eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
540 ویدیو
767 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. یا من اسمه دواء و ذکره شفاء -------- شدم آشنای دعای کمیل گرفتم صفای دعای کمیل به درگاه مولای خود آمدم گدایم گدای دعای کمیل به لب ها خدایا خدایای من به حنجر نوای دعای کمیل معطر کنم دیده و قلب خویش به گلواژه های دعای کمیل شده شاملم لطف پروردگار من و این عطای دعای کمیل دهد بال پرواز بر جان من هماره صدای دعای کمیل خدا از ره لطف انداخته به دوشم ردای دعای کمیل به سمت حریم شکسته دلان روم پا به پای دعای کمیل دل خسته ی خویش آورده ام به دارالشفای دعای کمیل گنهکارم و دارم امید من به عفو خدای دعای کمیل بخوانم خدا را من از ابتدا و تا انتهای دعای کمیل چو " یاسر " نفس می کشم دایما" به زیر لوای دعای کمیل یاسر✍ @gorizhaayemaddahi .
. ماه رسالت و ولا ماه ربیع الاول است ماه طلوع انما ماه ربیع الاول است ماه ولا و ماه دین ماه هدایت و یقین ماه رهایی از خطا ماه ربیع الاول است ماه علی و فاطمه ماه نوا و زمزمه ماه کرامت و سخا ماه ربیع الاول است ماه امام مجتبی ماه عزیز مرتضی ماه بهار مصطفی ماه ربیع الاول است ماه حسین و زینب و ماه طلوع مکتب و ماه رسول کبریا ماه ربیع الاول است ماه نبی ، مه حسن ، ماه گل و مه چمن ماه تجلی وفا ماه ربیع الاول است ماه خزان غنچه و ، ماه مسیر کوچه و ماه وقوع صد بلا ماه ربیع الاول است ماه جنون و ماه دل ماه دوباره آه دل ماه نوای لاله ها ماه ربیع الاول است ماه شهادت حسن ماه خزان یاسمن ماه غم آور عزا ماه ربیع الاول است ماه نسیم رحمت و ماه شمیم عزت و ماه نزول هر عطا ماه ربیع الاول است ماه طلوع صبح نور آینه دار هر سرور ماه ز غم شدن رها ماه ربیع الاول است ماه ولادت نبی ماه تجلی علی ماه بهار آشنا ماه ربیع الاول است ماه شکوه اهل دین ماه رسول آخرین ماه صداقت و صفا ماه ربیع الاول است ماه امید سائلان ماه وصال بیدلان ماه صلابت و بقا ماه ربیع الاول است ماه امامت گل و ماه به گل توسل و ماه حدیث هل اتی ماه ربیع الاول است ماه امام عاشقان ماه پیام عاشقان ماه طلوع مقتدا ماه ربیع الاول است ماه ولی کردگار آن گل سرخ انتظار ماه نگار جانفزا ماه ربیع الاول است ماه عروج انبیا ماه تمام اولیا ماه علی مرتضی ماه ربیع الاول است ماه نیاز "یاسر" و ، ماه فروغ خاطر و ماه تبار مصطفی ماه ربیع الاول است ** «یاسر»✍ @emame3vom 👇
. دعای اَمِّ داوُد و انتظار فرج ------- لا اِلهَ اِلّا هُو ذُوالْجَلالِ وَالْاِکْرام عاشق رخ یارم ، عاشقم ولی گمنام یا مُغیِث و یا مُغْنِی بی قرارم ادرکنی بی تو دل پُر آشوب و با تو دل شود آرام یا جَواد و یا باری ، سوزم از فراق آری معتکف اگر بودم جویمت در این ایّام یا سَمیع و یا باعِث یا حَکیِم و یا وارِث منتظر تو را شیعه منتظر تو را اسلام أَیْنَ صاحِبُ الْبُرهان خسته ام من از هجران عاشق جگر خونی می دهد تو را پیغام هم فراق تو در دل هم وصال تو بر دل مانده ام دو دل آیا می رسم به آن هنگام خوانده ام به اشک و آه اِنَّما یُریِدُاللّه کی پس از غم هجران وصل خود کند اعلام عاشقی خزان ، غمگین - تا رسد گل یاسین خوانده سوره طاها خوانده سوره اِنْعام تا نفس به تن باقیست آشنای من ساقیست مست عشق او دارد بهر وصل او الزام آمده کنون یارب روز ماتم زینب ماتمی که مرغ دل از غمش فتد در دام با که گویم این غم را این حدیث ماتم را برده دشمنش او را در میان خاص و عام بعد کربلا ای دل همرکابِ با محمل غرق غم فَرا رویش شهر کوفه بود و شام تا رسد به سامانش بین بی قرارانش «یاسر» شکسته دل می برد مدامش نام ** «یاسر» ١٧ بهمن ١۴٠١ .
. در پرتو ماه شعبان می برد ما را به دریا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم دل شود همرنگ طوبا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه حق ماه سعادت ، ماه لبریز از ولادت ماه مِهر آل طاها ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه روشن بخشِ جانها ماه عطر ارغوان ها ماهِ بودن در تماشا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه لبخند ولایت ماه عشقِ بی نهایت ماه تابش ، ماه رؤیا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم جلوه ی انوار قرآن تابش خورشیدِ ایمان رویش گلهای زیبا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه دل در آسمان ها ماه جان در بوستان ها ماه گل در دشت و صحرا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه ایمان ماه سرمد ماه دین ماه محمّد ماه حیدر ماه زهرا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه ثاراللّه ، بنگر عشق را دلخواه بنگر از افق گردیده پیدا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم دیده و دل همسفر بین تابش سبزِ قمر بین جلوه گر شد ماه دلها ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه سرسبزِ امامت ، ماه سرتاسر کرامت ماه تابان ، ماه رخشا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه خورشید زمانه ماه صبح بی کرانه ماهِ در آئینه پویا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم ماه منجی ماه مهدی ماه دل همراهِ مهدی ماه خورشیدِ شکوفا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم نیمه ی ماه است امّا ماهِ کامل گشت پیدا در چنین ماهِ دل آرا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم یارِ ما از ره رسیده از رُخش سر زد سپیده آمده آن ماه سیما ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم روحِ خوش عهدی ست این گل حضرت مهدی ست این گل دل کند او را تمنّا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم یارِ ما گوهر گرفته پرده از رخ بر گرفته کرده نورانی جهان را ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم عدل و داد آمد بپا خیر ، ای دل از راهِ وفا خیز گشت تفسیرِ تولّا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم جاریِ کوثر دو چشمش غرقِ در گوهر دو چشمش عشق را آورده مولا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم از وجودِ نازنین اش ، وز قدوم بی قرین اش یک جهان گل دارد اینجا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم سامرا صبحِ ازل شد کامِ ما غرقِ عسل شد "یاسر" او را گشته جویا ماه شَعبانُ الْمُعَظَّم oo "یاسر"✍ .
. ای ماهِ شبِ دیده ی بیدار کجایی دارم ز فراقت دل خونبار کجایی می گریم و می سوزم و می نالم ازین هجر ای غمزده را سید و سالار کجایی محروم منم من که ندیدم رخ ماهت ای روشنی راه شب تار کجایی گفتم عرفات است و به وصلت برسم من افسوس میسر نشد این کار ، کجایی افسوس نشد هم نفس چشم تو گردم ای چشم تو از عاطفه سرشار کجایی مگذار که نادیده رخت  بگذرم اینجا بگذار ببینم رخت ای یار کجایی در این شب آدینه دلم آینه دار است تا آن که ببیند ز تو رخسار کجایی رنجورترین عاشقم اما شود ای دوست وصل تو طبیب دل بیمار کجایی با اشک تو می رفت دلم جانب کوفه تا با تو کند گریه ی بسیار ، کجایی ریزد ز رخ حضرت مسلم غم و غربت آنجا که زده تکیه به دیوار ، کجایی افتاد تن غرقه بخونش بروی خاک بردند سرش را به سر دار  کجایی “یاسر” ز  پی ات  آمده تا نور بگیرد ای روی تو آیینه ی گلزار کجایی منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام از شبستان دو ابروی کمانش برسد لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که تو هم آمده باشی و اذانش برسد یعقوب نداری که به این هجر بسوزد حق داری که از غیبت خود باز نگردی ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست با کلبه ی احزان خودت باز چه کردی میخواهم از این هجر بگویم ،نفسی نیست اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟ ای حضرت خورشید که در پرده ی ابری تا کی به شب تیره تو در فکر نبردی چشمی به نبودت نرسیدست ، که تر نیست کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟ ای درد که عمریست به زندان زمینی ای داغ قدیمی ، تو چرا تازه نگردی؟ امسال گذشت و به تماشا نرسیدیم صد حیف ، زمستان سپری شد به چه سردی ای چاه نشینی که به کنعان نرسیدی از گرگ صفت ها تو چرا شکوه نکردی؟ ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن برحال عاشقان خرابت نظاره کن پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن خورشید آسمان علی، ماه فاطمه شام سیاهِ بخت مرا پر ستاره کن بنگر چه آمده به سرم از فراق تو زخم دل شکستۀ ما را شماره کن ما از نفس فتاده و در راه مانده ایم ما را به روی مرکب لطفت سواره کن ای سایۀ عنایت تو بر سر همه بر سائل شکسته نگاهی دوباره کن باید عریضه ای نویسم برای تو خواهی بخوان تو نامۀ من… یا که پاره کن رسیده ام به چه جایی… کسی چه می داند رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند میان مایی و با ما غریبه ای… افسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند تمام روز و شبت را همیشه تنهایی «اسیر ثانیه هایی» کسی چه می داند برای مردم شهری که با تو بد کردند چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند تو خود برای ظهورت مصمّمی اما نمی شود که بیایی کسی چه می داند کسی اگرچه نداند خدا که می داند فقط معطل مایی کسی چه می داند اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست… تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند وقت است که از چهره‌ی خود پرده گشایی «تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی» اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران «چون عودم و از سوختنم نیست رهایی» «من در قفس بال و پر خویش اسیرم» ای کاش تو یکبار به بالین من آیی در بنده‌نوازی و بزرگی تو شک نیست من خوب نیاموختم آداب گدایی عمری‌ست که ما منتظر آمدنت، نه تو منتظر لحظه‌ی برگشتن مایی می‌خواستم از ماتم دل با تو بگویم از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی امشب شده‌ای زائر آن تربت پنهان؟ یا زائر دلسوخته‌ی کرب‌و‌بلایی ای پرسشِ بی‌پاسخِ هر جمعه‌ی عشّاق آقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟ علیه_السلام .
. ی معلی -------- می وزد عطر رخ یار ز بین الحرمین می دمد جلوه ی دلدار ز بین الحرمین سهم دلدادگی ات از حرم کرب وبلاست توشه ی خویش تو بردار ز بین الحرمین گاه از داغ ابالفضل و گهی یاد حسین دیده و دل شده خونبار ز بین الحرمین می شود از غم گلگون مه و مهر وفا لاله گون پهنه ی رخسار ز بین الحرمین می نشیند ز دو سو گرد عزا بر رویم همچو گل در غم گلزار ز بین الحرمین هر دل شیفته در کوی غمش منزل کرد می زند شیون بسیار ز بین الحرمین دل در اینجا بگذارد به وفاداری عشق هر که آمد پی دیدار ز بین الحرمین خاطراتی که تو را جانب جنت ببرد بر دل خویش تو بسپار ز بین الحرمین مثل عباس فدایی بشوی بهر حسین ای وجودت همه ایثار ز بین الحرمین می شوی اهل بهشت و به جنان می شکفی می شوی تا که پدیدار ز بین الحرمین در گلستان ولایت که پر از عشق و صفاست می شکوفد دل زوار ز بین الحرمین می رود "یاسر" دلخسته و یک گل ز جنان می برد با دلش انگار ز بین الحرمین ** «یاسر» .
استغاثه با در . . . . . . . دستم بگیر ای تو پناه همیشگی با یک نگاه، مثل نگاه همیشگی مویم سفید گشته ولیکن شکسته دل سویت رسید نامه سیاه همیشگی این بنده ی حقیر که دارد فغان چنین آورده است حال تباه همیشگی شب های قدر آمد و من غرق محنتم دارم هنوز جرم و گناه همیشگی چشم انتظار مانده ام ای صاحب الزمان دارم ز هجر ناله و آه همیشگی این دل، دل صبور به همراه اشک و آه دنبال توست خسته ز راه همیشگی درمانده ایم کوی تو را برگزیده ایم این کوی توست پناهگاه همیشگی تیغی شکافت فرق علی را به سجده گاه در خون فتاد جلوه ی ماه همیشگی افتاده بود در دل محراب غرق خون گفت ای اله، ای تو گواه همیشگی در سجده گاه عشق، علی گشت رستگار این مرگ سرخ بوده رفاه همیشگی «یاسر» ز اشک آینه آورده ای به کف چون اشک ماست نور پگاه همیشگی OO «یاسر»✍ .
. نیمه رمضان با (عج) برای دیدنِ رویت همیشه ایده ای دارم بیا مولا که از هجرت دلِ رنجیده ای دارم بیا بگذار بر روی دو چشمم پای خود مولا که بهرِ خاکِ پایت من همیشه دیده ای دارم به خاک افتاده ام با چهره ی گلگون ، درین میدان ز تیرِ هجرِ تو چشمِ به خون غلتیده ای دارم همه فهمیده اند این حالِ زارم را ز هجرانت خدا را شُکر ، یارانِ چنین فهمیده ای دارم گذشتن از گناه و دوری از نفْس و رها از غیر برای وصلِ تو راهِ چنین پیچیده ای دارم اگر می سوزم و می نالم و می گریم از هجرت کنارِ خویش ، یارانِ سخن سنجیده ای دارم خدا بخشیده از لطفش مرا مِهرِ تو ای مولا خوشم این که چنین مهرِ خدا بخشیده ای دارم در امشب چهره ی ماهِ حسن می تابد و من هم دو چشمِ خود به سوی طلعتِ تابیده ای دارم گلِ باغِ کرامت شد شکوفا ، من درین فرصت برای عرضِ تبریکش ، صنوبر چیده ای دارم چو "یاسر" از معطّر یاس های چشمِ دلدارم به جای شعر اینجا غنچه ی خندیده ای دارم oo "یاسر"✍ .
. میزبان خداست در ماهِ صیام ای جان مهمان خدا هستیم با جان و تنی ویران مهمان خدا هستیم بیرون شده از دریا ، وز موجِ تلاطُم ها در ساحلی از احسان مهمان خدا هستیم بی پشت و پناه امّا با روی سیاه امّا در پاک ترین دوران مهمان خدا هستیم ما دستِ طلب داریم دلخسته و بیماریم اکنون ز پی درمان مهمان خدا هستیم بی قدر و بها ماییم محتاجِ عطا ماییم با دیده ی اشک افشان مهمان خدا هستیم از جرم و خطا لبریز از جور و جفا لبریز چون خیلِ گنهکاران مهمان خدا هستیم ای کاش ببخشاید بر عفو بیفزاید گر بی سر و بی سامان مهمان خدا هستیم درمانده و حیرانیم از کرده پشیمانیم چون سائل و چون سلطان مهمان خدا هستیم نومید ازین در ، نه دلخون و مکدّر ، نه ما و کرم سبحان مهمان خدا هستیم ما دیده براهِ یار دل داده به آن دلدار با آتشی از هجران مهمان خدا هستیم دل ، کرب و بلا رفته دنبالِ شِفا رفته یعنی که درین توفان مهمان خدا هستیم شاهی که به خون خفته با زخمِ فزون خفته ما از غمِ او گریان ، مهمان خدا هستیم در باطن و در ظاهر غم نیست به دل "یاسر" زیرا که درین بُحران مهمان خدا هستیم oo "یاسر"✍ .
. در آستان رحمت دوست گردیده ایم بر تو پناهنده یا مُجیر با آن که بوده ایم سرافکنده یا مُجیر افتاده ایم و زار ، تَعالَیْتَ یاٰ کَریم ما سائلیم پیش تو بخشنده یا مُجیر در کوله بار ماست پُر از جرم ما ولی از کار خویشتن همه شرمنده یا مُجیر نور امید می دمد از مهربانی ات ای چلچراغ لطف تو تابنده یا مُجیر دستان من تهی ست ، تهی تر ز هر کویر بر من ببار چشمه ی جوشنده یا مُجیر دستی بر آر و دستِ گنهکار من بگیر آری بگیر دستی ازین بنده یا مُجیر ما از گناه خانه خرابیم و بی قرار ای هرچه را که هست تو سازنده یا مُجیر اکنون رسیده ایم ، تَعالَیْتَ یاٰ سلام بگذر که هست مِهر تو تابنده یا مُجیر بر بندگانِ خویش کرامت کنی مدام ای بی نیاز ، لطف تو پاینده یا مُجیر "یاسر" گرفت آنچه فرستادی اش ز مِهر ای چشمه سار جاری و زاینده یا ** «یاسر» .
. بسم الله النور ... ای نور به هر درگاه سبحانک یا الله روشنگر مهر و ماه سبحانک یا الله درمانده ام و خسته دل بر کرمت بسته دارم اثری جانکاه سبحانک یا الله ای جود تو همچون کوه بخشندگی ات انبوه این کوه تو و این کاه سبحانک یا الله یارب تو پناهم ده نوری به نگاهم ده افتاده دلم در چاه سبحانک یا الله دل خونم و می بارم ، اشکی که به رخ دارم شد با غم دل همراه سبحانک یا الله با جرم و گناه خود با حال تباه خود لبریز شدم از آه سبحانک یا الله دل را که سیه کردم از بس که گنه کردم دستم ز تو شد کوتاه سبحانک یا الله ای قعر و قعود از تو ، ای ملک وجود از تو ای بر همه عالم شاه سبحانک یا الله ای نام خوشت گلشن وی از همه کس بر من آگاه تر از آگاه سبحانک یا الله "یاسر" تو ز ایمانت ، با این همه عصیانت بخشش ز خدا می خواه سبحانک یا الله ** «یاسر» ✍ .
. در طریق الی الله رسد شب های احیا و دعا آماده ای آیا به قرآن و مناجات و دعا دل داده ای آیا عبادت انعکاس یک تحوّل در دلت باشد مهیّا کرده ای آئينه و سجّاده ای آیا به درگاه بلند کبریا اخلاص باید برد برای یک قنوت بی ریا اِستاده ای آیا خداوند از تو می خواهد که عاشق باشی ای مؤمن به پیشانی تو مُهر عاشقی بنهاده ای آیا عبادت عاشقانه ، عارفانه ، بی ریا باید تو داری این چنین معیارهای ساده ای آیا مسیر وصل را پیموده ای حتّی به یک لحظه فرا روی خودت دیدی تو اصلا" جاده ای آیا به یاد سائلانِ مانده از ره بوده ای یک دم به فکر مردم افتاده هم ، افتاده ای آیا شود از باده ی تطهیر قلبت آسمان پویا بکف بگرفته ای «یاسر» تو اینسان باده ای آیا ** «یاسر»✍ .
. اِنّا اَنْزَلْنا فی لَیْلَةِ الْقَدْر ..... -------- سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ مه نور سلام ای خستگان را وادی طور سلام ای لَیْلَةِ الْقَدْرِ دل انگیز سلام ای از خدا و عشق لبریز سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ مناجات شب فیض و تمنّای ملاقات سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ عبادت شب جود و شب کسب سعادت سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ ای شب نور شب وصل و شب دلهای مهجور سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ درخشان شب وصل و وصال روی جانان سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ کرامت شب غفران ، شب اشک و ندامت سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ دل زار شب جود و کرامت های بسیار سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ شفاخیز شب لطف خداوندِ خطا ریز سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ تمنّا تمنّا از خداوند تعالا سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ خطا پوش چراغ روشن شب های خاموش سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ دل آگاه انیس دردمندان در سحرگاه سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ الهی شبِ بیرون شدن از هر تباهی سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ فقیران رهایی بخش ما خیل اسیران سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ ولایت شبِ بر بندگان لطف و عنایت سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ علی جو علی گفتم ، علی گویم علی گو سلام ای لَیْلَةُ الْقَدْرِ خداوند مَبُر از «یاسرِ» دل خسته پیوند ** «یاسر» .
. خورشید ولایت تمام عشق و ایمانم علی بن ابی طالب نسیم صبح تابانم علی بن ابی طالب شعاع روی ماه او طلوعی از نگاه او تجلی کرده در جانم علی بن ابی طالب از آن سوی افق یاران شبیه آیه ی قرآن نشسته روی چشمانم علی بن ابی طالب بود از عشق منظورم بود نُورٌ عَلی نُورم بود خورشید رخشانم علی بن ابی طالب دمیده جلوه ی خالق وَ ما اَدْراکَ مَاالطّارِق مرا بنگر که حیرانم علی بن ابی طالب بود آئينه ی گردون بود وَالتِّینِ وَالزَّیْتُون بود آیات رحمانم علی بن ابی طالب بود فی اَحْسَنِ تَقْویم ازو حق می کند تکریم که باشد نور یزدانم علی بن ابی طالب علی نَصْرُ مِّنَ الله و علی بر بندگان شاه و بود وارسته سلطانم علی بن ابی طالب ازو فتح و ظفر دارم ازو شمس و قمر دارم که باشد جان جانانم علی بن ابی طالب علی شَمسُ الضُّحای من علی آب بقای من بود ساحل به توفانم علی بن ابی طالب شروع عَلَّمَ الْقُرآن طلوع قِسْطِ وَالْمیزان فروغ پاک بُرهانم علی بن ابی طالب علی عالی علی اعلا علی آئینه ی طاها وَلیُّ اللهِ سبحانم علی بن ابی طالب بدان اَلسّابِقُون او را بخوان اَلْمُؤمِنُون او را بود باغ گل افشانم علی بن ابی طالب علی تفسیر ایمان و ، علی وَالْفَجْرِ قرآن و چه ایمان و چه قرآنم علی بن ابی طالب به نور رَبِّکَ اْلاَعْلی ببین جَهْرَ وَ مایَخْفی چه پیدا و چه پنهانم علی بن ابی طالب به عشقش در تکاپویم نمک پرورده ی اویم به لطفش داده احسانم علی بن ابی طالب چو «یاسر» آسمان جویم افق را بیکران پویم به هستی داده سامانم علی بن ابی طالب ** محمود تاری «یاسر» ١٣ بهمن ١۴٠١ --------- پاورقی ها : وَ ما اَدْراکَ مَاالطّارِق و تو چه می دانی چیزی که در شب پدیدار می شود ، چیست - سوره طارق فی اَحْسَنِ تَقْویم در نیکوترین نظم آفریدیم - سوره تین شَمْسُ الضُّحی خورشید و گسترش روشنی اش ، سوره شمس عَلَّمَ الْقرآن ، قرآن را تعلیم داد قِسْطِ وَالْمیزان ، عدالت و ترازو ، سوره الرحمن اَلسّابِقُونَ السّابِقُون پیشی گیرندگان( به اعمال نیک) که پیشی گیرندگان( به رحمت و آمرزش) اند. سوره واقعه رَبِّکَ اْلاَعْلی ، پروردگار بلند مرتبه اِلّا ماشاءَاللّهُ ، اِنُّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ مایَخْفی جز آنچه را خدا بخواهد ، که او آشکار و آنچه را پنهان است ، می داند. سوره اَعْلی ✍ .
. با مدد از لسان الغیب عاشقان ماه مناجات و دعا آخر شد ماه مهمانی حق ، ماه عطا آخر شد می رود نهر به نهر آب بقا  برخیزید ماه نوشیدن این آب بقا آخر شد گرچه غفران الهی همه دم هست ولی ماه بخشندگی جرم و خطا آخر شد ماه پر فیض صیام آمده پایان  یاران کرم و لطف خداوند کجا آخر شد در تقرب به خدا بود دل ما ، افسوس ماه شبهای دل انگیز خدا آخر شد ماه شبهای مناجات و عبادات گذشت ماه شبهای پر از شور و نوا آخر شد آخرین بار  " ابو حمزه " بخوانید امشب مجلس شورِ دعاهای شما آخر شد روزی از عرش فراخوان عبادت دادند آمد از عرش دگر باره ندا  ،  آخر شد رفت ماه رمضان ، ماه بهار دل ها فصلی از تابش انوار صفا آخر شد عید فطر آمد و آورد پیامی ما را کس نپرسد سحر عشق چرا آخر شد کربلا چهره ای از آینه بر خاک نشست گوئیا عمر همه آینه ها آخر شد تا که سرها به سر نیزه بر آمد  گفتند عمر گلها همه در کرب و بلا آخر شد بغض فریاد مرا "یاسر" دل خسته نوشت آه ای عالمیان عهد و وفا آخر شد . . . . . . . «یاسر»✍ .
126.1K
. ما و غم بقیع جان های ما خدایا در آتش فراق است قبر چهار معصوم بی صحن و بی رواق است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی عطر و نسیم جنّت در تربت بقیع است جاری سرشک شیعه از غربت بقیع است ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی یاران ازین جنایت شد سینه غرقِ شیون آبادی حرم را ویرانه کرده دشمن ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ای دل بسوز اکنون ای سینه باش نالان زیرا بقیع مظلوم از کینه گشته ویران ما و نوای ماتم ، ما و غم خدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی بنگر به دست دشمن تخریب آن حرم را بر اهل بیت عصمت این ظلم و این ستم را ما و نوای ماتم ، ما و غم جدایی فریاد ما چنین است، یابن الحسن کجایی ** ✍ .
. بعضی ها نام من مسلمان و کافری همه کارم باطنم پُر از کفر و ادعای دین دارم از تب مسلمانی ریش دارم و تسبیح گاه بر زبان ذکری می رود ز گفتارم دکمه های پیراهن بسته تا بُن حنجر وا نمی کنم آن را گرچه داده آزارم از برای هر کاری استخاره در کار است ظاهرا" خدا جویم ، باطنا" ریاکارم صبح شنبه تا جمعه هیئت و بساطی هست رفتنِ به هیئت ها عادت است و کردارم روزها همه هیئت شب که می شود هیئت هیئتی شده شغلم دائما" در این کارم دائما" ازین هیئت می روم به آن هیئت من ز صنف بی کاران عضو تیم انکارم ✍ .
. و غبارروبی بقاع متبرکه بهار های امید طلوع امیدند امام زادگان به دل ها نویدند امام زادگان شَبیه درخشیدن آفتاب به هستی دمیدند امام زادگان بجز روشنایی از آنان مَجو که صبح سپیدند امام زادگان اگر لاله روییده از قبرشان تماما" شهیدند امام زادگان ز هر کار بسته گره وا کنند به هر در کلیدند امام زادگان چو خورشیدِ صبح و چو ماهِ سحر به دل ها دمیدند امام زادگان        بیا دل به سوی صداقت ببر        ز درگاهشان فیض رحمت ببر بیایید و رو سمت عزّت کنید دل از خاکشان غرق رحمت کنید بیایید و با صد امید و ادب خدا را در اینجا عبادت کنید ز خاکِ درِ این تبار شریف همه کسب نور و شرافت کنید شما خادم آل طاها شدید به درگاهشان گر که خدمت کنید وجود شما کربلایی شود اگر قبرشان را زیارت کنید به این پاره های تن فاطمه همه عرضِ عشق و ارادت کنید        دل از باغ جنّت همه می برند        که اینان همه آل پیغمبرند ** «یاسر»✍ حرم امامزادگان همزمان با دهه کرامت .
. خیلی دوست دارم --------- بار دگر آمده سائلی به کویت آمده امّا شده مستِ عطر و بویت نبیند اینجا بجز از لطف و کرامت نیفتد از زبان من نام نکویت آمدم و گدای این کویم به وادی عشق تو آهویم ببین کنون به ذکر یا هویم همیشه با خود این چنین گویم امام رضا بنده نوازی کن ... ساکن درگاه تو شد کبوتر دل مِهر تو شد در همه جا همسفر دل خورده گِره با حرمَت رشته ی جانم جذب ضریح تو شده چشمِ تر دل پنجره فولاد تو را دیدم دیدم و با عشق تو بوسیدم حرف دل و گفتم و نالیدم پیرُهن عشق تو پوشیدم امام رضا بنده نوازی کن ... آقا ضریح تو مرا کرده هوایی داده به من بال و پر خوب رهایی رها شدم از حرم پاک تو مولا گشته ز لطف تو دلم کرب و بلایی آقا به جان مادرت زهرا عنایتی کن به دلم حالا لطف تو شد شامل حال من فدای لطف و کرمت مولا امام رضا بنده نوازی کن ... ** «یاسر»✍ . مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
. امام رضا (ع) : هیچ فرزندی در اسلام با برکت تر از او ( ) برای شیعیان ما زاده نشده است ، منتخب میزان الحکمه ص ۹۳ ......... نُه فلک خیمه زده سمت نگاه تو جواد می درخشد به زمین چهره ماه تو جواد برکت می چکد از دست کریمانه ی تو جود و احسان تو گردیده گواه تو جواد بی پناهان همه در سایه ی لطفت آرام عشق هم آمده اکنون به پناه تو جواد ای تو شفاف تر از زمزم و کوثر مولا این منم تشنه ی خورشید پگاه تو جواد آخَرالْاَمْر بهشتی شود از مرحمتت هر که آمد ز ره شوق به راه تو جواد می شود یوسف کنعانی بازار امید هر که افتاد در این عرصه به چاه تو جواد بس که دیدی تو جفا از همه سو در عمرت مانده بر آینه ها سرخی آه تو جواد دشمن خانگی ات کشت تو را از ره کین کس نپرسید چه بوده ست گناه تو جواد ای امیر صف عشاق کرم کن ، " یاسر " در دو عالم بشود جزءِ سپاه تو جواد ،،،،،،،،،، «یاسر»✍ .
. مصطفی دارد نغمه ی زیبا والِ مَنْ والا عادِ مَنْ عادا یا علی مولا ... این غدیر است و دل بصیر است و حیدر کرّار بی نظیر است و هم وزیر است و هم امیر است و هم بهشت ما ، هم بُوَد طوبا یا علی مولا ... بشنوید اکنون گفته ی احمد بعدِ من باشد مرتضی مقصد ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّد در مَوَدّت او ، شد ذَوِالْقُرْبا یا علی مولا ... من رسولِ حق او شهِ والا او بُوَد هارون این منم موسی احمد و حیدر یک درخت امّا سائِرُ النّاسِ ، شَجَرٍ شَتّی یا علی مولا ... این تویی مولا بر جهان حاکم نام زیبایت می برم دائم با تو می گویم لَوْمَةُ لائِم با تواَم امروز ، با منی فردا یا علی مولا ... ای که تو مولا منبع حِلْمی علم تو باشد فوق هر علمی حَرْبُکَ حَرْبیِ سِلْمُکَ سِلْمیِ حَوْلیِ فِی الْجَنَّه ، گفته ی طاها یا علی مولا ... از نبی باشد این سخن با ماه مهر او دارد هر دلِ آگاه من رَسُولُ الله او وَلیِ الله من همه گنجم ، او همه دریا یا علی مولا ... این علی باشد چشمه ی رحمت سِرِّ هر علم و سِرِّ هر حکمت معنی نور و معنی عصمت کعبه ی جان‌ها ، قبله ی دلها یا علی مولا ... هر نَفَس بر گو یا علی یا حق حق بُوَد با او او بُوَد با حق با علی آری گشته پویا حق قلبِ حق جویم ، یا علی گفتا یا علی مولا ... آفتاب است و بوتراب است و آسمان با او هم رکاب است و در گلستان ها چون گلاب است و عطر هر لاله ، در دل صحرا یا علی مولا ... مردِ محراب و مردِ میدان ها مردِ ایثار و مردِ احسان ها مردِ دریا و مردِ توفان ها این علی حق را ، می کند احیا یا علی مولا ... فاتحِ خیبر بت شکن باشد حیدر صفدر بت شکن باشد نَفْسِ پیغمبر بت شکن باشد زاده ی کعبه ، بشکند بت را یا علی مولا ... قلبِ حق جویان بی قرارِ او اقتدارِ دین اقتدارِ او تیغِ مرحَب کُش ذُوالْفقارِ او او امام است و ، او امیرِ ما یا علی مولا ... هم بُوَد اوّل هم بُوَد آخِر هم بُوَد باطن هم بُوَد ظاهر هم بُوَد فاتح هم بُوَد قادر هم بُوَد دین و هم بُوَد تقوا یا علی مولا ... **** «یاسر»✍ .
هدایت شده از امام حسین ع
AUD-20220808-WA0054.opus
148.6K
‍ ‍ . ----------- هفت آسمان را در غم نوشتند از بهر زینب ماتم نوشتند دیده خونبار است - زینب عزادار است بهر حسین خود - مشتاق دیدار است ای حسین جانم حسین حسین جانم رأسی که یاران لبریز نور است گاهی به نی ، گه کنج تنور است خواهری امشب - دارد فغان بر لب ریزد به دامانش - از چشم او کوکب ای حسین جانم حسین حسین جانم گفتا غم خود با این عبارت رأس تو بر نی من در اسارت بین اسیران را - چشمان گریان را زن های در ماتم - طفلان نالان را ای حسین جانم حسین حسین جانم بنگر تو بر ما ای پور زهرا دشمن به ما زد زخم زبان ها ای مرا جانان - خورشید جاویدان ما را عدو برده - در گوشه ی زندان ای حسین جانم حسین حسین جانم ** ١۴٠١ / ۵ / ٢١ مشابه سبک فوق خوانده می‌شود .ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/66527 .
. رضا رضا گفتم و بی قرارم به یاد تو خون شده قلب زارم مشهد تو بهشت قلب خسته مرقد تو زمزم و چشمه سارم شد دل من ، آهوی صحرای امام هشتم آمده ام ، پابوس تو مثل تموم مردم مرغ دلم ، ز دست تو گرفته آب و دونه طایر جان ، خورده ز دستِ کرم تو گندم رضا رضا ، رضا رضا، رضا رضا یا مولا 00 رضا رضا کوی تواَم وطن شد ضریح تو قبله ی جان من شد ببین دلم توی حرم رسیده با حرمت آینه هم سخن شد گشته رضا ، پنجره فولاد تو قبله گاهم گنبد تو ، آینه دار همه مهر و ماهم رسونده ام ، تا که دلم را به حریم پاکت گشوده شد ، سمت حرم پنجره ی نگاهم رضا رضا ، رضا رضا ، رضا رضا یا مولا 00 ✍ 👇