.
#زمینه
#نوروز #سال_نو
غصه ها کرده تو دلم رسوب
اکشف لی الکروب
«یا مقلب القلوب »
قسم به کشته ی دم غروب
اغفر لی الذنوب
«یا مقلب القلوب »
احسنُ الحال من
تو روضه ی توعه ... تحویلِ سال من
خوشا به حال من
تو روضه ی توعه ... تحویل سال من
ازت میخوام محول الاحوالم
ببر منو کرب و بلا امسالم
یا (ببر منو اربعینِ امسالم)
سیدنا الغریب اباعبدالله
واسه محرم داره انتظار
دل من بی اختیار
«یا مدبر النهار »
خدا برای دل بی قرار
شب سومو بیار
«یا مدبر النهار »
سپیده موی من
شبیه مادرت ... کبوده روی من
کجاس عموی من
شبیه مادرت .... کبوده روی من
یتیم شدم یتیمی خیلی سخته
منو بغل نکردی خیلی وخته
سیدنا الغریب اباعــبدالله
لبهاش خشکه مثل تکه چوب
حالش نمیشه خوب
« یا مقلب القلوب »
ای شمر روی سینه هی نکوب
دیگه شده غروب
«یا مقلب القلوب »
بد زدنت حسین
تو رو به قتل صبر .... می کشنت حسین
کو کفنت حسین
تو رو به قتل صبر .... می کشنت حسین
بریدن سر از قفا درد داره
سر تو رو خولی نامرد داره
« سیدنا الغریب ابا عبدالله »
_
#امیرحسین_ثابتی
.👇
.
#سال_نو
چند داستان متناسب با عناوین مطرح شده تقدیم میشود؛
💠داستان
[فرصت کمک به فقرا]
یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام(ص) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا(ص) تمام خرماها را به بینوایان داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:« سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرماست که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم»
💠داستان
[تحول به احسن الحال]
فُضِیل» راهزن خطرناکى بود که مردم از او وحشت داشتند. یک شب به قصد وصال دختری از دیوار بالا می رفت که از خانه ای این صوت قرآن را شنید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى کسانى که ایمان آورده اند، در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد؟».
از دیوار بام فرود آمد، و به خرابه اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند، و براى حرکت به سوى مقصدى، با یکدیگر مشورت مى کردند، مى گفتند: فضیل، و دارودسته او در راهند، اگر برویم راه را بر ما مى بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد! فضیل، تکانى خورد، و خود را سخت ملامت کرد، گفت: چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده ام، و قومى مسلمان از بیم من، به کنج این خرابه گریخته اند!
فضیل با یک آیه متحول شد و به آن لبیک گفت و از گناه دست برداشت و مجاور بیت الله الحرام شد.
💠داستان
[عفو و گذشت]
حضرت پیامبر(ص) همسایه اى یهودى داشت که وى را بسیار اذیّت مى کرد، هر روز از پشت بام خاکستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى ریخت.
این کار در ظاهر به عنوان ریختن زباله و خاکستر در کوچه، و در حقیقت به منظور ابراز خشم و کینه یهودى نسبت به پیامبر اسلام(ص) انجام مى شد، و پیامبر کریمانه از کنار آن مى گذشت. تا اینکه یک روز خبرى از مرد یهودى نشد، پیامبر اسلام(ص) از غیبت آن مرد سؤال کرد. گفتند: خوشبختانه بیمار گشته، و بر اثر بیمارى مزاحمتهایش قطع شده است. فرمود: باید به عیادتش برویم! به سمت خانه اش حرکت کرد. در خانه یهودى را کوبید. همسرش به پشت درآمد و سؤال کرد: کیست؟ حضرت فرمود: پیامبر مسلمانان به دیدار و عیادت همسایه بیمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد یهودى که بسیار تعجّب کرده بود، و در مقابل عملى غیر قابل پیش بینى قرار گرفته بود، گفت: در را باز کن تا داخل شوند. پیامبر(ص) وارد شد، و کنار بستر بیمار نشست. و از حال بیمار پرسید، و به گونه اى برخورد کرد که گویا هیچ اذیّت و آزارى از این مرد یهودى به آن حضرت نرسیده است. مرد یهودى که از فرط خجالت صورت خویش را مى پوشانید و در برخورد با این اخلاق کریمانه پیامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسید:این نوع برخورد آیا اخلاق شخصى شماست، یا جزء دستورات دینى محسوب مى شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دینى است، و ما به همه مسلمین سفارش مى کنیم که چنین کنند. مرد یهودى با برخورد زیبا و پرجاذبه پیامبر اسلام(ص)مسلمان شد. حقیقتاً که در وصف چنین انسانى باید گفت: وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُق عَظِیم.
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱ّ.آداب و رسوم #نوروز، رضا شعبانى، مركز مطالعات فرهنگى بینالمللى، ص ۱۷۱.
۲.مستدرك الوسائل، ج ۶، ص ۳۵۲.
۳.جامع احاديثالشيعه، ج ١٤، ص ٣٣٧
۴ الكافى ، ج ۶ ، ص۵۳۱
۵.وسائل الشیعه، ج ۵، ص۳۲۲
۶. الكافى، ج۴، ص۱۰.
۷.وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۴۶.
۸.كنز العمال، ج ۳، ص۵۸.
۹.الكافى، ج ۲، ص۲۰۹.
۱۰.نهج البلاغه ، حكمت ۴۲۸.
۱۱.نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده، ص۲۵۹
۱۲.تصنیف غررالحكم و دررالكلم، ص۴۶۰.
۱۳. بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۱۸۴.
۱۴.غرر الحكم، ج۶، ص ۱۳۴.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
.