◖•🌾•⤹﷽⤸•🌾•◗
رمان:#انتخابی_دیگر
#پارت_۲
به قلم:گمنام و خادم الشهدا
••••••••••••••🥀••••••••••••••
ماجده:من میرم حیاط توهم بیا
سجاد:باشه
#سجاد
از جام بلند شدم و کاپشنم و پوشیدم و از همه خداحافظی کردم و رفتم تو حیاط کفشام و پوشیدم
سجاد:بریم
صدایی از ماجده نشنیدم😳
سجاد:بریم
دوباره هیچ صدایی ازش نشنیدم
زدم به شونه اش
سجاد:ماجده با تواما ، هواست کجاست؟
ماجده:هاااا هیچی ،بریم
سجاد:اگه چیزی شده بگو
ماجده:نه بریم
سجاده :باشه ، بریم .
رفتیم تو ماشین نشستیم
#ماجده
یکم فکرم درگیر بود
ولی نمیدونم به چی فکرم درگیر بود
در ماشین و بستم
#سجاد
انگاری ماجده فکرش درگیر بود
ماجده:سجاد راه نمیوفتی؟
سجاد:هاااا چرا الان راه میوتم
کمربندم و بستم و ماشین و روشن کردم
تو راه داشتیم میرفتیم نزدیکای کافیشاپ بودیم
گوشی ماجده زنگ زد
#ماجده
توراه بودیم یهو گوشیم زنگ زد
داشتم تو کیفم دنبال گوشیم میگشتم
جواب دادم
ماجده:سلام غزل
غزل(دوستم):سلام ، خوبی ماجده نمیای؟
ماجده:چرا الان نزدیکم ، تو رسیدی؟
غزل:باشه . اره
ماجده:باش
تلفن و قطع کردم
سجاد:کی بود؟
ماجده:غزل
سجاد:چی میگفت؟
ماجده:میگفتم من رسیدم . اگه بازجوییتون تموم شد لطفا یکم بیشتر گاز بده
سجاد:چشم
#سجاد
یکم بیشتر گاز دادم و زود رسیدیم
ماشین و نگه داشتم
ماجده:خداحافظ داداش
سجاد:خداحافظ ، خواستی بیای خونه بهم زنگ بزن بیام دنبالت
ماجده:نه خودم میام
سجاد:نمیخواد
ماجده:چشم . کاری نداری ؟
سجاد:نه برو به سلامت
ماجده در و بست
یه لحظه و پشت و نگاه کردم دیدم گوشی ماجده جا مونده
از ماشین پیاده شدم و در عقب و باز کردم و گوشی و برداشتم
رفتم تو کافه یکم دورو برم و نگاه کردم
ماجده رو پیدا نکردم
رفتم بالا
دورو بردم و نگاه کردم
ماجده رو ، رو صندلی و اون میز با......
••••••••••••••🥀••••••••••••••
#کپی_ممنوع_حتابالینک_کانال_ممنوع❌
╔═~^-^~⛓🥀═ೋೋ
@payamresanmarhamat
ೋೋ═⛓🥀~^-^~═╝