eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ جناب زهیر بن القین - بخش دوم پیش از این به دو دلیل ثابت شد، جناب پیش از پیوستن به لشکر امام حسین علیه السلام، عثمانی نبود. 1️⃣ انتساب او به قبیلۀ بود که او را زهیر بن القین معرفی کرده اند. 2️⃣ حرکت سریع او از مراسم حج به سوی کوفه بود که نشان می داد آنچه که گفته شده که او خود را از امام حسین علیه السلام دور نگه می داشت، نادرست است. در این پست دو دلیل دیگر در اثبات این موضوع بیان خواهد شد. 3️⃣ پس از آنکه زهیر با امام حسین علیه السلام دیدار نمود، به نزد هم کاروانیان خود بازگشت و به آنها گفت که می خواهد به امام حسین علیه السلام ملحق شود. در خلال این صحبت ها به آنها گفت که می خواهم خاطره ای را برای شما بیان کنم. وی خاطره را چنین تعریف کرد: 🔸🔸 «قَالَ [زهیر] لِأَصْحَابِهِ مَنْ أَحَبَّ مِنْكُمْ أَنْ يَتْبَعَنِي وَ إِلَّا فَهُوَ آخَرُ الْعَهْدِ- إِنِّي سَأُحَدِّثُكُمْ حَدِيثاً: إِنَّا غَزَوْنَا بَلَنجَر فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ أَصَبْنَا غَنَائِمَ فَقَالَ لَنَا سَلْمَانُ الباهِليُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَ فَرِحْتُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ أَصَبْتُمْ مِنَ الْغَنَائِمِ قُلْنَا نَعَمْ فَقَالَ إِذَا أَدْرَكْتُمْ شَبَابَ آلِ مُحَمَّدِ فَكُونُوا أَشَدَّ فَرَحاً بِقِتَالِكُمْ مَعَهُمْ مِمَّا أَصَبْتُمُ الْيَوْمَ مِنَ الْغَنَائِمِ فَأَمَّا أَنَا فَأَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّه‏» 🔹🔹 «زهیر به همراهیانش گفت: هر کس از شما که می خواهد با من بیاید، وگرنه این آخرین دیدار من با شما است. می خواهم خاطره ای برایتان بگویم: با سلمان باهِلی در فتح بَلَنجَر (شهری در ترکیه امروزی) حضور داشتم و آنجا را فتح کردیم و غنیمت های فراوانی به دست آوردیم. از این پیروزی بسیار خوشحال بودیم که سلمان باهلی از ما پرسید که آیا از این فتح مسرور هستید؟ گفتیم آری. او به ما گفت: «اگر سید شباب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم را درک نمودید، از یاری نمودن او بسی از امروز خوشحال تر باشید. حال من شما را به خدا می سپارم». 📖 شیخ مفید، الارشاد، ج 2، 73-74؛ طبری، تاریخ، ج 5، ص 396-397؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج 1، ص 225؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 277-278؛ البکری الاندلسی، معجم ما استعجم، ج 1، ص 276. لازم به ذکر است که منابع این جمله را با اختلافات بسیار کمی نقل کرده اند. این جملات جناب زهیر نشان می دهد که او از مدتها قبل به اینکه باید سید شباب آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم را یاری کند، اطلاع داشت. تنها مصداق سید شباب آل محمد در آن دوران، حضرت سید الشهدا علیه السلام بودند. در واقع او از مدتها پیش می دانست که روزی خواهد رسید که باید امام حسین علیه السلام را یاری کند. 4️⃣ بنا به گزارش تمامی منابع امام حسین علیه السلام، جناب بن مظاهر را فرماندۀ (جناح چپ) و جناب زهیر را فرمانده (جناح راست) منصوب نمودند. ⬅️ آیا قابل تصور است کسی که تا چندی پیش از عثمانیان (دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام) بود، فرماندۀ لشکر امام حسین شود؟ در اینجا نمی خواهم ـ خدای نا کرده ـ علم غیب حضرت سید الشهداء علیه السلام را منکر شوم. چرا که اعتقاد به علم غیب امام علیه السلام از مسلّمات اعتقادی و ضروری مذهب شیعه است و هیچ شبهه ای در آن نبوده و بنده نیز ندارم. با حساب عادی و بر اساس علوم نظامی عرض می کنم که قابل تصور نیست جناب زهیر بن القین پیش از عاشورا عثمانی بوده و در طی چند روز به چنین مقام و اعتمادپذیری برسد که فرماندهی لشکر امام حسین علیه السلام را در دست بگیرد. ⬅️ می توان چنین نتیجه گرفت زهیر از مدت ها پیش، به امامت اهل بیت علیهم السلام اعتقاد داشت و سید الشهدا علیه السلام به او اعتماد کامل داشتند. لذا او را در این مقام خطیر قرار دادند. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #اصحاب 🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِیِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكا
. 🔸🔶《السَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا حَبِيبَ‌ بنَ‌ مُظاهِرِ الأَسَدِىٖ‌ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅امام حسین(ع) وقتی به کربلا رسید، نامه ای به در کوفه نوشت. 📋《بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ(ع) إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ! أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ(ص) فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً》 ♦️به نام خداوند بخشنده و مهربان! از حسین بن علی(ع) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی! ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر می دانی! پس اگر می خواهی ما را یاری کنی، سریع خودت را به کربلا برسان!(۱) حبیب بعد از دریافت نامه، به همراه مسلم بن عوسجه، از کوفه به سوی امام حسین(ع) رهسپار شد و روزها از چشم جاسوسان و مأموران ابن زیاد پنهان می‌شدند و شبها حرکت می‌کردند، سرانجام روز هفتم محرم، در کربلا، به کاروان امام(ع) پیوستند.(۲) حبیب با رسیدن به کربلا همین که مشاهده نمود یاوران امام اندک و دشمنان او بسیارند، به امام حسین(ع) عرض کرد : در این نزدیکی، قبیله‌ای از «بنی اسد» هستند، اگر اجازه دهید پیش آن‌ها رفته، آنان را به یاری شما دعوت کنم، شاید خداوند هدایتشان کند. بعد از اینکه حضرت(ع) اجازه داد، با عجله خود را به آنان رسانید و شروع به نصیحت و موعظه کرد، اما عمرسعد با فرستادن سپاهی، مانع از پیوستن آنان به امام(ع) شد.(۳) در صبح روز عاشورا، امام حسین(ع) حبیب را فرمانده جناح چپ و زهیر بن قین را در جناح راست و حضرت ابوالفضل(ع) را با پرچم در قلب لشکر قرار داد. حبیب با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر می‌زد. حبیب در میدان این چنین رجز خواند : 📋《اقْسِمُ لَوْ کُنَّا لَکُمْ أَعْداداً، أَوْ شَطْرَکُمْ وَلَّیْتُمْ الأَکْتاداً، یا شَرِّ قَوْمٍ حَسَباً وَآداً، وَشَرَّهُمْ قَدْعُلِمُوا أَنْداداً، وَیا أَشَدَّ مَعْشَرٍ عِناداً》 ♦️به خدا سوگند! اگر ما به شمار شما یا نیمی از شما بودیم، گروه گروه فراری می‌شدید ای بدترین مردم از نظر نسب و ریشه و نیرو! دانسته شد که از لحاظ پستی و دنائت، همه مانند هم هستید. و ای گروهی که از تمام مردم عناد و دشمنی‌تان بیشتر و شدیدتر است.(۴) تا اینکه در حین رزم شخصی به نام بُدیل بن صریم به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. امام حسین(ع) خود را به بالین او رساند در حالی که حبیب به امام(ع) عرض کرد : 📋《أَحْتَسِبُ نَفْسِي وَ حُمَاةَ أَصْحَابِي》 ♦️پاداش خود و یاران حامی خود را، از خدای تعالی انتظار می‌برم.(۵) قبیله بنی اسد که در نزدیکی کربلا به سر می بردند، هنگام دفن شهیدان کربلا، را، که از بزرگان و مورد احترام آنان بود، در نزدیکی متری قبر امام حسین(ع) به طور مستقل و جداگانه به خاک سپردند. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : در عشق بازی از طفولیت نجیب است یار غریبی های مولای غریب است   یک بار هم در کودکی جان داده بهرش او زنده با انفاس یار و بوی سیب است   این پیر میدان دار مستان در حقیقت بیمار عشق است و حسین او را طبیب است   او مز ی مردن برایش را چشیده حالا چنین بر کنج میدان بی شکیب است   موی سفیدش تشنۀ خون است آری او دومین تصویر از شیب الخضیب است   پیر است اما شیر، پیرش هم شجاع است این عاشق دلداه عنوانش حبیب است   در کوی رندان پیش افتاده است در عشق در سر هوای یاری خَدّالتریب است   از بین زوار حریم شاه او هم از این شکوه عشق بازی با نصیب است 👤علی پور 📚منابع : ۱)مکاتیب الائمه میانجی، ج۳، ص۱۴۵ ۲)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۵ ۳)الفتوح ابن‌اعثم کوفی، ج۵، ص۹۰ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۷ ۵)سفینه البحار محدث قمی، ج۲، ص۲۷ .