامه امام حسین علیه السلام، دارالحدیث، ج8، ص247.
.