.
قَدْ سادَ فِى الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمانِ
حـمـد مـى گويم و شكر مىكنم خداوندى را كه عطا كرد به من اين پسر خوشبو را كه در گـهـواره بـر هـمۀ اطفال سيادت و بزرگى دارد، پس او را تعويذ نمود به اركان كعبه و شعرى چند در فضايل آن حضرت فرمود.
در آن وقـت شيطان در ميان اولاد خود فرياد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چيز تـو را از جـا بـرآورده اسـت اى سـيـّد مـا؟ گـفـت : واى بـر شـمـا! از اوّل شب تا حال، احوال آسمان و زمين را متغيّر مىيابم و مىبايد كه حادثۀ عظيمى در زمين واقـع شـده بـاشـد كـه تـا عـيـسـى بـه آسـمـان رفـتـه اسـت مـثـل آن واقـع نشده است ، پس برويد و بگرديد و تفحّص كنيد كه چه امر غريب حادث شده اسـت ؛ پـس مـتـفرّق شدند و گرديدند و برگشتند و گفتند: چيزى نيافتيم، آن ملعون گفت كـه اِسْتعلام اين امر كار من است، پس فرو رفت در دنيا و جولان كرد در تمام دنيا تا به حـرم رسـيـد، ديـد كـه مـلائكـه اطـراف حـرم را فـرو گـرفـتـهانـد، چـون خـواسـت كـه داخـل شـود مـلائكـه بانگ بر او زدند، برگشت، پس كوچك شد، مانند گنجشكى و از جانب كوه حـِرى داخـل شـد، جـبـرئيـل گـفـت : بـرگـرد اى مـلعـون ! گـفـت : اى جـبـرئيـل ، يـك حـرف از تـو سـؤال مـىكـنـم ، بـگـو امـشـب چـه واقـع شـده اسـت در زمين ؟ جبرئيل گفت: محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)كه بهترين پيغمبران است امشب متولّد شده اسـت، پـرسيد كه آيا مرا در او بهرهاى هست ؟ گفت : نه ، پرسيد كه آيا در امّت او بهره دارم ؟ گفت : بلى ، ابليس گفت : راضى شدم.
از حضرت اميرالمؤمنين(علیهالسلام) روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد، بتها كه بـر كـعـبـه گذاشته بودند همه بر رو در افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه (جآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقا) و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخى و درختى خنديدند و آنچه در آسمانها و زمينها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مىگفت : بهترين امّتها و بهترين خلائق و گرامىترين بندگان و بزرگترين عالميان محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است .
و شيخ احمد بن ابى طالب طبرسى در كتاب (احتجاج ) روايت كرده است از امام موسى بن جـعـفـر (علیه السلام)كه چون حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)از شكم مادر بر زمـيـن آمـد دسـت چـپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوى آسمان بلند كرد و لبهاى خـود را بـه تـوحـيـد بـه حـركـت آورد و از دهـان مـبـاركـش نـورى سـاطـع شـد كـه اهـل مـكـه قـصـرهـاى بـُصْرى و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاى سرخ يمن و نـواحـى آن را و قـصـرهـاى سـفـيـد اصطخر فارس و حوالى آن را ديدند و در شب ولادت آن حـضـرت، دنـيا روشن شد تا آنكه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند، در زمين امر غريبى حادث شده است و ملائكه را ديدند كه فرود مىآمدند و بالا مىرفتند فوج فوج و تسبيح و تـقـديـس خـدا مـىكـردنـد و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان هوا مىريختند و اينها همه عـلامـات ولادت آن حـضـرت بود و ابليس لعين خواست كه به آسمان رود به سبب آن غرائب كـه مشاهده كرد؛ زيرا كه او را جائى بود در آسمان سوّم كه او و ساير شياطين گوش مىدادند به سخن ملائكه، چون رفتند كه حقيقت واقعه را معلوم كنند، ايشان را به تير شهاب راندند براى دلالت پيغمبرى آن حضرت (قمی، 1377، 21)
┈••✾•🌿💐🌿•✾••┈
#میلاد_رسول_الله
#هفده_ربیع
#ولادت_پیامبر_ص
.