eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
608 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
منه دربه در چه دری زنم-واحد.mp3
3.14M
( ) منه دربه در، چه دری زنم؟ بانوای من ِدربه در چه دری زنم زدرت اگرتوبرانی ام؟ تواگربه خانه نخوانی ام چه ثمرزمرثیه خوانی ام منم و به گوشۀ مأمنت من وتوشه خوشه زخرمنت چوغبارم و روی دامنت تونشاندی ام نتکانی ام به حضور وخلوت من تویی همه فخر و عزت من تویی تو ولیّ نعمت من تویی پی این و آن ندوانی ام به ره وفا بنشان مرا زمِی وَلا بچشان مرا سوی باوری بکشان مرا که به داورت برسانی ام به نمازم اشک غمت وضو نبرم نیاز به هیچ سو که مرا تو بوده ای آبرو چه به پیری ام چه جوانی ام توصدا وسوز وگدازمن تونوا وشور وحجازمن تو بزن تو زخمه به سازمن بکشان به جامه درانی ام به یقین مرا ز گمان رسان زخطر مرابه امان رسان نه مرا به نان که به آن رسان مگر از خودی برهانی ام نبود مرا به جز ازتوکس همه عزتم زتو هست وبس زشما زدم همه دم نفس تو مگو که من ز شما نی ام! به فدای خشکی حنجرت سربی تنت تن بی سرت به نگاه آخر خواهرت نگهی به سوز نهانی ام من وبیدلی چه تمتعی چه ردیف وبحر وتنازعی زکسی چومن چه توقعی چه به لفظ ها چه معانی ام 📚« کتاب "گلاب وگل " -حاج – ص399 »
. برخیز برادر شهیدم من زینبم از سفر رسیدم از رنج اسارت امدم من مشتاق زیارت امدم من با پیکر خسته ام رسیدم با قلب شکسته ام رسیدم ای تشنه،ذبیح کربلایی برخیز جهان من کجایی؟ هرچند به خون وضو گرفتم پیراهنت از عدو گرفتم با معجر خون نقاب کردم در راه تو انقلاب کردم از شام بلا رسیده ام من دنبال سرت دویده ام من من در غم تو اسیر بودم در سلسله هم امیر بودم تو رفتی و غیرت از جهان رفت اه دل من به اسمان رفت تا پرچم ساقی ات زمین خورد از معجر خواهرت امان رفت تو رفتی و نیزه ها رسیدند از شانه ی کودکان توان رفت با ضربه ی دست های سنگین هوش از سر و گوش دختران رفت جان بود هنوز در وجودت دیدم که سر تو بر سنان رفت انگشتر خون گرفته ات را دیدم که به دست ساربان رفت از داغ تو باغ ارغوانم چل روز شده که قد کمانم از شام یهود امدم من با روی کبود امدم من با کوه عذاب می رسم من از بزم شراب می رسم من باز امده ام به رنگ لاله با قافله ات به جز سه ساله بعد از تو همیشه بی کسم من با چادر پاره می رسم من در کوفه شد انچه فرض کردم من چادر کهنه قرض کردم بگذار نگویمت ز بازار از کوچه و از نگاه انظار در کوفه به روی باز بودیم بر ناقه ی بی جحاز بودیم در کوفه غریب و اشنا زد شاگرد قدیمی ام مرا زد چل منزل عذاب کشت ما را لالای رباب کشت ما را در پنجه ی قوم پست بودیم همراه سپاه مست بودیم ✍ 👇