eitaa logo
یا زهرا (س)
79 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
436 ویدیو
3 فایل
✨☘ این کانال عالیه😉 @goroohyazahra اینجا تمام مطالب مذهبی گذاشته می شود.☝ آیدی خانم مدیر👇 @hasheminezhad57 آیدی ادمین تبادلات 👇 @matina_89 🌹🌹🌹 #حمایت https://harfeto.timefriend.net/ 16687969981157 ناشناس کانال☝ کپی‌حلال‌میباشد‌به‌عشق‌مهدی‌فاطمه|♡|
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز میخوام بترکونم
🌿 وقتـےمیشینـےبـھ‌گناهات‌فکرمیکنـےو ناراحت‌میشـےیعنـےداری‌رشدمیکنـے ! یعنـےاگـھ‌وایسـےجلوی‌گناهـات‌میشـے سوگلـےخـدا...! مبادادل‌زده‌بشـے!یاراحت‌ازکنارهمچین چیزی‌عبورکنـے🚶🏿‍♂..! مباداغروربگیرتت! هـرچی‌داریـم‌ازخداست‌پس‌توکل‌کن‌بھش وحتـےاگـھ‌زمین‌خوردی‌بلندشویه‌یاعلـے بگـوازنوشروع‌کن💔' 🌱
- عزیزی‌می‌گفت: " هروقت‌احساس‌کردید ازامام زمان(عج)دور شدید و‌دلتون‌واسھ‌آقا‌تنگ‌نیست... این‌دعای‌کوچیک‌رو‌بخونید ‹ لَیـِّن‌قَلبی‌لِوَلیِّ‌أمرِک › یعنی خدایادلمو‌واسه‌امامم‌نرم‌کن🌿(: " • .. -
*‼️* طرف‌وقتی‌میخواد‌جایی‌برود! استوری=دارم‌میرم‌مسجد استوری=دارم‌میرم‌گلزار‌شهدا استوری=دارم‌میرم‌اردو‌جهادی استوری=دارم‌میرم‌روضه استوری=دارم‌با‌خانواده‌میرم‌گردش استوری=دارم‌میرم‌مهمانی استوری=دارم‌میرم‌خرید استوری=دارم‌میرم‌پایگاه‌بسیج استوری=دارم‌میرم‌بازار و..! بزرگوار‌به‌این‌فکر‌کردید‌که‌یکی‌این‌ استوری،پست‌هاتون‌رو‌ببیند‌ وآه‌بکشد‌و‌دلش‌بسوزد!؟ چون‌نمیتونه‌برود!؟ چون‌خانوادش‌اجازه‌نمیدند!؟ چون‌امکاناتی‌که‌شما‌دارید‌اون‌ندارد‌!؟ چون‌شرایط‌رفتن‌را‌ندارد!؟ چون‌مشکلات‌و...! میدونید‌اگر‌اون‌طرف‌آه‌بکشد‌ و‌یا‌حسرت‌بخورد..! دامن‌گیرزندگیتان‌میشود!؟ میدونید‌آه‌وقتی‌دامن‌گیر‌ زندگی‌بشود،چی‌میشود!؟ والله‌زندگی‌انسان‌نابود‌میشود..! بخاطر‌زندگی‌خودتون‌هم‌که‌شده‌ اینقدر‌از‌زندگی‌هاتون‌عکس‌وفیلم‌ نگذارید..! ان‌شاءالله‌هرجامیرید،خوب‌ خوش‌وخرم‌باشید..! ولی‌زندگیتون‌رو‌توی‌فضای‌ مجازی‌نشر‌ندهید..! چون‌اون‌موقع‌دیگه‌زندگی‌ خصوصی‌نیست..! یعنی‌زندگیتان‌دیگه‌زندگی‌ عمومی‌هست‌ودر‌معرض‌دید‌ همگان‌‌قرارش‌دادید..!
✿⃟‌‌‌📞✦ ‌ ‌حاج‌قاسم یہ جایی‌میگن: حتےاگہ‌یہ‌درصد،احتماݪ بدےڪہ: یہ‌نفریہ‌ࢪوزےبرگردھ وتوبہ‌ڪنہ حق‌ندار؎راجبش‌قضاوت‌ڪنے! :) 📄📞¦↫
↻🐹🧡••|| •|‌ـاَزنِگآهِ‌ࢪو؎تـودِل‌سـیࢪمِےگَـࢪددمگَࢪ •|ـآخ‌َـࢪآدَم‌بـٰاتوبـٰاشدپیࢪمِےگࢪددمَگࢪ..!؟ ‌🐹⃟🧡¦⇢
↻🖤☁️••|| در‌هیـٰاهُو‌؎ِتَجَمُع‌،مـٰا‌بیـن‌ِ‌دَر‌ِدوَغَـم‌ جـٰان‌دآدَم‌وَڪَسۍنَدآنِسـت‌چِـرآ..! ☁️⃟🖤¦⇢
چقـدرخـوبـه‌آخـرش‌'شھـــــادت‌'بـاشــه 'حسیـن‌جـانم‌'آخـریـن‌عبـارت‌بـاشـه(:♥️🌱
↻🚙🦋••|| دࢪیـاے آࢪام چـادࢪم را در هیــچ تــنـد بــادے بہ آغـوش دشــمن نمــۍ سپــاࢪم…!💙 🚙⃟🦋¦⇢
«🧡» - - اُوج‌مِعرـآج‌نـِشینۍمَـن‌این‌اَست‌فَقـط گوشِـه‌اۍاَزحرَمـت‌پَھـن‌ڪُنم‌بالَـم‌رـآ...シ! ❁ ¦↫ ❁ ¦↫ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
🌿🕊🖇 __________________ زیر پایتان را نگاه کنید روی خون چه کسانی پای می‌گذارید و راه می‌روید؟ بعد فردای قیامت چگونه میخواهید جوابگو باشید؟ خون شهدا را پایمال نکنید... ♥ ∞|
◖•🌾•⤹‌﷽⤸•🌾•◗ رمان: ۱ به قلم:گمنام و خادم الشهدا ••••••••••••••🥀••••••••••••• توی یه خانواده ی مذهبی و پولدار به دنیا اومدم اسمم ماجده است ولی خودم مذهبی نیستم پدرم شغلش،مهندسی ساختمان مادرمم شغلش،معلم ریاضی برادربزرگم اسمش سجاد و شغلش پلیس مبارزه با مواد مخدر برادر کوچیکم اسمش جواد،کلاس هفتم خودمم اسمم ماجده است و کلاس نهم هستم - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - مامان گفت:ماجده ،مامان ، حاضری؟ گفتم:آره مامان جون حاضرم مامان گفت:پس بیا دیگه گفتم:باشه الان میام از اتاق اومدم بیرون و از پله ها اومدم پایین گفتم:بریم مامان گفت:بریم رفتیم سوار ماشین شدیم سجادگفت:این چه تیپی یِ زدی! گفتم:چیش بده!؟ به این خوبی سجادگفت:حدقل اون موهات و بده تو گفت:خدا موهام و پس برای چی آفریده!؟ آفریده که بیرون باشه و همه ببینن سجادگفت:باش😏 تا چِشم به هم زدیم رسیدیم خونه ی مامان جون باباگفت:بچه ها بیاید پایین من،سجادوبرادر کوچکم گفتیم:باش رفتیم خونه ی مامان جون رسیدم پیش مامان جون گفتم:سلام مامان جون ، حالت چطوره؟ مامان جون گفت: سلام عزیزم حالت خوبه شما منم خوبم گفتم:ممنون مامانی همه با مامان جون احوال پرسی کردیم و نشستیم مامان جون به ما گفت: نوه های گلم به مامانتون کمک کنید تا سفره رو بندازه گفتم: چشم پاشدم و سفره رو چیدیم ناهار و خوردیم و ظرف هارا جمع کردیم به مامان گفتم:مامان کار نداری مامان گفت:نه عزیزم رفتم پایه گوشی و با دوستم چت کردم دوستم گفت:ماجده میای بریم کافیشاپ گفتم: بزار از بابام اجازه بگیرم ،بهت خبر میدم به بابا گفتم بابا با دوستم بریم کافیشاپ؟ بابا یه کم به فکر فروع رفت و گفت باش گفتم:ممنون رفتم سر گوشی به دوستم گفتم :عزیزم میام دوستم گفت :باش پس یه ساعت دیگه کافیشاپ همیشگی باش گفتم:باشه، بای رفتم توی اتاق لباسام و پوشیدم و ارایش کردم و موهام و دادم بیرون از همه خداحافظی کردم همین که داشتم از در بیون میرفتم بابا گفت: بابا جان وایسا سجاد الان میرسونتت گفتم:نه نمیخواد بابا گفت:نمیخواد چیه!سجاد ،بابا بی زحمت ماجده رو برسون سجادگفت:چشم بابا ••••••••••••••🥀•••••••••••••• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔═~^-^~⛓🥀═ೋೋ ೋೋ═⛓🥀~^-^~═╝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌