.
#امام_زمان عج
#وفات_حضرت_ام_البنین
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کرببلا دارم من
#قاسم_نعمتی✍
.
.
وقتی که مولا امیرالمومنین علیهالسلام برای حضرت امُّالبنین علیهاالسلام، روضهٔ دستانِ ابالفضل علیهالسلام را میخواند...
#پرورش_روضه
مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العباس علیهالسلام» نقل میکند:
روزی حضرت ام البنین علیهاالسلام وارد بر امیرالمؤمنین علیهالسلام شدند و مشاهده نمودند که،
📋 أجلَسَ أباالفضلَ علیهالسلام عَلَى فَخِذِه، و شَمَّرَ عَن ساعدَيه،و قَبَّلَهُما و بَكىٰ
▪️آن حضرت، أباالفضل العباس علیهالسلام را بر روی زانو مبارکش نشانده؛ آستین از دستان پسرش بالا زده و آن دو دست را میبوسد و گریه میکند.
🥀 حال امالبنین علیهاالسلام با مشاهده این صحنه دگرگون شد؛ چون تا به حال ندیده بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام طفلی را بگیرد و بیسبب دستان او را ببوسد و گریه کند.
🥀 چون امیرالمؤمنین علیهالسلام حال امّالبنین علیهاالسلام را دید، او را بر مصائبی که بر سر این «دستانمبارک» میآید، آگاه نمود.
📋 و بَكَتْ و أعوَلَتْ ، و شارَكَها مَن فِي الدّار فِي الزَّفرةِ و الحَسرَة
▪️حضرت امالبنین علیهماالسلام با شنیدن این مصائب، گریه کرد و هر آن کس که در خانه بود، با گریههای و نالههای آن حضرت همراهی کرد...
📚العباس علیهالسلام، مُقرّم، ص۱۳۰
متن روضه ی اجرا شده👇
https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/14576
........
#حضرت_ام_البنین
🩸فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام🩸
📎 حضرت اُمالبنین سلامالله علیها
🥀 روایت است، چون بشير وارد مدينه شد، آمد تا از جانب امام زينالعابدين علیهالسلام خبر دهد مردم را از ماجراى اهلبيت علیهمالسلام. حضرت ام البنین علیهاالسلام او را ملاقات كرد و فرمود:
🥀 أخبِرنی عَن أبِیعَبدالله الحُسَین علیهالسلام
🥀 اى بشير! از اباعبدالله الحسين عليهالسّلام چه خبر برایم آوردهاى؟
🥀 بشير گفت: ای ام البنين! خدا تو را صبر دهد كه #عباس تو كشته شده است...
🥀 فَلَمّا سَمِعَتْ بِذٰلک وَضَعَت یَدَها عَلَی قَلبِها
🥀 وقتی که خبر شهادت عباس علیهالسلام را شنید، دست روی قلبش گذاشت.
🥀 سپس فرمود: از حسین علیهالسلام خبرم بده!
🥀 بشیر، خبر شهادت فرزندان امالبنین سلامالله علیها را به او داد، که در آخر، آن حضرت فرمود:
🥀 أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِأبی عَبدِاللهِ الحُسین علیهالسلام
🥀 فرزندان من و و تمام اهل زمین، به فدای حسین علیهالسلام.
🥀 بشیر گفت: عَظَّمَ اللهُ لَکِ الأجرَ بِالحُسین علیهالسلام، فَقَد خَلّفناه بِأرضِ کربلاء جُثةً بِلا رأسٍ
🥀 خدا تو را صبر دهد از داغ اباعبدالله الحسین علیهالسلام؛ او را با بدنی بیسر در کربلا رها کردهایم.
🥀 فصاحَتْ وا وَلَداه، وا حسیناه؛ و سَقَطتْ عَلَی الأرضِ مَغشیًّا عَلَیها
🥀 در آن حال، امالبنین علیهاالسلام ناله زد: وا وَلَداه، وا حسیناه؛ سپس بی هوش بر روی زمین افتاد.
🥀 هنگامی که به هوش آمد، رو به بشیر نمود و فرمود:
🥀 قَدْ قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبی!
🥀 ای بشیر! با این خبر، بند بند دلم را پاره کردی!
📕 رياحين الشّريعه، جلد ۳ صفحه ۲۹۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
#حضرت_عباس
#حضرت_ام_البنین
#وفات_حضرت_ام_البنین
#بازگشت_به_مدینه
.............
🩸گریهٔ سنگ دلترین مردم، با نوحههای حضرت امالبنین سلامالله علیها🩸
🥀 کَانَتْ أُمُّ الْبَنِینِ... تَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَتَنْدُبُ بَنِیهَا أَشْجَی نُدْبَةٍ وَ أَحْرَقَهَا فَیَجْتَمِعُ النَّاسُ إِلَیْهَا یَسْمَعُونَ مِنْهَا، فَکَانَ مَرْوَانُ یَجِیءُ فِیمَنْ یَجِیءُ لِذَلِکَ فَلَا یَزَالُ یَسْمَعُ نُدْبَتَهَا وَ یَبْکِی.
🥀 حضرت امالبنين سلامالله علیها، پیوسته به بقيع مىرفت و در آنجا، محزونترين و سوزناكترين نوحهسرايىها را براى شهدای کربلا مىنمود. مردم نزد او گِرد مىآمدند و به آن مرثيهها گوش مىدادند و قلبشان آتش میگرفت.
🥀 مروان بن حکم لعنةالله علیه هم، از جمله كسانى بود كه به بقيع میرفت. او به مرثيه های اُمّالبنين سلامالله علیها ، گوش فرا مىداد و گریه میکرد.
📕 بحارالأنوار، جلد ۴۵ صفحه ۴۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
#حضرت_ام_البنین
................
.
🩸مرثیه حضرت امالبنین سلام الله علیها🩸
🥀 يَا مَنْ رَأَي الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَي جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
🥀 ای كه عباس را ديدی حمله میكرد بر تودههای فرومايه
🥀 وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
🥀 و از فرزندان حيدر هر شير يال داری دنبال او بود
🥀 أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
🥀 خبردار شدم كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالی كه بريده دست بود
🥀 وَيْلِي عَلَي شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
🥀 وای بر من بر شير بچهام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
🥀 لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
🥀 اگر شمشيرت در دستت بود كسی نمیتوانست به تو نزديك شود
🥀 لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
🥀 واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان كه مرا به ياد شيران بيشه ام می اندازى
🥀 كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم
🥀 أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
🥀 چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند و با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
🥀 تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ
🥀 بر سر نعش آن ها نیزهها به ستیزه برخاستند و همه آنان از زخم نیزه به خاك افتادند
🥀 يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
🥀 اى كاش می دانستم آیا چنان که خبر دادند؛ عباس من دست راستش قطع شده بوده است؟!
📕 مفاتیحالجنان، محدث قمی
.
🩸 #حضرت_اباالفضل_العباس علیهالسلام 🩸
🥀 در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم، قبر مقدس #حضرت_اباالفضل_العباس عليهالسلام به دلیل آب گرفتگی صدمه دید. به علامه خبر دادند و ایشان دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
🥀 بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه ميفرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟!
🥀 استاد بنا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل عليهالسلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشتهاند، به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار ميگرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من ميبينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!
🥀 آيا شنيدههاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرو ميريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀 علامه فرمودند: پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيدههاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليهالسلام افتادم.
🥀 آري حضرت عباس عليهالسلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خرد و خونين تبديل شد.
🥀 آيا انتظار داري که بدن پاره پاره آن حضرت که توسط امام سجاد عليهالسلام #جمع_آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟!
📕 کرامات العباسيه صفحه ۷۸
🏷 #المصیبة_الراتبة
.
.
#شور #زمینه
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین_شور
#حضرت_ام_البنین_زمینه
#سبک_واویلا_مادرم
ای وای از علقمه
توی چشمام اشک نم نمه
سهم ام البنین ماتمه
توو قلبم دنیایی از غمه
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
عباسم شد فدا
هر دوتا دستش تا شد جدا
ریختن نامردا توو خیمه ها
غارت شد خلخال و معجرا
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
آواره شد حرم
روی خاکا افتادش علم
از شام و از کوفه چی بگم
غم شد سهم زینب دم به دم
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
میسوزم واسه شام
بردن زن هارو توو ازدهام
مرد و زن می خندیدن مُدام
رفته زینب توو بزم حرام
کربلا کربلا
کربلا کربلا کربلا
#عباس_قلعه ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
کربلایی_نریمان_پناهی_–_نماهنگ_واویلا_مـــادرم.mp3
6.25M
🔉 قطعه واویلا مادرم
🎙با نوای: کربلایی نریمان پناهی
📌 هیئت رزمندگان مکتب الحسین
#سبک_واویلا_مادرم
https://eitaa.com/emame3vom/112283
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#حضرت_ام_البنین_زمزمه
کی زیر تابوتو میگیره
حالا که داره میمیره
چهار تا پسر داشت روزگاری
تنهاست تو روزایی که پیره
همه ی امیدشن بچههاش
اگه سو نداشته باشه چشاش
خدایی نکرده تشنه باشه
کی میاره کاسه ی آب براش
سپر پاره اومد یارش نیومد
اونی که بود عزادارش نیومد
نگاش وقتی به سمت علقمه بود
اجل اومد علمدارش نیومد
تنها بود و آخر هم تنها رفت
ام البنین دلتنگ از دنیا رفت
ام البنین لشکر نداره
جز چشای تر نداره
به بچههام کم گریه کردم
آخه حسین مادر نداره
این خبر قرارو از من گرفت
بوریا دفنشو گردن گرفت
دست مادرش یه کم درد میکرد
سرشو تنور به دامن گرفت
از اون بدتر غم بزم شرابه
اونی که پیرتر از من شد ربابه
جای چوب رو لبای پاره پاره
میگن کشته گرفته توو خرابه
خاکش کردن تو کنج ویرونه
جیگرم رو غصهاش میسوزونه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
#ناصر_دودانگه ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
.
#امام_زمان_زمینه
بی تو گره از کار دنیا وا نمیشه
بی تو دل مرده ی من احیا نمیشه
دیدن اون جمال زیبای تو آیا؟؟
نصیب عاشق تو میشه یا نمیشه؟
یعنی ظهور تو رو می بینم ؟
یعنی به محضر تو می شینم ؟
اگه تو رو ندیدم و مُردم
بیا بیا زمان تلقینم
عجل علی ظهورک مولا
حرف دلم یکیّه و دوتا نمیشه
عشق کسی توی دل من جا نمیشه
اگه برم تموم دنیا رو بگردم
هیشکی به خوبی شما پیدا نمیشه
برای من مقصد و مقصودی
وعده حق مهدی موعودی
اگه به فکر تو نبودم من
ولی همش به فکر من بودی
عجل علی ظهورک مولا
بی تو عدالت خدا معنا نمیشه
جز تو کسی منجی این دنیا نمیشه
چیزی به غیر ذوالفقار بی قرارت
مرهم زخم مادرت زهرا نمیشه
خیمه زدی توی کدوم صحرا
ای آرزوی زینب کبرا
بیا به حق علیه اصغر
بیا حق محسن زهرا
عجل علی ظهورک مولا
#مرتضی_کربلایی ✍
#امام_زمان
.👇
.
#امام_زمان
#سخنرانی
#دعای_ندبه
#6_جلسه_صوتی، در قرائت دعایشریف ندبه، و استغاثهی بهامامعصر ارواحنافداه،
باعنوان:
#دعای_ندبه_و_داستان_اسماعیل_هرقلی
🔘 مرحوم حجتالاسلام #شیخ_احمد_کافی
#مطالبنابدرمنبر
👇👇👇👇👇👇