.
#حجاج
#مبدل_السیئات_بالحسنات
آنگاه که حضرت داود علیه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و کثرت مردم را در عرفات مشاهده کرد، بالای کوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نیاز شد.
چون از مناسک حج فارغ شد، جبرئیل به نزد او آمد و گفت :
ای داود! پروردگارت می فرماید: چرا بالای کوه رفتی ؟ آیا گمان کردی که صدائی به سبب صدای دیگر بر من مخفی می گردد؟
سپس جبرئیل داود را به سوی (جدّه ) و از آنجا او را به دریا بُرد تا رسید به سنگی و آن را شکافت ، ناگاه در آن سنگ کرمی ظاهر شد، آنگاه جبرئیل گفت : ای داود! پروردگارت می فرماید که :
صدای این کرم را در میان این سنگ در قعر این دریا می شنوم و غافل نیستم ، تو گمان کردی که صداهای بسیار، مانع شنیدن صدای تو می شود؟
همچنین خداوند به داود علیه السلام وحی فرستاد که :
ای داود ! هرگاه ، از بنده مؤمن من گناهی سرزند و سپس از آن توبه نماید، و چون به یادش آید از من شرمگین گردد، من او را بیامرزم .
و آن گناه را از خاطر فرشتگان محو می نمایم . و به نیکی و ثواب بدل می کنم ، و پروایی ندارم ، و من مهربانترین مهربانانم
#مناجات_با_خدا
#جوشن_کبیر
#دعای_کمیل
.
.
🕋حکایتی زیبا به بهانه آغاز مناسک حج🌺 #حجاج
آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت. عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.»
در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم!
مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.»
عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.»
عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج می خواهى، این جاست . » بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد.
عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد . هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!»
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید:
«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد، انا لا نضیع اجر من احسن عملا.»
در قرآن میخوانیم که میفرماید : کیست که با خدا معامله کند ❗️
همچنین در جهت احترام به مناسک حج خاصه حج تمتع میخوانیم که کسی که مستتیع باشد و حج به جا نیاورد محاربه با خدا کرده
پیشاپیش ضمن عرض قبولی عبادات حاجیان گرامی لطفا به مستمندان خانواده تان بصورت آبرومندانه نیز کمک بفرمایید تا حلاوت این سفر بیشتر شود
همچنین کسانی که آرزو دارند در این وادی خدا لیاقت سفرشان دهد نیز به بندگان خدا کمک کنند تا الطاف دینمان بر همه روشن شود و اهل معامله با خدا باشیم 🌺
#حکایات
.
.
اهمیت حج
[منبر ۲۰ دقیقه ای]
👈به جهت اینکه این ایام حجاج راهی عبادت مهم حج می شوند این مبحث جهت استفاده در مراسمات مربوطه تقدیم می شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین
🌙بیان احکام
همه شنیده ایم که برای بیرون رفتن ِ زن ، اذن شوهر لازم است.[ اینکه این دستور جالب و حکیمانه رعایت نمی شود بحث دیگری است اما همین قدر بدانیم که در نظام خانواده اسلامی زن مَلَکه و مرد شاه تعریف شده است برای همین این قبیل تشریفات شاهانه نیز توصیه شده است]
➖ اما همه مراجع فرموده اند در سفر حجّ واجب، اجازه شوهر براى زن شرط نیست و زن باید حج واجب خود را بهجا آورد حتی اگر شوهرش راضى به مسافرت او براى حج نباشد.
🌺شعر
ما بدین خانه پی نقش و نگار آمده ایم
طبق قولی که تو دادی به قرار آمدهایم
قصد ما ز آمدن کعبه نه طوف حرم است
به حرم در طلب دیدن یار آمدهایم
سنگ را بوسه زدن کوس ارادت زدن است
پرده بردار که با پرده کنار آمد ه ایم
نور اشراق تو شد باعث ترک ظلمات
که به دیدار تو باحال نزار آمده ایم
بار ما معصیت و سرکشی و طغیان است
بار بردار که چون ابر به بار آمده ایم
هدف از سعی صفا هست صفای دل ما
به صفای دل خود نزد بهار آمده ایم
تا دهی معرفت درک منا و عرفات
به نیایش به برت در شب تار آمدهایم
یوسف گم شده فاطمه را می جوییم
کز پی دیدن آن لاله عذار آمده ایم
💠داستان
ایجاد انگیزه
آیت الله یعقوبی قائنی نقل کرده؛ در کربلا مرحوم آیت الله میلانی قضیهای را برای بنده نقل کردند که به ایشان گفتم اگر این داستان را از شما نمیشنیدم، باور نمیکردم ؛ زیرا بر خلاف ظواهر اسلام است.
ایشان هم فرمودند: اگر من هم از استادم مرحوم کمپانی این قضیه را نمیشنیدم، باور نمیکردم.
اجمالش این است که دو برادر بودند که روضه خوان حضرت اباعبدالله(ع) بودند و هر دو مستطیع شدند.
ایام حج که فرا رسید یکی از برادران، به برادر دیگرش گفت که ما مستطیع شدهایم؛ بیا تا با هم امسال به حج برویم. برادر دیگر گفت: مُحرّم در پیش است و اگر امسال به حج بیایم، روضهی امسال از دست خواهد رفت، لذا امسال به حج نمیروم و سال بعد به حج خواهم رفت.
برادرِ دیگر، هر چه او را نصیحت کرد، او نپذیرفت؛ لذا به تنهایی عازم حج شد و اعمال حج را انجام داد و هنگام مراجعت، در کشتی خوابید. در عالم خواب به او اطلاع دادند که همین که تو رفتی، برادرت از دنیا رفت. چون این خبر را شنید، بسیار ناراحت شد و بر سرنوشت برادرش که ترک حج کرده بود، بیمناک گردید.
در این حال، برادرش را دید که وی سر حال و خوشحال است و اثری از غم و اندوه در چهرهاش مشاهده نمیشود.
از او پرسید که برادر! با تو چه کردند؟
برادر به او گفت در اینجا، حاکم این نشئه، امیرالمومنین(ع) است.
بعد اینکه مُردم، مرا به محضر امیرالمومنین(ع) بردند. امیر مومنان(ع) فرمودند او ترک حج کرده و تارک حج، باید به آتش جهنم برود.
همین که خواستند مرا به سوی جهنم ببرند، فرشتهای از طرف بیبی دو عالم، حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها آمد و گفت که آن حضرت فرمودهاند: این فرد، روضه خوان بوده و مردم را برای فرزندم–حسین- میگریانده و من راضی نمیشوم که او به آتش جهنم برود.
امیرالمومنین(ع) فرمودند که او ترک حج کرده و حکم خدا این است که او به جهنم برود.
سه بار این اتفاق افتاد و حضرت صدیقهی طاهره(س) شفاعت او را کردند و حضرت امیر(ع) هم همان جواب را دادند.
بار سوم، حضرت زهرا(س) به مَلَک فرمودند به پسر عمّم بگو که کار دستِ خود توست و من راضی نمیشوم که این فرد به جهنم برود؛ خودت کارش را درست کن!.
این را که بی بی(س) فرمودند، امیر مومنان(ع) فرمودند: کجاست فرزندم ولی عصر؟
حضرت ولی عصر(ع) به یکباره در محضر آن حضرت، حاضر شدند و تعظیم کردند.
حضرت به ایشان فرمودند که این مرد، تر ک حج کرده است و حکم خدا این است که به جهنم برود؛ اما جدهات فاطمهی زهرا، شفاعتش را میکنند.
آیا شما حاضری که نیابتش را قبول کنی و به جای او به حج بروی؟
امام زمان(ع) هم نیابت از حج مرا قبول کردند و حج از ذمهی من ساقط شد.
🔷بیان اهمیت موضوع
یکی از اموری که بر علیه آن به بهانه های مختلف تبلیغ می شود برنامه مهم حج است.
همواره در طول تاریخ افرادی که اسرار عبادت مهمی مثل حج را درک نکرده اند شبهاتی در این مورد القا کرده اند و از جمله اینکه سعی میکنند کمک به فقرا را در مقابل حج مطرح کنند .
علما بزرگ در طول تاریخ سعی کرده اند از زوایای مختلف به این شبهات پاسخ دهند؛
#حجاج
👇
🟢آثار و اسرار حج
عبادت از بزرگ ترین عبادت های دین مقدس اسلام و دارای ابعاد مختلف فردی و اجتماعی است. تا در هر سال مسلمانان از نقاط مختلف جهان در محل نزول وحی گرد هم آمده و کنگرۀ بزرگی را تشکیل داده تا از مصالح مسلمانان پاسداری نمایند.در ادامه به برخی از اسرار و آثار اشاره میکنیم
🟢 تقویت ایمان
[ الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّین]
حضرت فاطمه زهرا(س) در خطبه مهم و تاریخی فدکیه فلسفه مهم حج را «تقویت دین و دین داری» بیان فرمود، در توضیح این مطلب باید گفت اگر چه در دین اسلام بسیاری از دستورات خدواند با دلیل و منطق تبیین شده است اما آنچه معیار ایمان و دین داری واقعی است تعبد است یعنی اگر یقین کردیم دستوری از طرف خداوند صادر شده است باید بی چون و چرا از آن دستور تبعیت کنیم چنانچه اسطوره بزرگ ایمان حضرت ابراهیم(ع) که در تحکیم و بنای حج هم نقش بزرگی دارد وقتی دستور الهی بر ذبح فرزند دریافت کرد بی چون و چرا برای انجام آن دستور عجیب قصد کرد.
👈مطلب پیشنهادی لینک
➖مرحوم آقای شیخ علی اکبر تربتی میفرمود: «حج برای این است که این نقیصه(طرح سوال برای همه دستورات عبادی به جهت عقل گرایی افراطی) را در ما جبران کند.» در حج خدا میگوید: امشب باید در این سرزمین توقف کنید! اگر بپرسی چرا مگر این سرزمین چه خصوصیتی دارد؟ تنها جواب این است که: حکم خداست و باید بگویی: چشم! صبح بلافاصله باید حرکت کنید بروید سرزمین منی نه زودتر و نه دیرتر. باید دور خانه خدا طواف کنید و بین صفا و مروه سعی انجام دهید و ... . این اعمال برای چیست؟ جواب یک کلام است: خدا فرموده و باید بگویی: چشم! مرحوم آقای تربتی میفرمود: «بالاترین خصوصیت حج این است که تمرین عبودیت و بندگی است.»
از این روست که امام صادق(ع) می فرماید: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ؛ تا زمانی که کعبه [و انجام حج[ بر پا باشد، دین نیز برای همیشه برپا خواهد بود.»(۶)
🟢رشد آگاهی و معرفت
از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرَ بِالْحَجِّ قِیلَ لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَی اللَّهِ ... مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَةٍ؛ پس اگر بگوید: چرا به انجام حج دستور داده شده است؟ گفته می شود: [یکی] به این علت که به خدا برگشت کرده، بر او وارد شود... گذشته از این، حج باعث آگاهی [به احکام و معارف] و انتقال اخبار [و سخنان] ائمه به تمام نقاط [زمین] و دوردستها می شود.»(۷)
➖ آشنا شدن با خانه خدا و تاریخ کهن و طولانی آن و آشنایی با محل نزول وحی و آثار به جای مانده از پیامبر و امامان معصوم و طبعا زنده شدن تاریخ اسلام و خاطرات تلخ و شیرین آن در جای جای مکه و مدینه، انسان را با مجموعه ای از اطلاعات وسیع آشنا می سازد و با دقت می توان گفت که یک دوره تاریخ اسلام عملاً مرور می شود.
🟢آرامش روحی
حج مجموعه اعمالی است که انسان را با توحید و یگانگی خدا و یاد او و همین طور با موحدان تاریخ و بندگان صالح و ذاکر خدا، یعنی انبیاء و اولیاء علیهم السلام و... آشنا می سازد. اتصال به توحید و مبدأ هستی و یاد خدا، باعث آرامش روحی و روانی انسان می شود.
امام باقر (ع) در این خصوص فرمود: «الْحَجُّ تَسْکِینُ الْقُلُوبِ ؛ حج [باعث[ آرامش دلهاست.»(۸)
🟢رشد اخلاقی
اثر دیگر حج این است که بر اخلاق انسان و رشد آن تأثیر بسزایی دارد؛ از یک طرف، با ممنوعیت جدل و ناسزاگویی و... انسان را تمرین می دهد که برای همیشه از رذائل اخلاقی زبانی دوری جوید و از طرف دیگر، با ایجاد خشوع قلبی و تواضع درونی، تکبر و غرور و خود خواهی را که محور و عامل بسیاری از گناهان و رذائل اخلاقی است، از انسان دور می سازد.
➖درباره تکبر زدایی اعمال حج، حضرت صادق(ع)فرمود: «مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْمَسْعَی لِأَنَّهُ یُذِلُّ فِیهِ کُلَّ جَبَّارٍ؛ هیچ بقعه ای محبوب تر از محل سعی [بین صفا و مروه] در نزد خدا نیست؛ چرا که در آنجا هر متکبر [مغروری] را خوار می کند.»(۹)
🟢تقویت انگیزه برای اعمال صالح
افرادی که حج را در مقابل کمک با فقرا مطرح می کنند اگر واقعا دردشان درد فقرا باشد نه تنها علیه حج و زیارت تبلیغ نمی کنند بلکه سعی میکنند مردم را به این امور تشویق کنند که این قبیل عبادات در ایجاد انگیزه برای اعمال صالح نقش بی بدیل دادند.
امام صادق(ع) فرمود:
«حُجّوا وَ اعْتَمِروا تَصِحَّ اَبْدانُـكُمْ وَ تَتَّسِعْ اَرْزاقُكُمْ وَ یَصلُح ایمانُکُم و تُـكْفَوْ مَؤونةَ الناس و مَؤونةَ عِيالِاتِكُمْ».
به حج و عمره برويد تا تندرست بمانيد، روزيتان زياد شود و ایمان تان اصلاح شود [ تا انگیزه پیدا کنید برای] تامین مخارج زندگی مردم و تأمین زندگی خانواده تان.(۱۰)
#حجاج
🔻 ادامه دارد 👇👇
💠داستان
ابراهیم بن میمون میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: یک سال من به حج میروم و یک سال شریکم. حضرت فرمود:«مَا یَمْنَعُکَ مِنَ الْحَجِّ یَا إِبْرَاهِیمُ؟» ای ابراهیم! چه چیزی تو را از حج باز میدارد؟
عرض کردم: قربانت گردم! فرصت ندارم برای انجام حج، ولی به جای آن پانصد درهم صدقه میدهم. حضرت فرمود: حج بهتر است. عرض کردم: هزار درهم چطور؟ حضرت فرمود: حج بهتر است. عرض کردم: هزار و پانصد درهم چطور؟ حضرت فرمود: حج بهتر است. عرض کردم: دو هزار درهم چطور؟
حضرت فرمود:«أَ فِی أَلْفَیْکَ طَوَافُ الْبَیْتِ؟» آیا در دو هزار درهم تو طواف کعبه هست؟
عرض کردم: نه.
حضرت فرمود:«أَ فِی أَلْفَیْکَ سَعْیٌ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ؟» آیا در دو هزار درهم تو، سعی میان صفا و مروه هست؟
عرض کردم: نه.
حضرت فرمود: «أَ فِی أَلْفَیْکَ وُقُوفٌ بِعَرَفَةَ؟»آیا در دو هزار درهم تو، وقوف در عرفه هست؟
عرض کردم: نه.
حضرت فرمود:« أَ فِی أَلْفَیْکَ رَمْیُ الْجِمَارِ؟»آیا در دو هزار درهم تو، رمی جمرههای سهگانه هست؟
عرض کردم: نه. حضرت فرمود:«أَ فِی أَلْفَیْکَ الْمَنَاسِکُ؟» آیا در دو هزار درهم تو، مناسک هست؟
عرض کردم: نه. حضرت فرمود: «الْحَجُّ أَفْضَلُ».حج بهتر است.(۱۱)
💠داستان
مالك بن انس، فقيه معروف مدينه سالى در سفر حج همراه امام صادق عليه السلام بود. آنان با هم به ميقات رسيدند. هنگام پوشيدن لباس احرام و تلبيه گفتن؛ يعنى، ذكر معروف «لبيك اللهم لبيك» رسيد. ديگران طبق معمول اين ذكر را به زبان آوردند و گفتند. مالك بن انس متوجه امام صادق شد، ديد حال امام منقلب است؛ همين كه مىخواهد اين ذكر را بر زبان آورد، هيجانى به امام دست مىدهد و صدا در گلويش مىشكند و چنان كنترل اعصاب خويش را از دست مىدهد كه مىخواهد بىاختيار از مركب به زمين بيفتد. مالك جلو آمد و گفت: «يابن رسول اللَّه! چارهاى نيست، هر طور هست اين ذكر را بگوييد.»
امام فرمود: «اى پسر ابى عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرئت بدهم كه لبيك بگويم؟ لبيك گفتن به معناى اين است كه خدايا تو مرا به آنچه مىخوانى، با كمال سرعت اجابت مىكنم و همواره آماده به خدمتم، با چه اطمينانى با خداى خود اين طور گستاخى كنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى كنم؟ اگر جوابم گفته شود: «لا لبيك» آن وقت چه كار كنم؟(۱۲)
💠داستان
مردی به نام شبلی که از سفر حج برگشته بود امام سجّاد(ع) را ملاقات کرد. امام از او پرسید: آیا حجّ به جا آوردی؟
عرض کرد: بلی به جا آوردم
👈 فرمود: آیا به میقات وارد شدی و از لباس خود خارج شدی؟ عرض کرد: بلی. فرمود: آیا آن وقت در نیت داشتی که از جامه معصیت بیرون آیی و لباس طاعت و بندگی حق را بپوشی و از لباس ریا، نفاق و شبهات برهنه شوی؟
👈 آیا در موقع غسل نیت کردی که خود را از خطاها شست و شو دهی و هر حرام که خدا حرام داشته برخود حرام کردی؟
👈آیا در موقع لبیک گفتن نیت داشتی که به زیارت حضرت پروردگار آمده ای و این لباس، نماز و لبیک مقدّمه زیارت خداوند است؟
👈آیا در وقت سعی در نیت تو بود که از هر کس روبر تافته و به سوی خدا روی آورده ای و به بارگاه مقدّس او وارد شده ای؟
👈 آیا در مقام ابراهیم نیت کردی که از آن حال به بعد بر هر طاعتی صبر نمایی و از هر معصیتی دوری کنی؟
👈 آیا بر سر چاه زمزم نیت کردی که در همان حال بر سر اطاعت و بندگی رسیده ای و چشم از گناه پوشیده ای؟
👈آیا در منا نیت نمودی که مسلمانان از شرّ دست و زبانت در امان باشند؟
[در ادامه امام سوالات دیگری از اسرار پرسیدند و معلوم شد شبلی به هیج کدام توجه نداشته اما در آخر فرمودند:]
👌 در حقیقت طواف خانه نکرده و استلام ارکان ننموده و سعی صفا و مروه بجای نیاورده ای، برگرد دوباره حج بجای آر؛ زیرا تو این سفر را به آن معنایی که از تو خواسته اند نرفته ای و مطابق با اهداف عالیه این برنامه بزرگ الهی قدم برنداشته ای و خود را مستعد و آماده ورود به حریم قدس یار ننموده ای!!
شبلی سخت گریست و از آن ساعت به کوشش برخاست تا خدایش برای سال بعد موفق به آن سفر روحانی و سیر الهی و مشی ملکوتی کرد و به آنچه به وسیله امام سجاد(ع) آگاه شده بود در آن سفر عمل کرد(۱۳)
ـــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.آل عمران/۹۷.
۲. من لايحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۷۵.
۳.ثواب الأعمال،ج۲،ص۲۸۲.
۴.کافی، ج۴ ؛ ص۲۵۶
۵.الکافي ،ج۴،ص۲۵۸
۶. الكافي، ، ج ۴، ص ۲۷۱
۷. وسائل الشيعة، ج ۸، ص۸.
۸.امالى طوسى، ص۲۹۶.
۹.الکافي، ج۴ ،ص۴۳۴
۱۰.بحار الانوار،ج۹۶،ص۲۵ به نقل از آمال الواعظین،ج۳،ص۶۰۲ و در تهیه این مبحث از این کتاب استاد ارجمندم بسیار بهرهمند شدم روح و ریحان و جنت نعیم الهی بر او .
۱۱.کافی، ج۴، ص۲۵۹.
۱۲.بحار الانوار، ج۱۱، ص ۱۰۹.
۱۳.مستدرك الوسائل،ج ۱۰،ص۱۶۶.
#حجاج
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
.
.
#حجاج #مکه
💠داستان
[اسوه های اطاعت از خدا]
مالك بن انس، فقیه معروف مدینه سالی در سفر حج همراه امام صادق علیه السلام بود. به میقات رسیدند و هنگام پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن- یعنی ذكر معروف لبیك اللهم لبیك- رسید. دیگران طبق معمول این ذكر را به زبان آوردند و گفتند. مالك بن انس متوجه امام صادق شد، دید حال امام منقلب است، همینكه می خواهد این ذكر را بر زبان آورد، هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شكند و عنان كنترل اعصاب خویش را از دست می دهد كه می خواهد بی اختیار از مركب به زمین بیفتد. مالك جلو آمد و گفت: «یابن رسول اللّه! چاره ای نیست، هرطور هست این ذكر را بگویید».
امام فرمود:
«ای پسر ابی عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرأت بدهم كه لبیك بگویم؟ لبیك گفتن به معنای این است كه خدایا تو مرا به آنچه می خوانی با كمال سرعت اجابت می كنم و همواره آماده به خدمتم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی كنم و خود را بنده ی آماده به خدمت معرفی كنم؟ اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیك» آن وقت چكار كنم.(۳)
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۳.بحارالانوار ، ج۱۱،ص ۱۰۹.
.