- دختر! اینطور به من نگاه نکن!
این چشمهای تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهدکرد..!
+ این خبطِ شما؛ آرزوی من است ...
📕 چشمهایش
✍🏻 #بزرگ_علوی
📚 @gosheneshen
بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
#بزرگ_علوی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
در خیابانهایی ...
که هرگز آمد و شد نداشت،
در ساعاتی که می دانستم
مشغولِ کار است
در خانههایی که اصلاً صاحبانِ آنها را
نمی شناخت..
همیشه منتظرش بودم !
#بزرگ_علوی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
تو عقبِ خوشبختی پرسه میزنی. با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر. با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور، خوشبختی بهآدم چشمک بزند.
#کتاب چشم هایش | نوشته ی #بزرگ_علوی
@gosheneshen
در خیابان هایی که هرگز آمد و شد نداشت، در ساعاتی که می دانستم مشغولِ کار است، در خانه هایی که اصلا صاحبانِ آنها را نمی شناختم، همیشه منتظرش بودم...
#بزرگ_علوی
#گوشه_نشین
@gosheneshen
وقتی آدم در زندان است، آزاد نیست، بزرگترین عذاب این نیست که آدم با دنیای خارج قطع رابطه کرده، دور از خانواده و کسان، دور از خوشیهای زندگی، زیر چکمه و شلاق زندانبان مظلومکش به سر میبرد، او به این زجرها خواهی نخواهی تن درمیدهد و عادت میکند، بزرگترین بدبختی و عذاب این است که آدم در این محیط کوچک باز هم آزاد نیست.
📚از #کتاب ورق پارههای زندان | نوشتهی #بزرگ_علوی
#گوشه_نشین
@gosheneshen