.
#امام_زمان
🩸 با این که ایستاده از آنان انتقام میگیرم... 🩸
🥀 ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیهالسلام پرسید: ای مولای من، چرا از بین امامان شیعه، تنها به امام دوازدهم، #قائم گفته میشود؟!
🥀 امام باقر علیهالسلام در پاسخ فرمودند: هنگامی که جد بزرگوارم #حسین علیهالسلام کشته شد، فرشتگان به درگاه خداوند، صدا به گریه و ضجه بلند کردند و گفتند: پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را میکشند درمیگذری؟!
🥀 خداوند فرمود: ای فرشتگان من! آرام بگیرید، قسم به عزّت و جلالم که انتقام او را از آنان خواهم گرفت، اگر چه زمانی بگذرد.
🥀 آنگاه خداوند عزوجل امامان از نسل #حسین علیهالسلام را به آنان نشان داد و ملائک از دیدن آنها آرام شدند.
🥀 فَإذا أحَدُهُم قائِمٌ يُصَلّى؛ آنگاه مشاهده کردند که یکی از آنها در حال «ایستاده» به نماز مشغول است. پس خداوند فرمود:
🥀 بِذلِكَ القائِمِ أنْتَقِمُ مِنهُمْ...
🥀 با این که ایستاده از آنان انتقام میگیرم...
📕 بحارالانوار، علامه مجلسی، ۵۱/ ۲۸
.
.
#وفات_حضرت_معصومه
حضرت معصومه یکسال پس از ورود برادرش حضرت امام رضا (علیهالسّلام) به ایران به همراه عدهای از برادران و خواهران و عده دیگری از خویشان به منظور دیدار امام رضا (علیهالسّلام) وارد ایران شدند.
جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «حضرت معصومه در راس یک قافله ۲۲ نفری متشکل از علویان و برادران امام رضا (علیهالسّلام) برای دیدار با آن امام همام رهسپار ایران گردید.»
البته برخی از پژوهشگران تعداد افراد این کاروان را حدود ۴۰۰ نفر نوشتهاند و قائلند ۲۳ نفر از آنان در ساوه کشته شدند [*]
🔻پس از آنکه حضرت معصومه و همراهیان ایشان به ساوه رسیدند، ماموران حکومتی با آنها درگیر شدند و بسیاری از افراد این قافله را به شهادت رساندند. در همین زمان حضرت معصومه بیمار شد. از خادمش پرسید: از اینجا تا قم چقدر فاصله است؟ خادم عرض کرد: ۱۰ فرسخ. حضرت فرمود: مرا از اینجا به قم منتقل کن.[1] در همین زمان موسی بن خررج که از بزرگان آل سعد و از شیعیان قم بود به خدمت حضرت معصومه مشرف شد و زمام ناقه او را گرفت و به سرای خویش فرود آورد.[2]
🔻 برخی از محققان معتقدند که #حضرن_معصومه (سلاماللهعلیها) در ساوه، مسموم شد و سپس با حالت بیماری وارد قم شد. و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید.[3] محمد محمدی اشتهاردی مینویسد: «مطابق نقل بعضی مسموم نمودن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد». [4][5]
برخی نیز گفتهاند: «وقتی حضرت معصومه بدنهای پاره پاره برادران و برادرزادگان خویش را که ۲۳ نفر بودند را دید، به شدت غمگین گشت و در اثر آن بیمار شد».
*) محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص۱۱۸، قم، علامه ۱۳۷۵، چاپ اول.
1)حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تهران، طوس، ۱۳۶۱.
2) قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ص۲۱۳، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تهران، طوس، ۱۳۶۱.
3) عاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسه للامام الرضا، ص۴۲۸، دارالتبلیغ الاسلامی، ۱۳۹۸.
4) محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص۱۲۳، به نقل از وسیلة المعصومین.
5) واعظ تبریزی، میر ابوطالب، وسیلة المعصومین، ص۶۸.
.
47.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ داستانی بسیار شنیدنی از #کرامات #حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
.
شفاي خادم حرم
«ميرزا اسدالله از خادمان حرم حضرت معصومه عليهاالسلام به سبب مرضي انگشتان پايش سياه شده بود. جراحان اتفاق نظر داشتند كه براي پيش گيري از سرايت مرض به بالا، لازم است پاي او قطع شود. قرار شد كه فرداي آن روز پاي او را جراحي كنند. ميرزا گفت: حال كه چنين است، امشب مرا به حرم مطهر ببريد. وي را به حرم بردند. شب هنگام خدّام درِ حرم را بستند و او نزد ضريح تا نزديك صبح از درد مي ناليد. ناگهان خدّام صداي ميرزا را شنيدند كه مي گويد: در حرم را باز كنيد. حضرت مرا شفا داده است. پس از باز كردن در ايشان تعريف كردند: كه در عالم خواب، خانمي مجلله نزد من آمد و فرمود: تو را چه مي شود؟ عرض كردم كه اين مرض مرا عاجز نموده و از خدا شفاي دردم يا مرگ را مي خواهم. آن بانو گوشه مقنعه خود را چند دفعه بر روي پاي من كشيد و فرمود: شفا داديم تو را. عرض كردم شما كيستيد؟ فرمودند: چگونه مرا نمي شناسي و حال آنكه افتخار خدمت در حرم مرا داري؟ من فاطمه دختر موسي بن جعفرم.1
1. فروغ كوثر، ص 68 ، به نقل از: انوار المشعشعين، ص 216.
#کرامات #حضرت_معصومه
.
.
حضرت معصومه نجات داد
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج شيخ حسين اشعري در محضر آيت اللّه محسني ملايري رحمه الله از پدر بزرگوارشان، آيت الله حاج شيخ علي اصغر اشعري رحمه الله بدون واسطه نقل كرد كه فرمود: «در آن ايام كه بين صحن عتيق و مدرسه فيضيه دري بود و طلاب از آن در به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف مي شدند، روزي از مدرسه فيضيه وارد صحن مقدس شدم. هنگامي كه در زير ساعت قرار گرفتم، متوجه شدم كه جمعي در اطراف يك فردي گرد آمده اند. چون نزديك رفتم، ديدم مردي نشسته، پاهايش را دراز كرده، شلوارش را بالا زده، پاهايش شديدا ورم كرده و پر از زخم و كثافات است كه انسان نمي تواند به طرفش نگاه كند.
من به حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف شدم و مشغول زيارت گشتم. بعد از مدتي از حرم بيرون آمدم. ديدم جمعيت بسيار انبوهي در همان نقطه گرد آمده اند. صف ها را شكستم و جلو رفتم. با كمال تعجب ديدم كه همان مرد در همان نقطه نشسته، ولي ساق هايش مانند بلور شفاف و نوراني گشته. ورم پاها به كلي رفع شده و از زخم و كثافات هيچ نشاني نمانده است.
ساق ها آن قدر زيبا و بلورين شده بود كه اگر فشار جمعيت مانع نبود، بر زمين مي نشستم و بر پاهايش بوسه مي زدم.
اين يكي از كرامات بسيار والاي اين كريمه اهل بيت است كه پدرم آن را با چشم خود مشاهده كرده و من آن را بدون واسطه از پدرم شنيده ام».1
از حضرت معصومه عليهاالسلام شفا گرفتم
ميرزا موسي فراهاني از سركشيك حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلامنقل مي كند كه در سال 1300 هـ . ق در يكي از شب هايي كه نوبت كشيك من بود، زن مفلوجه اي را به قصد استشفا از كاشان به قم آوردند و به ضريح بستند.
در ساعت مقرري كه درهاي حرم بسته مي شد، اين زن در حرم ماند و درها بسته شد و من در بيرون حرم كشيك مي دادم. بعد از نيمه شب، صداي آن زن را شنيدم كه مي گفت: مرا شفا دادند.
در حرم را گشودم و ديدم اين بانوي سعادتمند شفا يافته است. كيفيت شفا يافتنش را پرسيدم. گفت: عطش بر من غلبه كرد. خجالت كشيدم كه در را بكوبم و از شما آب مطالبه كنم. لذا به حال عطش خوابيدم.
در عالم رؤيا كاسه آبي به من دادند و فرمودند: «اين آب را بخور كه شفا مي يابي.» آب را خوردم و از خواب بيدار شدم. نه از عطش خبري بود و نه از فلج اثري».2
📚 1. كريمه اهل بيت، ص 242
2. اقامة البرهان، ص 289.
#کرامات #حضرت_معصومه
.
.
نسيم رحمت1
پروين محمدي، اهل باختران در سال سوم دبيرستان به تشنج اعصاب مبتلا شد و پس از بي اثر بودن درمان هاي مكرر و نااميدي از همه جا، به اميد شفا گرفتن، همراه خانواده راهي مشهد مقدس شدند. مادرش كرامت را اين گونه بيان مي كند: «در بين راه وقتي به قم رسيديم، با خود گفتم خوب است اول به زيارت خواهر امام رضا عليه السلام برويم. اگر جواب نداد به مشهد مي رويم؟ ساعت نه صبح به حرم مشرف شديم و دخترم را كه به سختي خوابش مي برد و در اثر تشنج اعصاب دچار مشكلاتي مي شد، با حال توجه و توسل به حضرت معصومه عليهاالسلامنزديك ضريح بردم و به راحتي خوابيد.
مدتي پس از نماز ظهر و عصر، دخترم به راحتي از خواب بيدار شد و گفت: مادر كجاييم؟ گفتم: حرم حضرت معصومه عليهاالسلام، گفت: مادر گرسنه ام! من كه ماه ها بود حسرت شنيدن اين كلمه را از او داشتم، گفتم: برويم بيرون حرم. با هم داخل صحن حرم شديم. از او پرسيدم: احساس ناراحتي نمي كني؟ گفت: نه، الحمدلله خوب هستم و من احساس كردم كه حالت او طبيعي شده است».2
1. اين كرامت روز پنج شنبه 2/4/1373 رخ داده و گزارش صوتى و تصويرى گفت وگوى ياد شده در واحد سمعى و بصرى آستانه موجود است.2. فروغى از كوثر، ص 73.
#کرامات #حضرت_معصومه
.
.
#کرامات
#حضرت_معصومه
«چهار ماه پيش از هر دو پا فلج شدم. خانواده ام مرا به بيمارستان هاي مختلف در شهرهاي ماكو، خوي و تبريز بردند، ولي همه پزشكان از درمانم عاجز شدند. در چهارشنبه شب (21/2/1373) در عالم رؤيا ديدم كه خانمي سفيدپوش، سوار بر اسبي سفيد به طرف من آمدند و فرمودند: «چرا از همان ابتداي بيماري پيش من نيامدي تا شفايت دهم؟» با اضطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آوردند. روز جمعه (23/2/1373) ساعت 30:7 دقيقه بعدازظهر به حرم مشرف شديم. پس از نماز، مشغول خواندن زيارت نامه شدم كه ناگهان صداي همان خانمي كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه فرمود: «بلند شو، راه برو كه شفايت دادم. ابتدا توجهي نكردم اما دوباره همان صدا تكرار شد. اين بار به خود حركتي دادم و دريافتم كه قادر به حركتم و مورد لطف آن بي بي دو عالم قرار گرفته ام».2
1. گزارش صوتى تصويرى اين كرامت از زبان فرد شفا يافته در واحد فرهنگى آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام موجود است.2. الياس محمد بيگى، فروغى از كوثر، ص 71.
.
#کرامات
#حضرت_معصومه
هديه روز ولادت
در آستانه سال 1375 كه مقارن با اول ذي قعده 1416 هـ . ق برابر با سال روز ولادت حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام بود، كريمه اهل بيت نور اميد را در دل زايرين با صفاي خود تابانيد و براي زاير دل خسته و دل شكسته خود كه دخترك يازده ساله اي از اهالي مازندران بود، از خداي متعال طلب شفا كرد.
زايري در نهايت پاك دلي و خلوص مدت ها گلو درد داشت و در حالت تهوع به سر مي برد و سرانجام مبتلا به فلج در ناحيه پاي راست گرديده بود. پس از معالجات مكرر نزد اطباي متعدد، مأيوس شد و در حالي كه در هاله اي از غم فرورفته و به آينده تاريك خود فكر مي كرد، به زيارت اين بانوي مكرمه دعوت مي شود.
در شب جمعه 3/12/1374 به همراه خانواده خود به حرم مطهر مشرف مي شوند. مادر مهربان و دل سوخته او نيز از سر شب تا به صبح در كنار فرزند دردمند خود بيدار مي ماند و با خداي بزرگ راز و نياز مي نمايد و حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام را به شفاعت مي خواند.
نزديك اذان صبح مشاهده مي كند بيمار او كه مدت ها توان ايستادن و حركت نداشت، از خواب برخاسته و روي پا مي ايستد. مادر با تعجب از حال او مي پرسد و او را، راه مي برد و متوجه مي شود كه سلامت فرزندش باز گشته و مورد لطف و كرامت كريمه اهل بيت قرار گرفته است. پس از دو روز از اين واقعه، سلامتي اين بيمار تحقيق و تثبيت شد و در دفتر كرامات حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلامثبت گرديد.1
1. واحد تبليغات آستانه مقدسه قم، 1375.
.
.
#کرامات #حضرت_معصومه
تهيه منزل
حاج آقا ابطحي داستاني را از آقاي حاج شيخ اسماعيل، اهل اصطهبانات شيراز نقل كرده كه متن داستان به شرح زير است:
«در ايام جنگ، اقامتم در محل مشكل شد. به قم آمدم. خدمت مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني رحمه الله رسيدم. پرسيدند: آمده ايد كه بمانيد يا برگرديد؟ گفتم: آمده ام در زير سايه اين بي بي بمانم. احتياج به سرپناهي دارم كه خانواده ام صدمه نبينند، ولي هيچ امكاناتي ندارم. البته به محضر مقدس حضرت بقية الله عج الله تعالی فرجه الشریف متوسل شده ام.
مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني رحمه الله فرمود: «البته حضرت بقيه الله ـ ارواحنا فداه ـ حجت خداست و تمام جهان هستي، تحت فرمان اوست، ولي در اينجا صاحب خانه حضرت معصومه عليهاالسلام مي باشند، شما بر كريمه اهل بيت وارد شده ايد برويد به حرم مطهر و از صاحب خانه بخواهيد كه سرپناهي به شما عنايت كنند».
من رفتم به حرم مطهر و از كريمه اهل بيت تقاضا نمودم كه سرپناهي براي من عنايت كنند. از حرم بيرون آمدم با شخصي مصادف شدم. مرا به خانه اي راهنمايي كرد كه مناسب وضع من بود. آن را به مبلغ يك صد و چهل هزار تومان معامله كرديم.
به خدمت آيت الله العظمي گلپايگاني رحمه الله رسيدم و شرح ماجرا را گفتم. ايشان مبلغي در حدود سي هزار تومان مرحمت كردند و فرمودند: كسي پيدا كنيد كه به شما قرض بدهد. خدا كريم است.
به محضر حضرت معصومه عليهاالسلام شرف ياب شدم و گفتم: بي بي من از شما كسي را مي خواهم كه به من بقيه پول را قرض بدهد. از حرم بيرون آمدم. به وسط صحن نرسيده بودم كه با يك نفر از آشنايان مصادف شدم و گفت: تو را محزون مي بينم. ماجرا را گفتم. گفت: من حاضرم به شما قرض بدهم و همان روز بقيه پول خانه را به من قرض داد و ما خانه را تحويل گرفتيم و راحت شديم...».1
شفاي پا درد و تقدير از مجالس اهل بيت عليهم السلام
حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري نقل فرمود: « شخصي بود به نام آقا جمال، معروف به «هژبر» دچار پا درد سختي شده بود. به طوري كه براي شركت در مجالس، بايستي كسي او را به دوش مي گرفت و كمك مي كرد. عصر تاسوعا، آقاي هژبر به مجلس روضه اي كه در مدرسه فيضيه از طرف آيت الله حائري تشكيل شده بود، آمد. آقا سيد علي سيف (خدمت گزار مرحوم آيت الله حائري) كه نگاهش به او افتاد، گفت: سيد اين چه بساطي است كه در آورده اي مزاحم مردم مي شوي، اگر واقعا سيدي، برو از بي بي شفا بگير. آقاي هژبر تحت تأثير قرار گرفت و در پايان مجلس به همراه خود گفت: مرا به حرم مطهر ببر. پس از زيارت و عرض ادب با دل شكسته حال توجه و توسلي پيدا كرد و سيد را خواب ربود. در خواب ديد كسي به او مي گويد: بلند شو، گفت نمي توانم، گفته شد مي تواني، بلند شو. سپس عمارتي را به او نشان داده و گفت: اين بنا از حاج سيد حسين آقاست كه براي ما روضه خواني مي كند. اين نامه را هم به او بده. آقاي هژبر ناگهان خود را ايستاده ديد كه نامه اي در دست دارد و نامه را به صاحبش رساند و گفت: ترسيدم اگر نامه را نرسانم، درد پا برگردد و كسي از مضمون نامه آگاه نشد حتي آيت الله حائري. ايشان از آن به بعد، آقاي هژبر عوض شد، گويي از جهان ديگري است و غالبا در حال سكوت يا ذكر خدا بود.2
1. همان، صص 232 ـ 234.2. سيدمهدى صحفى، زندگانى حضرت معصومه عليهاالسلام، ص 45.
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #حضرت_معصومه ⚫️ مراسم دفن حضرت معصومه (س)؛ بعد از وفات شفيعه روز جزا، آن حضرت را غسل داده و كفن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا