eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
755 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلایی سجاد محمدی669155140PM (1).mp3
زمان: حجم: 7.7M
همه خادم همه نوکر همه سرباز این سنگر همه عاشق همه یاور همه تو لشگر حیدر حسین مولا حسین مولا ... ❤️ 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣ همه خادم همه نوکر همه سرباز این سنگر همه عاشق همه یاور همه تو لشگر حیدر همه دلها شده شیدا شده شیدای عشق ثارالله میخونیم این شب و روزا حسین مولا مولا حسین مولا حسین مولا حسین مولا ... << متن عربی >> حسین مولا حسین مولا ... خطا دیدی خطا کردیم چه ها دیدی چه ها کردیم برات کاری نکردم که برای من دعا کردی چه آقایی چه مولایی چه آقازاده بی همتایی توی بخشش توی ایثار تو اصلا یک شخص مجزایی حسن مولا حسن مولا ... تو برنده به میدانی تو الحق شیر شیرانی علی وقت نبردت گفت حسن جانم چه طوفانی چه طوفانی به پا کردی تو حق مطلب رو ادا کردی تو با قاسم با عبدالله چه غوغایی در کربلا کردی حسن مولا حسن مولا ... نوحه های به را هم میشود به سبک این نوحه خواند
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
همه خادم همه نوکر همه سرباز این سنگر همه عاشق همه یاور همه تو لشگر حیدر حسین مولا حسین مولا ... ❤️
👆 ‍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چه آقایی چه مولایی عجب روی دل آرایی تواعلای معلایی تو واسه شیعه بابایی تویی دنیا تویی عقبا تویی ذکر هرلحظه زهرا مدد از جز تو ننگینه علی حق حق حق علی مولا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو سایه سر تویی سرور نگاهی کن به این کمتر تویی تو لشگر حیدر که زندم به عشق تو مادر تویی حاکم توی دلها به عشقت سر میدم بده فتوا به حکم جعفر صادق (سلام‌الله‌علیه) صدات میزنم من ننه زهرا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه خادم همه نوکر همه سرباز این سنگر همه عاشق همه یاور همه تو لشگر حیدر همه دلها شده شیدا شده شیدای عشق ثارالله میخونیم این شب و روز حسین مولا مولا حسین مولا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو غرنده به میدانی تو الحق شیرشیرانی علی وقت نبردت گفت حسن جانم چه طوفانی چه طوفانی بپاکردی تو حق مطلب رو ادا کردی تو با قاسم با عبدالله چه غوغایی تو کربلا کردی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عجب چشمی چه ابرویی عجب رویی چه گیسویی کنم سجده به سوی تو سوی ان روی دلجویی همه عشقو همه حاصل که داده ام من از کفم صد دل نوشته بر در جنت مدد مولانا یا ابوفاضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زدی تو توو دل لشگر که گفتن اومده حیدر تا برداشتی نقابت رو همه گفتن اومده پیغمبر بنی هاشم همه زیبا دوتن زین جمله زیباتر کمان ابرو ابالفضل و سیه گیسو علی اکبر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه عالم همه آدم زدن پیش شما زانو که دادی آبرو بی بی به این دنیا تو شه بانو تویی جانو تویی جانان به دل دادی سرو سامان شروع اول هفته به برکت نامت رقیه جان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ابوفاضل روی اسم تو بی بی جانم حساسه چه بدبخته همونیکه اسم تورو نمیشناسه همه دلها میشه آروم به برکت نام تو خانوم مدد میگیرم هرلحظه توهرساعت بی بی ام کلثوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
‍ . سلام مادر .... ببین با من چها کردن لب تشنه ... سرم از تن جدا کردن ببین موهام .... پر از خاکستر و خونه سرم اینجاس ... تنم بین بیابونه سلام مادر ... چرا دیر اومدی مادر بگو امشب ... به زینب سرزدی مادر ته گودال ... که غوغا شد کجا بودی سر نعشم .... که دعوا شد کجا بودی ...... سلام مادر ... چرا پر خونِ موی تو سلام مادر ... بریده کی گلوی تو خودم دیدم ... چها بر روزت آوردن به پیش من ... لباس کهنت‌م بردن ته گودال ... برای تو دعا کردم تو دست و پا ... زدی و من نگا کردم   ............ در ریاض القدس نقل کند که زن خولی گوید صدای محزونی شنیدم که یکی می فرمایدانا الغریب زن خولی گوید:مدهوش افتادم و در عالم غشوه دیدم مطبخ سرا وسیع شد حوریان بهشتی و کنیزکان پاکیزه سرشتی ریختند به مطبخ خانه حوریه فریاد می کرد طرقوا طرقوا راه دهید که فاطمۀ زهرا بدیدن سر فرزندش حضرت حسین علیه السلام می آید،ناگاه دیدم پنج هودج ازآسمان بزمین فرود آمد و زنان سیاه پوش بیرون آمدند،و دور تنور حلقۀ ماتم زدند دیدم در میان آن زنان یک زنی که سن وی از همه کمتر بود گریبان دریده گریان گریان دست برد میان تنور یک سر پر خون مجروحی که هنوز از رگهای گلویش خون جاری بود بیرون آورد،و به سینه چسبانید و از دل آه برآورد،و گریان گریان فرمود ولدی ولدی یا حسین ایها الشهید ایها المظلوم قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک فرزندم ای حسین ای شهید ای مظلوم ترا کشتند و نشناختند و ز آب منعت کردند. ....... ✅عمر بن سعد بعد از واقعه کربلا، پيش از حركت از كربلا به سوى كوفه، سر مقدّس امام حسین(ع) را به وسيله خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم ازدی به سوى عبيدالله بن زیاد گسيل داشت. او همچنین دستور داد سر شهدای کربلا را نیز از بدن جدا کنند و آنها را با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزره بن قیس روانه کوفه کرد.(۱) ابن نما حلی نقل می کند که؛ 📋《فَلَمَّا قَارَبُوا الْكُوفَةَ كَانَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بِالنُّخَيْلَةِ》 ♦️هنگامى كه آورندگان سرها به كوفه نزديك شدند، خبردار شدند که عبیدالله بن زیاد به منطقه «نخيله» رفته است.(۲) در برخی نقلها آمده است که؛ 📋《فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ [لَیلَاً]》 ♦️پس خولی درب قصر کوفه را بسته دید و از این رو سر مقدس را شبانه به خانه خود برد.(۳) زن خولی نقل می کند که؛ 📋《أَقْبَلَ خَوْلِيٌّ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدَخَلَ الْبَيْتَ فَوَضَعَهُ تَحْتَ إِجَّانَةٍ وَ آوَى إِلَى فِرَاشِهِ》 ♦️شامگاه روز عاشورا خولی به خانه آمد و سر مقدّس امام حسين(ع) را به همراه خويش آورد و پس از قرار دادن آن در زير تشتى، خود به بستر رفت. به او گفتم : كجا بودى و چه خبر آورده‏ اى؟ خولی جواب داد : 📋《جِئْتُكَ بِغِنَاءِ الدَّهْرِ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️با ثروتى جاودانه آمده‏ام و دارايى پايان ناپذيرى برايت آورده‏ ام! اين سر حسين(ع) است كه با خود آورده و زير طشت نهادم تا فردا به دربار عبيدالله، به عنوان ارمغان برم و پاداشى بسيار بگيرم! به او گفتم : 📋《وَيْحَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ جِئْتَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَسُولِ اللَّهِ(ع) وَ اللَّهِ لَا جَمَعَ رَأْسِي وَ رَأْسَكَ شَيْ‏ءٌ أَبَداً وَ وَثَبْتُ مِنْ فِرَاشِي وَ قَعَدْتُ عِنْدَ الْإِجَّانَةِ》 ♦️با شنيدن اين خبر، بر او خروشيدم كه واى بر تو! مردم به هنگام بازگشت از سفر براى همسر و فرزندان خويش زر و سيم به ارمغان مى‏ آورند، امّا تو سر مقدّس حسين(ع)، پسر پيامبر خدا(ص) را به خانه آورده‏ اى؟!! اى نفرين خدا بر تو باد با اين ارمغان و هديه‏ ات! به خدا سوگند كه ديگر هيچ چیز سر من و تو را بر يك بالش جمع نخواهد کرد؛ و براى هميشه از تو بيزارم! آن گاه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن آغاز كردم. 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى تشت مى‏ تابد و پرندگان سپيد رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۴) 📚منابع : ۱)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۵۰۴ ۲)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۴۱۱ ۴)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ 📚 .👇